یک: یک کتاب خوشمزه ای دارم توی کتابخانه‌ام به نام عجایب المخلوقات یا همان عجایب نامه، خوبی اش این است که پیوستگی محتوایی ندارد. هر بار هر صفحه‌اش را که واکنی مهم نیست تا کجا خواندی. یک چیزی توی همان صفحه دستت را می گیرد و می فهمی و کیفور می شوی.
کد خبر: ۱۲۳۵۵۹۲

نویسنده‌اش در پاراگراف‌های کوتاه‌کوتاه چیزهای عجیب و غریب قرون گذشته را جمع کرده و با نثری خوشخوان و شیرین به بیان‌شان پرداخته. کوه‌های عجیب و غریب، آدم‌های دو سر و دم دار، چشمه‌هایی که خون از آن بیرون می‌زند و پدیده‌هایی از این دست را نوشته و به نوعی کتاب گینس قرن پنجم حساب می شود. شبی یکی دو صفحه فال‌فال می خوانم و حالش را می برم.
دو: عربستان کشور عجیبی است. یعنی یک عجایب المخلوقات مجسم را جلوی چشم‌هایت می‌بینی. عربستانی‌ها کلا مفاهیم زیستی را یک جوری رکیک و اگزجره می‌کنند که رفتاری که جهت خوب کردن حالت است را تغوط می‌کنند تویش و از آن متنفر می‌شوی. به این مفاهیم دقت کنید: عطر زدن. قهوه خوردن. مرتب کردن موی سر و صورت. همه‌شان رفتارهای حال خوب‌کنی هستند که به شاد زیستن ما کمک می‌کنند. حالا عربستانی‌ها با این مفاهیم چه می‌کنند؟ یک عطرهایی دارند که اگر یک پافش روی لباست بنشیند آن لباس را بسوزانی هم بویش برطرف نمی‌شودو اگر به بدنت بنشیند باید آن عضو را قطع کنی تا از شرش راحت شوی. یعنی یک جوری عطر تلخ و گرم را زیر سوال می‌برند که واژه از معنا تهی می‌شود. مثلا شنیده‌اند قهوه لطفش به تلخ بودنش است. یک قهوه‌ای دم می‌کنند می‌دهند دستت که خود مار که زهرش تلخ‌ترین مایع جهان است از بویش می‌خزد به سوراخی در بیابان‌های قطیف. مرتب کردن ریش را هم نگویم. چنان میلی‌متری و با اضلاعی متقاطع ریش آنکادر می‌کنند، چنان به شیوه نسوان روی گونه‌ها را بند می‌اندازند که عروس خجالت می‌کشد.چهره‌هاشان این‌قدر مصنوعی و بی‌خود می‌شود که رغبت نمی‌کنی نگاه کنی. کلا کارشان تهی کردن مفهوم‌ها از معناست...
سه: خبر کوتاه بود و ترسناک: برگزاری کشتی کچ بانوان آمریکایی محجبه در ریاض!! در استادیوم ملک فهد. بله درست خواندید. شازده تازه به دوران رسیده سعودی که شاهکار افتتاح دیسکوی اسلامی را هم در کارنامه‌اش دارد، فکر می‌کند توسعه به این چیزهاست. این گزاره درست مثل این است که مغازه‌ای بنویسد: در این فروشگاه گوشت خوک با ذبح شرعی عرضه می گردد. یا بنویسند شراب اسلامی موجود است. عربستان که بودم بسیار دیدم زنانی را که کامل توی یک چادر مشکی خودشان را پوشانده بودند درست مثل این‌که روی خودت یک قیف مشکی انداخته باشی و توی کوچه خیابان راه بروی و جالب بود که همین زنان با همین پوشش در حرم، در طواف، در احد سلفی هم می‌گرفتند. همیشه برایم سوال بود. اینها که هیچ چیزشان معلوم نیست سلفی به چه کارشان می آید؟ یعنی مثلا وقتی مرد سعودی از چهار همسرش که کنار هم ایستاده اند جلوی حرم نبوی عکس می‌گیرد بعدا چه‌جوری می فهمند کدام‌شان کدامشان است؟ اصلا این عکس چه کارکردی دارد؟ به چه دردی می خورد؟ در کشوری که هنوز زنانش حق رای ندارند و رانندگی تازگی‌ها برای زنان آزاد شده این جور بازی‌ها بیشتر قمپز در کردن است تا رفتاری به نشانه آزاد اندیشی و توسعه. و البته که خلایق هرچه لایق!!!

حامد عسکری

شاعر و نویسنده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها