تمدن شهری‌ای که حالا ما برای خودمان دست و پا کرده‌ایم، حاصل تلاش‌های چند هزارساله‌مان برای قابل سکونت‌کردن زمین بوده است؛ زمینی که هیچ شباهتی به روزهای اولیه‌اش ندارد. برای مقایسه ابدا نیاز نیست به چندهزارسال پیش برگردیم.
کد خبر: ۱۲۳۳۶۹۰

در قرن گذشته، در همین تهران، خانه‌هایی داشتیم با حیاط مرکزی، حوض‌های بزرگ، باغچه‌هایی سرسبز، هشتی و تالار و ایوان و شاه‌نشین و کاربندی‌هایشان، ارسی‌ها و شیشه‌های رنگارنگ، تلالو هنر و معماری و زندگی که ارزش حقیقی انسان را ارج می‌گذاشت و «خانه» برایشان بیان مقدسی بود از مجموعه هر چه خوبی و زیبایی است. شهر مملو از باغ‌هایی بود که پر از روح زندگی بودند! هرچه از آن‌روزها گذشت، دارالخلافه بیشتر شبیه تهرانی شد که می‌شناسیم؛ آسمانی که دیگر آبی نیست، طبیعتی که به یغما رفته و جایش را به برج‌هایی داده که حتی مسیر ابرها را نیز سد کرده‌اند و پرندگانی که با آسمان شهر قهر کرده‌اند.
فکر می‌کنید زیادی ناامیدکننده است؟ درست فکر می‌کنید! من هم با شما موافقم. شهری که امروز در آن زندگی می‌کنیم، چیزی نیست که باید باشد. ما روشی پیش گرفته‌ایم که حاصلی جز مشتی روح افسرده ندارد.
این‌که پنجره اتاق‌مان را باز کنیم، صدای پرنده‌ای باشد، سرسبزی شادابی‌بخشی باشد، هوای سالمی برای تنفس عمیق باشد دیگر حتی آرزو هم نیست، زیرا دریافته‌ایم دیگر محال است. اما به‌راستی محال است؟ این بار را اشتباه می‌کنید! من می‌گویم گذشتگان‌مان چیزی می‌دانستند که گفته‌اند «ماهی را هروقت از آب بگیرید، تازه است» و «جلوی ضرر را از هرکجا بگیریم، منفعت است»! اما به تلنگر جمعی نیاز است.
این را بارها نوشته‌ام و گفته‌ام. باید همه بخواهیم. مثل بیماری که باید خودش بخواهد، با پای خودش به بیمارستان برود و با میل خودش درمان را بپذیرد. شهرمان بیمار است، ولی از خوش‌اقبالی، این بیماری علاج دارد!
نمی‌خواهم از دریچه تخصصم و تعاریف کارشناسانه با شما صحبت کنم؛ از این‌که چقدر طبیعت می‌تواند الهام‌بخش باشد. در دنیای علم ثابت شده حتی می‌تواند شفابخش باشد. از این‌که کشورهای جهان اول به این باور رسیده‌اند که باید طبیعت را بار دیگر به شهرها تزریق کنند. از در نظر گرفتن تسهیلات کلان برای ساختمان‌سازها، تا ساخت شهرهایی در ارتفاع به شرط ایجاد فضای سبز تا درنظرگرفتن جریمه‌های سنگین و گزاف!
من می‌خواهم از دریچه انسانی با شما صحبت کنم. از مردم، نهادها، سازمان‌ها و به‌ویژه هم‌صنف‌های خودم می‌خواهم کمک کنید روح را به شهرهای‌مان برگردانیم. بیایید به خودمان و به زمینی که هیچ‌وقت برای‌مان کم نگذاشته رحم کنیم. اگر چنین نکنیم، خشم طبیعت ما را خواهد بلعید. باور کنید.

مریم اسدپور رحیم‌آبادی

کارشناس ارشد معماری بایونیک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها