در موضوعات مرتبط با جرم‌شناسی ناگزیر به بررسی‌گذشته فرد از دوران کودکی و نوجوانی تا سن بلوغ هستیم. بر اساس قانون، آیین دادرسی‌کیفری که از سال 94 لازم الاجراست، سازمان پزشکی قانونی برای مرتکبان جرم، پرونده شخصیت تشکیل می‌دهد که حاوی اطلاعاتی از سیر زندگی فرد، علل ارتکاب جرم، تمایل به ارتکاب جرم، علت عادی‌سازی جرم و در نهایت چگونگی غلبه به وجدان و ارتکاب جرم است تا برای قاضی که می‌خواهد رای صادرکند، پرونده شخصیت مجرم نیز موجود باشد.
کد خبر: ۱۲۳۲۴۵۳

با توجه به این نکات، مشخص است‌که این فرد دوران کودکی خود را چگونه سپری‌کرده، با چه عقده‌ها و ناهنجاری‌هایی روبه‌رو بوده، چه آرزوهایی داشته، با چه بی‌توجهی‌های مکرری مواجه بوده و چه سرزنش‌هایی‌ شنیده است. با در نظرگرفتن این اطلاعات، در جرم‌شناسی، بحثی تحت عنوان تئوری سرزنش وجود دارد که اگر فردی به هر علتی مورد سرزنش‌های مکرر همسالان خود قرار گیرد و از ویژگی‌های سایر همسالان خود مانند داشتن پدر و مادر، تمکن مالی و دارا بودن شغل مناسب محروم باشد، مجموع این عوامل موجب می‌شود این فردکاملا در جهت مغایربا اهداف جامعه پیش برود. در کنار این موضوع، تئوری برچسب‌زنی را هم داریم. یعنی هر چه انگ و عناوین مجرمانه مختلف به فرد چسبانده شود، فرد خواه ناخواه با آن برچسب‌ها درگیر می‌شود.از لحاظ جامعه‌شناسی، این فرد هرگز با جامعه سازگار نبوده است. اگر فردی ناسازگار با اجتماع، یک بار جرمی را انجام دهد و جامعه به هردلیلی نتواند او را به‌خود برگرداند، چنین شخصی در جهت ناسازگاری با جامعه پیش می‌رود. پس در عمل با فردی مواجه هستیم که یک‌بار ناسازگاری اجتماعی داشته و فعل ضد اجتماعی انجام داده است. در چنین شرایطی، جامعه موظف است این فرد را به آغوش خود برگرداند. اما نه اطرافیان و نه دوستانش، قدمی برای کمک به او برنداشته‌اند. حتی کسانی‌که به قصد تمتع جنسی با او رابطه برقرار کرده‌اند نیز قصد کمک نداشته و صرفا به لذت خود می‌اندیشیدند. از بعد روان‌شناسی، اگر فردی قدرت تجری و عصیان در خود ایجادکند، در دفعات اول، خیلی راحت می‌تواند مرتکب جرم و گناه شود. حال هر چه این گناه و جرم بیشتر تکرار شود، در دفعات بعد، راحت‌تر می‌تواند مرتکب آن فعل مجرمانه شود و پس از مدتی برای او عادی‌سازی می‌شود؛ تا حدی‌که بدون انجام گناه نمی‌تواند زندگی کند.تمام این نابهنجاری‌ها در حالی رخ داده که اگر عشق و علاقه و تعهدی میان این فرد و یکی از مردانی‌که با آنها رابطه داشته، وجود داشت، مسلما به تعهد آن باقی می‌ماند، اما او هرگز طعم وجود یک تعهد در رابطه را درک نکرده است. تمام قصد این فرد از برقراری روابط، کسب منافع مالی بوده، نه ادعای جوانی‌کردن‌که آن را مطرح‌کرده است. ضمن اینکه، خانم‌ها معمولا مرتکب قتل نمی‌شوند، بلکه بیشتر مرتکب جرم فسفری- یعنی به‌کار بردن حیله و نیرنگ -به‌جای ارتکاب جرم کلسیمی- استفاده از زور بازو- می‌شوند. در این قتل هم این زن نبوده که مرتکب قتل شده، بلکه از مرد همراهش خواسته پیرمرد را به قتل برساند. آخرین بحث در خصوص توجیهاتی است‌که بسیاری از مجرمان مطرح کرده و می‌گویند گذشته نامطلوب باعث شده تا از مسیر درست خارج شوند. هر مجرمی جرم خود را توجیه می‌کند که این یک موضوع طبیعی است. علت این‌که برخی مجرمان اصلاح نمی‌شوند این است که قصور خود را نمی‌پذیرند. برخی جرم‌شناسان مدعی بودند که حتی ژنتیک نیز در ارتکاب جرم موثر است، اما واقعیت ندارد.

جرم در نهایت اراده فرد برای ارتکاب آن است. افراد بسیاری فرزند طلاق هستند و در مناطق نامطلوب زندگی کرده‌اند، اما پیشرفت کرده و به مدارج بالا دست پیدا کرده‌اند. اینها توجیهات گناه است. خلاصه کلام این‌که به‌جای سرزش‌گناهکار بهتر است گناه را سرزنش‌کنیم. درست است که این فرد خود را در ارتکاب جرم ذی‌حق می‌داند، اما ما چقدر تلاش کرده‌ایم‌که او به جامعه برگردد؟!

دکتر میرحامدخانی

حقوقدان و استاد دانشگاه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها