در سلسله تحقق آرزوهای کودکان مبتلا به سرطان اهوازی این‌بار نوبت برآورده شدن یک آرزوی فرهنگی رسیده است

آرزویی که کتاب شد

چهارصد و پنجاهمین آرزوی کودکان مبتلا به سرطان اهوازی، یک آرزوی متفاوت است؛ آرزویی که وقتی به گوش خاله آرزوهای گروه خیریه همیاران بی‌نام اهواز رسیده، همه را بسیج کرده برای تحققش؛ یک آرزوی متفاوت وسط همه آرزوهای رنگارنگ دوران کودکی، از پلیس شدن و دوچرخه داشتن و لباس سیندرلا پوشیدن گرفته تا سفر مشهد و دیدن گنبد طلایی رنگ امام خوبی‌ها. حکایت چهارصد و پنجاهمین آرزویی که چند نفر برای تحققش کنار هم ایستاده و آستین همت بالا زده‌اند، حکایت یک آرزوی فرهنگی است؛ ماجرای علاقه آسیه 17 ساله به کتاب، به نویسنده شدن. انگیزه‌ای که باعث شده او به خاله آرزوها از رویایش بگوید و هدی رشیدی و بقیه اعضای گروه خیریه همیاران بی نام دست به دست هم بدهند برای تحقق این آرزوی فرهنگی آسیه. ماجرایی که رشیدی درباره آن به ما می‌گوید:« در سلسه تحقق آرزوهای کودکان مبتلا به سرطان اهوازی، این‌بار نوبت آسیه شده، با آرزوی نویسنده شدن و چاپ دستنوشته‌های ادبی اش که حاصل رنجی است که او در این دوره بیماری تجربه کرده، آرزویی که آسیه با خاله آرزوها در میان گذاشته و امیدوار بوده که نوشته هایش کتاب شود و ماندگار!»
کد خبر: ۱۲۳۱۱۲۰

همکاری همه‌جانبه
آرزوی آسیه البته یک آرزوی ساده نبود و برای برآورده شدنش، آن هم در وانفسای چاپ و نشر کتاب در این دوره و زمانه باید افراد زیادی با گروه خیریه همیاران بی‌نام همکاری می‌کردند. رشیدی در این‌باره می‌گوید: «برای چاپ کتاب، ما به همکاری افراد زیادی نیاز داشتیم، در مرحله اول آقای فردین کوراوند، شاعر و داستان نویس اهوازی در بخش ادبیات کتاب همکاری کردند و کار ویرایش ادبی را انجام دادند و سعی‌شان بر این بود که در نوشته‌های آسیه خیلی دخل و تصرف نشود. در مرحله بعد، برای این‌که کتاب ساده نباشد ترجیح را بر تصویرسازی گذاشتیم و اینجا بود که دوستان اداره ارشاد، انجمن هنرهای تجسمی استان را به ما معرفی کردند و اساتید خوب تصویرسازی به این کار دعوت شدند و در نهایت کتابی با مجموعه تصاویر آماده شد. در گیرودار آماده شدن تصاویر بودیم که یکی از دوستان صمیمی آسیه به علت ابتلا به سرطان از دنیا رفت و این موضوع خیلی در روحیه این دختر تاثیر گذاشت و ما به همین خاطر تصمیم گرفتیم کتاب را هرچه سریع‌تر برای چاپ آماده کنیم.»
آماده شدن یک کتاب برای چاپ از آن فرآیندهای طولانی و نفسگیری است که حتی اگر کسی نویسنده هم نباشد از ماجرایش خبر دارد، اما اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان برای تحقق این آرزو و مشارکت در این کار خیر، همه این فرآیندهای طولانی را کنار گذاشت و مجوز انتشار کتاب خیلی زود آماده شد: «بعد از آماده شدن مجوز انتشار، ما سریع کتاب را به چاپخانه فرستادیم و در کل، همه افرادی که درگیر این موضوع شدند به‌صورت مشارکتی کار کردند و البته در همین راستا اداره کل فرهنگ و ارشاد خوزستان شرایطی را هم برای آسیه فراهم کرده که از این به بعد در کلاس‌های ادبی و نویسندگی شرکت کند و در رسیدن به هدفش تنها نباشد.»

صدور یک روزه مجوز انتشار
محمد جوروند، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان یکی از همراهان اصلی تحقق این آرزوست و در همین رابطه به ما می‌گوید: «ما احساس کردیم در این مقطع یکی از وظایفی که به‌عهده اداره ارشاد است این است که با کسانی که در حوزه فرهنگ و هنر کار می‌کنند و مبتلا به بیماری‌های سخت هستند، تا جایی که می‌توانیم همکاری کنیم چه در زمینه صدور مجوز و چه برگزاری نمایشگاه و... قبلا هم این اتفاق افتاده بود و این‌بار نوبت برآورده کردن آرزوی آسیه رسید. درباره آسیه، نگاه ما این بود که ایشان صرفا یک بیمار نیست، ما توانایی‌های این دختر را دیدیم و درحقیقت نقاط قوتش را پررنگ‌تر کردیم. در همین راستا مجوز انتشار کتاب یک روزه صادر شد و کتاب با عنوان دستنوشته‌های آسیه، چاپ شد و پنجشنبه، ساعت 18 و 30 دقیقه در تالار مهتاب اهواز جشن رونمایی از کتاب خواهیم داشت با حضور استاد مصطفی رحماندوست.»

آسیه؛ یک بهبودیافته امیدوار
آسیه قاسمی، قهرمان گزارش امروز ماست؛ همان که آرزویش حالا کتاب شده، همان دختر 17 ساله رامهرمزی که از سال 94 درگیر بیماری سرطان شده و بعد از چهار سال مبارزه سخت، حالا یک بهبود یافته است؛ یکی که جانانه جنگیده با سرطان، با شیمی درمانی، با روزهای سخت درمان و حالا این غول زشت را شکست داده. دختر نوجوانی که دلش می‌خواهد روان‌شناس بشود؛ روان‌شناسی که تخصص‌اش کمک به بچه‌های مبتلا به سرطان است. چرا؛ چون خودش تجربه این بیماری را از سر گذرانده؛ دختری که بیماری از خیلی از همسن و سال‌هایش بزرگ‌ترش کرده، آنقدر که به ما بگوید:« همه ما انسان‌ها ناخودآگاه در مسیر زندگی‌مان ممکن است وارد یک بازی شویم که نه از شروعش خبر داریم نه از پایانش و مدت زمانش. مهم این است که ما بازی‌کننده خوبی باشیم و من هم در این مسیری که سرنوشت پیش‌رویم گذاشته بود، سعی کردم نقشم را خوب ایفا کنم. من الان وقتی به چند سال گذشته زندگی‌ام نگاه می‌کنم، به روزهای سختی که گذراندم، شب‌هایی که به‌سختی صبح شدند، به این نتیجه می‌رسم که خدا در این مسیر یک رسالتی به دوشم گذاشت و آن هم استقامت در این راه و در نهایت کمک به بیماران مبتلاست.»
همین است که آسیه حالا به این نتیجه رسیده که امید کودکان مبتلا به سرطان باشد و برای همه آنها قصه روزهایی را بگوید که موهای سرش یکی یکی می‌ریخت؛ روزهایی که تا ناامیدی یک مو بیشتر فاصله نداشت اما رشته اعتقاداتش او را وصل نگه داشت. آن‌قدر که ناامید نشود و حالا به ما بگوید: «من در مسیر این بیماری یاد گرفتم که باید به خدا اعتماد کنم و مطمئن باشم که خدا آن بنده‌هایش را که بیشتر دوست دارد سخت‌تر امتحان می‌کند.»
ماجرای کتاب آسیه، اما یک ماجرای شنیدنی است:« این کتاب حاصل دستنوشته‌های من است از روزها و لحظه‌هایی که خیلی ناراحت بودم... وقتی که یک سال و نیم پیش فاطمه یکی از نزدیک‌ترین دوستانم از دنیا رفت، من نوشتن را شروع کردم. من و فاطمه و یک دوست دیگرم هم که او اسمش فاطمه بود، با هم در بیمارستان شفای اهواز هم‌اتاق بودیم و با هم دوره‌های درمانی‌مان را طی می‌کردیم. الان هر دو نفر آنها از دنیا رفته‌اند و من این رسالت را احساس می‌کنم که صدای بچه‌های مبتلا باشم، از مشکلات‌شان بگویم و این‌که من کم‌کم به این نتیجه رسیدم که اجازه ندهم بیماری از من جلوتر برود، یا من از بیماری عقب بمانم. به این نتیجه رسیدم که من باید همپای بیماری‌ام حرکت کنم، کوتاه نیایم و همین بود که بالاخره آن را شکست دادم.»

کانون پرورش فکری در کنار کودکان بیمار و سیل زده

وحید کیانی، مدیر کانون پرورش فکری استان خوزستان و ناشری است که در این کار خیر همراه خیریه همیاران بی نام شده و کتاب دستنوشته‌های آسیه را منتشر کرده است. او هم برای ما از افتخار مشارکت در تحقق این آرزو می‌گوید: ما خوشبختانه در استان خوزستان و بالاخص در شهر اهواز گروه‌های خیر اجتماع محور و سازمان‌های مردم نهاد بسیار موثری داریم که خودشان پیگیر این ماجرا‌ها هستند. در همین زمینه سالن‌ کانون‌های پرورش فکری همیشه در اختیار این برنامه‌ها قرار گرفته و آرزوی کودکان مبتلا به سرطان زیادی در این سالن‌ها برآورده شده، خوشبختانه این موضوع انتشار کتاب هم در ادامه همین برنامه تحقق آرزوها بوده. درحقیقت آنچه که برای ما مهم است توجه به کودکان و نوجوانانی است که به‌هرشکل در معرض نوعی از آسیب قرار دارند و کانون در یک سال گذشته در همین زمینه یعنی توجه به این کودکان بالاخص کودکان بیمار که دسترسی شان به امکانات و فرصت‌های برابر فرهنگی نسبت به بقیه کمتر است، فعالیت‌های زیادی داشته.
کیانی در توضیح بیشتر می‌گوید: ما همیشه سعی می‌کنیم امید به زندگی را به واسطه برآورده شدن آرزوها در این کودکان افزایش بدهیم؛ چراکه یکی از راه‌های افزایش امید، همین بحث تحقق آرمان‌های آنهاست، آرمان‌هایی که شاید برای خودشان خیلی دور از ذهن و دور از دسترس باشد؛ لذا با استناد به همین هدف، با هماهنگی‌هایی که انجام شد فرآیند صدور شابک، فیپا، صفحه آرایی و مجوز چاپ کتاب از سوی ارشاد انجام گرفت. در حقیقت این کتاب محصول تلاش جمعی تعداد انبوهی از دوستان است که می‌خواستند در تحقق این آرزو سهمی داشته باشند.
فعالیت‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خوزستان اما به همین بحث کمک به کودکان بیمار ختم نمی‌شود و در جریان سیل خوزستان هم، بارها از طرح امداد فرهنگی و فعالیت‌های این کانون برای کمک به دانش‌آموزان و کودکان سیل زده نوشته شد. اتفاقی که کیانی درباره‌اش می‌گوید: طرح امداد فرهنگی که از زمان وقوع سیل در استان خوزستان شروع شد، به گمان من پایانی ندارد، چراکه کودکان نیازمند و کم‌برخوردار در جای جای مناطق سیل زده و روستاهای محروم این استان وجود دارند که می‌توانند از موهبت این طرح برخوردار شوند. در همین راستا توزیع بسته‌های فرهنگی و نوشت‌افزار و سرکشی به کودکان هنوز در برنامه‌های کانون است و با همان ظرفیت قبلی ادامه دارد و ان‌شاءا... سیزدهم مهر و همزمان با آغاز هفته ملی کودک در کشورمان که برای اولین بار اهواز میزبان افتتاحیه این هفته است، از دو خودروی کتابخانه سیار کانون پرورش فکری هم رونمایی می‌شود؛ کتابخانه‌های سیاری که قرار است به کودکان مناطق سیل‌زده خدمت‌رسانی کند.

مینا مولایی

ایران

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها