در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید حسین امیرجهانی را تحت عنوان فیلمنامهنویس میشناسیم. او که با نگارش فیلمنامه سریال «پدر» پا به قله شهرت خود گذاشته است، حالا دست به قلم شده و برای نوجوانان قلم زنی میکند. «نخلستانی از فانوس» عنوان کتابی است به قلم او که روایتی تاریخی_مذهبی را در لفافه داستانی عاشقانه بیان کرده و به رشته تحریر درآورده است.
داستان با سرکشی فرشته آب آغاز شده و پس از هبوط او و هیبت هیولایی جدیدش به زمین، وارد وادی انسانها میشود و مخاطبان را همراه قلم روان نویسنده کتاب صفحه به صفحه پیش میبرد.
در نخلستانی از فانوس همقدم «ابودحداح» میشویم و پا به نخلستان و تاکستانش میگذاریم. جایی که از کودکی با آن انس گرفته و حالا تمام مایملک و داراییاش به حساب میآید. خواندن وقایعی که پیرامون این مکان اتفاق میافتد خالی از لطف نیست، به خصوص زمانی که متوجه شوید به موازات داستان ابودحداح، دو یا چند داستان دیگر را به روایت فرشته آب گره میزنید.
«غزاله» دختری است که در کودکی مادرش را از دست داده و حالا همراه با پدر تاجرش مسافر این شهر و آن دیار شده است. نکته جالب توجه در زندگی غزاله آنجاست که از بدو تولدش لقب بدشگونی را به او دادهاند چرا که در زمان تولدش زراعتها بیثمر شد، مادرش فوت کرد و پدرش در آستانه فقر قرار گرفت. اما از آنجا که معتقد به «مَن کان یُریدُ العِزه.فَلِلهِ العِزه جمیعا» هستیم، دست زیر چانه زده و نظارهگر سرنوشت پر عزت غزاله میشویم.
گره اصلی داستان را آنجایی مییابیم که ابودحداح شاهد صحبتهای پیرمردی با رسولا...(ص) است. او که از همسایه یهودی خود گله و شکایت پیش پیامبر آورده، میگوید که این مرد به خاطر دانهای خرما فرزندان مرا توبیخ کرده و قیل و قال راه انداخته است. پیامبر برای راضی کردن آن مرد به خانهاش میرود اما او راضی نمیشود. ابودحداح هم محبت میکند و میخواهد در عوض نخلی از نخلستانش، آن درخت را از مرد یهودی خریداری کند. پیامبر در عوض این کارش، مژده درخت بهشتی به او میدهد. از طرفی ابودحداح که دل در گرو غزاله دارد، نخلستان و تاکستانش را مهریه او قرار داده است. این را به خاطر بسپارید!
آن فرشته هبوط یافته را که پیشتر گفتم، حالا با هیبت جدیدش ساکن تاکستان خشک و سرد ابودحداح شده است. از قضا در یکی از روزها حسنین(ع) مفقود شده و تمام صحابه و یاران در پی یافتن آنها همه جا را زیر و رو میکنند تا زمانی که غزاله آنها را در کنار هیولا، در تاکستان مییابد. پس از ورود پیامبر به باغ، هیولا شرح ماوقع سرگذشتش را بیان میکند. پیامبر و حسنین(ع) هم در حق او دعا میکنند و از آن به بعد مسؤول رساندن درودها و تهیات مخلوقات به عالم بالا میشود. از دعای اینان تاکستان خشک ابودحداح هم برکت یافته و انگورهای خندانی را در ضم حریر مدینه به بار میآورد.
همه اینها را کنار بگذارید. مرد یهودی طمعکار را به میان داستان بیاورید که پس از مشاهده تاکستان به آن زیبایی به چند نخل رضایت نمیدهد و چشم طمع به تاکستان دارد.
اینجای داستان لحظه حساسی برای ابودحداح است. او که حالا بر سر دو راهی دین و دنیا مانده است باید اساسیترین تصمیمش را بگیرد. از طرفی اگر تاکستان را به مرد یهودی بدهد، مهریه غزاله چه میشود؟ اگر ندهد قولش به رسول خدا را چگونه جبران کند؟ اینجاست که شاهد تنیدگی دین و دنیا میشویم. انتخاب بین دو دلبستگی، دو محبوب. تصور کن محبوبی که برایش «بابی انت و امی و نفسی و مالی» میخوانی رحمت للعالمین باشد، محبوب خدا و مخلوق باشد،آنوقت تمام وجودت آرام میگیرد و شور و شعف و برکت است که به زندگیات روانه میشود. از طرفی محبوب دنیاییات، معشوقهات حتما از این تصمیم ناراحت خواهد شد. حالا باید بر خود نهیب بزنی که کدام ارج و قرب دارد و کدام ارزشمندتر است. صدق و کذب آن
«بابی انت و امی» هایت اینجا بروز و ظهور پیدا خواهد کرد.
داستان ذره ذره پیش میرود و ابودحداح را در فراز و نشیب زندگی به بازی میگیرد. تکلیف تاکستان چه میشود؟ سرانجام عقد غزاله و ابودحداح به کجا راه مییابد؟
پایان داستان بماند برای آنهایی که منت میگذارند و کتاب را میخوانند. روایت من از این کتاب منتشر شده در انتشارات جمکران، روایت تکهتکه و مسلما ناقصی است. تمام شیرینیاش در پایان بندی جذاب و منحصر به فرد آن است. اول خودتان بخوانیدش، شیرینیاش که در جانتان نفوذ کرد به فرزندانتان هدیه کنید.
زینب آزاد
روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم