در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
از دی سال 95 تا همین امروز آتشنشانی و نیروهایش گره خورده با حادثه پلاسکو.عظیمترین واقعهای که آتشنشانها برای نجات جان همکارانشان ذره ذره خاکها و سیمانها و آهنها و ... را جستوجو میکردند.حتی امروز که بهنام روز آتش نشانی و ایمنی نامگذاری شده، ذهن میرود به سمت پلاسکو ، عکسها را که مرور میکنم انگار واقعهای آخرزمانی را ورق میزنم که قهرمانان و شهدای آن آتشنشانها هستند.در ویکی پدیا نوشته شده: نخستین شهر ایران که به تجهیزات و سازمان آتشنشانی مجهز شد، شهر تبریز بود. در سال ۱۲۲۱ شمسی روسها در این شهر نخستین سازمان آتشنشانی ایران را تأسیس کردند.
با این حساب 177 سال است که ایران، صاحب سازمانی است که کارش مهار و خاموش کردن آتش است. به مرور که این سازمان در شهرهای دیگر ایران هم تاسیس شد و تجهیزاتش بیشتر و تخصصیتر شد، مسؤولیتهایش هم بیشتر شد و آتشنشانها پای ثابت بیشتر اتفاقاتی هستند که در گوشه و کنار کشورمان از شهر و روستا رخ میدهند. به مناسبت روز آتشنشانی و ایمنی با جلال ملکی،مدیر روابط عمومی و سخنگوی آتشنشانی تهران همصحبت شدم تا برایمان از حرفهای بگوید که نامش در کنار آتش نوشته شده.ملکی همان مردی است که در حادثه پلاسکو، همه مردم چشم به دهان او دوخته بودند تا بگوید عمق حادثه کجاست و در آن عمق، حال آتشنشانهایی که زیر آوار مانده بودند، چطور بود.
سر نترس و روح فداکار
جلال ملکی از آن بچه بازیگوشهایی بوده که در یک جمله آشنا اینطور توصیف میشوند: از دیوار صاف بالا میرود ! بزرگتر که میشود برای تخلیه هیجان و انرژی خود به ورزش بوکس روی میآورد و بعد آتشنشانی را به عنوان حرفه و شغل خود انتخاب میکند؛شغلی که ورود به آن بسیار سخت است و باید چند آزمون را سپری کنی.ملکی میگوید: علاوه بر شجاعت و این که به اصطلاح سر نترسی داشته باشی باید از نظر بدنی و روانی هم شرایط لازم را داشته باشی.یکی از شرایط مهم برای آتشنشان شدن فداکاری و از خودگذشتگی است.
ملکی میگوید: شغلهای زیادی وجود دارد که آدمهایی که در آنها فعال هستند همه تلاش خود را میکنند تا جان دیگران را نجات دهند.مثل پزشکان و جراحان.اما فرق آتشنشانها با فعالان این حرفهها این است که آتش نشان میداند برای نجات دیگری باید خود را به خطر بیندازد.با این آگاهی به پیش میرود و گاهی حتی جان خود را از دست میدهد.مثل آقای امید عباسی که برای نجات جان یک دختر بچه از آتش سوزی محل سکونتشان، ماسک خود را به صورت دختربچه زد و او را به همکارانش رساند اما خودش دچار دودزدگی شدید شد و جانش را در این راه از دست داد.یا شهیدان آتش نشان که در حادثه پلاسکو جان خود را از دست دادند.آنها برای نجات جان افراد شاغل در پلاسکو وارد این ساختمان شدند و تعداد زیادی از آنها را نجات دادند اما برخی از همکارانمان خودشان زیر آوار ماندند و جان خود را از دست دادند.حادثه پلاسکو بسیار تلخ بود، آتشنشانها برای نجات جان همکاران خودشان به دل آوار زدند...
احساس باید کنترل شود
به ملکی میگویم، به ظاهر آتشنشانها و پزشکان و پرستاران برای انجام کار خود باید احساس خود را از بین ببرند و تبدیل به آدمهای کاملا عقلانی شوند. مدیر روابط عمومی سازمان آتشنشانی تهران میگوید: نه ! ما و پزشکان و پرستاران آدمهای بیاحساسی نیستیم، ما احساسمان را مدیریت میکنیم تا بتوانیم کارمان را درست انجام دهیم.اگر ما نتوانیم در زمان حادثه خونسردی خود را حفظ کرده و با آرامش کارمان را انجام دهیم که دیگر نیروی امدادی و آتشنشانی نیستیم ! ما هم مثلا وقتی آدمی را میبینیم در یک تصادف لای یک اتومبیل گیر افتاده و تقریبا پرس شده، دلمان به اصطلاح تکه تکه میشود اما اگر نتوانیم این احساس و شدت آن را مدیریت کنیم با یک آدم عادی فرقی نخواهیم داشت.یادم است یکبار یکی از نیروهای ما برای نجات جان یک جوان به ته یک چاه رفت ، وقتی او را از چاه بیرون آورد، پدر آن جوان گفت: من که پدرش بودم جرات نکردم برای نجات جان پسرم به ته چاه بروم !
اما آتشنشانها با اطلاع از همه خطراتی که در کمین آنهاست به دل حادثه میزنند.این رفتار بیشتر از آنکه آموزشی باشد، ذاتی است.فداکاری و از خودگذشتگی در ذات همه کسانی وجود دارد که آتشنشانی را به عنوان یک حرفه انتخاب میکنند.برای یک آتش نشان فرقی ندارد که یک آدم دچار حادثه شده باشد یا یک حیوان.او فقط به نجات آن جاندار فکر میکند.گاهی به نیروهای ما گزارش میشود که مثلا یک سگ به درون چاه افتاده، نیروهای ما به محل میروند و آن حیوان را نجات میدهند.چندی قبل فیلمی از دو آتشنشان در شبکههای اجتماعی چرخید که یک سگ را از ساختمان آتش گرفته بیرون آورده بودند و به آن امدادرسانی میکردند تا حالش خوب شود.این فیلم با استقبال زیادی از طرف مردم روبه رو شد اما این یک مورد از همه امدادرسانی آتشنشانها به حیوانات آسیب دیده یا سانحه دیده بود.
ریکاوری در کنار خانواده
به ملکی میگویم، همه شجاعت شما و این که مردم همیشه به دید احترام به شما نگاه میکنند یک طرف اما واویلایی که در دل خانوادههای شما است یک طرف بهخصوص وقتهایی که به ماموریت میروید. میگوید: راستش را بخواهید تنها جایی که ما کم میآوریم مقابل فداکاری خانوادههایمان است. هیچجوری نمیشود محبت و توجه آنها را جبران کرد.خانوادههای ما میدانند وقتی بعد از 24 ساعت کار به خانه میآییم باید استراحت کنیم و ریکاوری شویم تا شیفت بعدی.برای همین آنها از ما خیلی کم توقع دارند که در کارهای خانه و خرید و ... به آنها کمک کنیم.در تعطیلاتی مانند تعطیلات نوروز معمولا به ما ماموریت میخورد و حتی یک مسافرت دو سه روزه نمیتوانیم برویم، مثل نوروز امسال که مصادف شد با سیل و ما رفتیم ماموریت.حالا بماند وقتی ماموریتهایی مثل آتشسوزیها و آوارهای بزرگ اتفاق میافتد و ما به محل میرویم تا به خانه برگردیم خانوادههایمان چه میکشند... ! همیشه شرمنده اعضای خانواده هستیم...
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: