در آستانه روز جهانگردی با منصور ضابطیان درباره تاثیر جهانگردی در تغییر نگاه افراد گپ زدیم

هیچ جا خونه خود آدم نمیشه!

شاید حق دارند. در سه چهار روز و نهایت یک هفته‌ای که در سفر بوده‌اند، همه‌چیز قشنگ و زیبا بوده است؛ ترافیک و آلودگی و بیکاری به چشم‌شان نخورده است و حالا هم حق دارند از زیبایی‌ها و قشنگی‌های جامعه‌ای که دیده‌اند برای دیگران تعریف کنند. این روایت کسانی است که بعد از سفر به یکی از کشورهای شاید اروپایی، ایران را در ته فهرست جوامع موفق قرار می‌دهند و از برتری‌های جامعه‌ای که دیده‌اند می‌گویند. اما واقعا ماجرا همین است؟ این سوالی بود که از منصور ضابطیان پرسیدیم؛ کسی که از 205 کشوری که در دنیا وجود دارد، به 40‌کشور سفر کرده است و با نگاهی ماجراجویانه در جامعه و زندگی مردم آن کشور، تجربه‌های متفاوتی کسب کرده است. به مناسبت روز جهانگردی با او درباره مسائل اجتماعی در کشورهایی که دیده است حرف زدیم؛ واقعا آنجا همه‌چیز گل و بلبل است و هرچه ترافیک و آلودگی و شلوغی هست، برای جامعه ما است؟
کد خبر: ۱۲۳۰۳۱۶

وقتی از معضلات اجتماعی می‌گوییم، منصور ضابطیان به آنها به عنوان بدیهی‌ترین مشکلات همه جهان اشاره می‌کند؛ مشکلات و معضلاتی که در هر جایی کم و زیاد دارد، اما این‌که اصلا وجود نداشته باشد، اصلا روایت درستی نیست: «هر جامعه‌ای مشکلات مخصوص به خودش را دارد؛ اما مسائلی مانند ترافیک، آلودگی، فقر، بیکاری، سالمندی و ... در همه‌جای دنیا وجود دارد. کم و زیاد دارد، اما هیچ‌وقت این‌طور نیست که مثلا بگوییم ترافیکی اصلا وجود ندارد؛ البته که کشور به کشور فرق دارد. هرچقدر کشوری توسعه‌یافته‌تر باشد، مقوله‌ای مثل ترافیک در آن کنترل شده‌تر است و هرچقدر از فضای قانونمند فاصله گرفته باشد، طبیعتا ترافیک هم مشکل بزرگ‌تری در آن جامعه محسوب می‌شود. مساله‌ای که من در این سال‌ها دیدم این بود که ترافیک، معضل کل جهان و بشر است. جالبی ماجرا این است که ترافیک از آن مساله‌ها است که مشکل و راه‌حلش در تمام دنیا یک‌شکل است و هرکجا که حمل و نقل عمومی تعریف شده‌تر و وسایل بهتری وجود داشته باشد، ترافیک کمتر است و هر جا که از این ماجرا فاصله بیشتری گرفته باشد و برای استفاده مردم از حمل و نقل عمومی، فرهنگ‌سازی نشده باشد، طبیعتا ترافیک هم بیشتر است؛ این قانون در همه جای دنیا یک شکل است.»
از تفاوت‌ها بگو
در بین همه این 40 کشوری که دیده‌اید، کشوری هست که ترافیک‌هایی پیچیده‌تر از کشور ما داشته باشد؟ «واقعیت این است که مقایسه جوامع مختلف در بررسی معضلات کار درستی نیست. مثلا کشوری مثل لبنان در مقابل شش میلیون جمعیتی که دارد، 5/1 میلیون ماشین دارد که خب طبیعی است که ترافیک بیشتری داشته باشد. در واقع، این موضوعی بدیهی برای شهرها و کشورهای کوچک است که مشکل ترافیکی بزرگ‌تری نسبت به سایر کشورهای دنیا دارند. از طرف دیگر، آمریکا کشور بزرگ‌تر و پهناورتری است، مرزهای وسیعی دار‌د، شهرها قدیمی نیستند و تازه تاسیس شده‌اند؛ یعنی این شهرها در دورانی تاسیس شده که ماشین وجود داشته و طبیعتا فکر درست کردن بزرگراه‌ها، ترافیک کمتری را به شهر منتقل می‌کند. برای همین است که نمی‌توانیم بگوییم مثلا تهران ترافیک کمتری دارد یا جایی دیگر.»
گشتن با زندگی کردن فرق دارد
منصور ضابطیان می‌گوید، هیچ‌وقت پیش نیامده وقتی از کشوری به ایران برمی‌گردد، ته دلش این فکر بگذرد که کاش ساکن آنجا بودم: «واقعیت این است شرایطی که شما در طول سفر و در کشور دیگر تجربه می‌کنید، بسیار با شرایط جایی که در آن زندگی و کار می‌کنید، تفاوت دارد. شما در سفر، مشکلات ترافیک را در پر ترافیک‌ترین شهر دنیا هم احساس نمی‌کنید اما وقتی در شهری زندگی‌می‌کنید یا کار و درس دارید، ترافیک تازه به چشم‌تان می‌خورد و ممکن است اذیت‌تان کند. مثلا یادم هست که برای پروژه‌ای به سئول رفته بودم و چون باید مسیری را برای کارم رفت و آمد می‌کردم و سر ساعت به جایی می‌رسیدم، ترافیکش واقعا برایم آزاردهنده بود. اما از طرف دیگر شهر نایروبی در کنیا ترافیک‌های سنگینی داشت اما من را به عنوان مسافر آزار نمی‌داد؛ موضوعی که مشخص بود برای ساکنان شهر اذیت‌کننده است.»
تنهایی همه پیرهای دنیا
از دیگر مشکلات بشر در نقاط دیگر دنیا که حرف می‌زنیم به سالمندی می‌رسیم؛ موضوعی که به نظر می‌رسد معضل مشترک همه کشورهای جهان است: «چیزی که همیشه برایم جالب بوده این است که همه جهان و همه جوامع گریبانگیر سالمندی است؛ چیزی که من در سفرهایم دیدم این بود که جهان به سمت پیر شدن پیش می‌رود. حتی در کشورهایی که جمعیت جوان نسبتا خوبی هم دارد، سالمندانش اکثرا تنها بوده و جوان‌ها مشغول فعالیت‌های روزمره‌شان هستند اما راه‌حل‌هایی هم برایش ایجاد کرده‌اند. در بسیاری از کشورها سعی می‌کنند امید به زندگی را بالا ببرند، سر سالمندان‌شان را گرم کنند و همین‌ها باعث می‌شود سالمندان آن کشور احساس پوچی نکنند. موضوع مهم هم این است که معضل همه سالمندان در همه دنیا مشکل تنهایی است و اتفاقا این اصلا چیزی که تنها به جامعه ما مربوط باشد.»
مهاجرت برای من یا برای شما؟
خوشبختی آنجا نیست؟ آن‌طرف مرزها؟ در جوامع پیشرفته و قانونمندی که ظاهرشان دل آدم را می‌برد؟ این مهم‌ترین سوالمان از آقای ضابطیان بود؛ سوالی که به دنبال جواب مهاجرت برایش بودیم اما پاسخی متفاوت گرفتیم: «اگر واقعیت را بخواهید باید بگویم نه این‌طور نیست. مهاجرت پدیده پیچیده‌ای است که با شخصیت و ویژگی‌های هر فردی ارتباط پیدا می‌کند. گاهی ممکن است مهاجرت راه نجات برای آدمی باشد اما برای کسی دیگر آغاز سقوطش باشد. در واقع هرکسی با توجه به توانایی‌ها و دلبستگی‌ها، اخلاق و رفتار و روابط اجتماعی و بسیاری از عناصر موثر در زندگی‌اش، می‌تواند تشخیص بدهد که مهاجرتش موفق یا غیرموفق خواهد بود. در حقیقت مجموعه این عوامل می‌تواند راه درست را به مانشان بدهد. این‌که شما فکر کنی کسی که مهاجرت می‌کند و ظاهرا به جایی با امکانات بهتر می‌رود، خوشبخت خواهد شد، برداشت بسیار غلط است؛ هرچند برعکس آن هم اشتباه است و این موضوع که به خودمان و اطرافیانمان القا کنیم با مهاجرت بدبخت می‌شویم، اصلا تفکر درستی نیست. درباره شخص خودم می‌توانم بگویم با توجه به این‌که زندگی در کشورهای مختلف را دیده‌ام، می‌دانم مهاجرت کردن راه‌حلی منطقی برای من نیست، ولی برای فردی دیگر شاید باشد.»
خوشبختی جای دیگری است
زیبایی، نظم و امکانات مختلفی که در سفرها دیده است، هیچ‌وقت ضابطیان را برای زندگی در یکی از آن شهرهای ایده‌آل وسوسه نکرده است: «حالا و با توجه به تجربه‌ام در طول این سفرها، دیگر می‌دانم شرایط ایده‌آل و امکانات رفاهی کافی به این معنا نیست که وقتی این شرایط را دارید احساس خوشبختی می‌کنید. بله درست است؛ اینها ابزارهایی برای خوشبختی هستند اما واقعیت این است داشتنشان برای خوشبختی کافی نیست. طبیعتا چنین شرایطی ممکن است برای هر کسی رفاه بیاورد اما خوشبختی مفهوم دیگری است که لابه‌لای اینها نمی‌توانیم آن را پیدا کنیم. اگر یک‌سری مسائل اولیه در جامعه‌مان حل شود زندگی مرفه‌تری خواهیم داشت، اما به جرات می‌توانم بگویم این را فهمیده‌ام که زندگی مرفه به معنای زندگی خوب و خوشبختی نیست.»
مقایسه ممنوع
اصلا مگر می‌شود جا به جای دنیا را دید و آن را با جایی که در آن زندگی می‌کنید، مقایسه نکنید؟ ولی انگار می‌شود: «هر جامعه‌ای شرایط خاص خودش را دارد. هر اقلیم و هر کشوری، مبتنی بر تاریخی که دارد، مبتنی بر اخلاق مردمانش، مبتنی بر شرایط اقتصادی و اجتماعی و عوامل دیگر‌، دارای وضعیتی است که فقط و فقط مختص به همان‌جا و ویژه همان نقطه است. پس مقایسه مثلا کشور خودمان با جایی دیگر که اصلا هیچ‌کدام از آن شرایط را ندارد، واقعا درست نیست. مثلا نمی‌توانیم کشور ایسلند را که نقطه‌ای دور‌افتاده و البته مرفه در اروپاست با شرایط اجتماعی ایران که مشکلات متفاوتی دارد، هزاران اتفاق تاریخی را از سر گذرانده و حتی شرایط اقلیمی بسیار متفاوتی دارد مقایسه کنیم و بگوییم چرا آنجا آن‌طوری است و اینجا این‌طوری؟»
جایی که زمینش سفت است
بازگشت از پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا هم نتوانسته است نگاه منصور ضابطیان را به کشور و جامعه و مردم خودش عوض کند: «هر بار و بعد از هر سفر، وقتی به ایران برمی‌گردم، احساس می‌کنم خانه‌ای دارم که من متعلق به آنجا هستم. تجربه به من ثابت کرده است که انسان در بهترین سفرها که خیلی هم به او خوش می‌گذرد، وقتی به کشورش برمی‌گردد احساس می‌کند تنها در سرزمین خودش است که زمین زیر پایش سفت است، نه در هیچ جای دیگر و این تفکر حس خیلی خوبی به من می‌دهد که باعث می‌شود اینجا را دوست داشته باشم. من فکر می‌کنم جامعه‌بینی چیزی نیست که با یک بار سفر و دیدن آدم‌های متفاوت، نگاه‌مان به کشور و جامعه و مردم خودمان عوض شود. طبیعتا ممکن است در طول سال‌ها، جهان‌بینی کسی که دنیا را دیده است عوض شود، اما نگاهش به جامعه خودش نه.»
قطعه پازلی از یک جامعه
به نظر می‌رسید کسی که چندین و چند جامعه با فرهنگ و منش متفاوت را از نزدیک دیده و لمس کرده است، قطعا می‌تواند جامعه زیبا را به ما معرفی کند: «احساس آرامش یک حال درونی است که اگر آن را داشته باشی، جامعه‌ات هم زیباست و اگر نداشته باشی، حتی با زندگی در زیباترین خانه‌ها و موفق‌ترین جوامع هم چنین حسی پیدا نمی‌کنی و نمی‌توانی جامعه زیبا را پیدا کنی؛ جامعه‌ای که آدم‌هایی با حال خوب یا بد آن را می‌سازند و ما هم عضوی از همان اجتماع هستیم که زشت و زیبایش را می‌سازیم. جهان‌گردی، جهان‌بینی خاصی را به من اضافه کرد؛ باعث شد بتوانم مدارای بیشتری با دیگران، با مشکلاتم و با آن چیزی که در جامعه هست داشته باشم. مدارایی با همه آن خوب و بدهایی که در جامعه‌مان وجود دارد و مختص به خود ماست و باید آنها را بپذیریم. من معتقدم باید آنها را بپذیریم و بدانیم که این موضوعات بر دوش ماست و به لحاظ تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی باید با آنها کنار بیاییم.»

نرگس خانعلی زاده
جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها