گزارش جام‌جم از فعالیت ویژه بچه‌های قرارگاه جهادی امام رضا(ع) در 2 روستای منطقه دشت‌ذهاب

تداوم جهاد در دنیای کودکان

قصه اینجا در شمال‌غربی شهرستان سرپل‌ذهاب، جایی بین سرسبزی‌های دشت ذهاب، در دو روستای الیاسی خلیفه حسین و الیاسی محمود نادر از 21 آبان 96 شروع شد؛ قصه‌ای که اولین روزها بوی ناامیدی و مرگ می‌داد؛ بوی ترس و نابودی! صفحات تقویم که ورق خوردند، امید مثل یک رشته باریک نور از میانه ویرانی‌های زلزله راهش را پیدا کرد و سرازیر شد به زندگی تک‌تک خانواده‌هایی که مُهر زلزله‌زده به پیشانی‌شان خورده بود. صدای بچه‌هایی که امروز در پارک روستای خلیفه حسین بازی می‌کنند شاهد این ادعاست؛ دختربچه‌ها و پسربچه‌هایی که حالا با شور و شوق تاب می‌خورند، سرسره بازی می‌کنند و هیاهوی‌شان تا چند خانه آن طرف‌تر هم شنیده می‌شود. بچه‌های روستا حالا یک فضای اختصاصی دیوارکشی شده با وسیله‌های مخصوص بازی دارند؛ پارکی که به همت بچه‌های قرارگاه جهادی امام رضا(ع) در این روستا ساخته شده؛ بچه‌های جهادگری که از دومین روز زلزله در شهرستان‌های مختلف استان زلزله زده کرمانشاه حضور دارند و قصه همراهی‌شان هنوز هم ادامه دارد؛ قصه‌ای که بعد از کمک‌های ابتدایی، رفع نیازهای اولیه و آواربرداری در روزهای اول زلزله، به ساخت خانه‌های مسکونی و زیرسازی معابر در ماه‌های بعدی رسید و حالا با ساخت پارک تفریحی و زمین فوتبال و سالن ورزشی در فضای این روستا و روستای همجوارش، بر ضرورت توجه به تمام نیازهای مناطق زلزله‌زده تاکید می‌کند.
کد خبر: ۱۲۱۵۷۸۰

2 روز بعد از زلزله اینجا بودیم
ما روایت این همراهی را از زبان سیدمصطفی موسوی، معاون فرهنگی قرارگاه امام رضا(ع) می‌شنویم؛ جهادگر باسابقه‌ای که بیش از ده سال از فعالیتش در این قرارگاه می‌گذرد و از هشت ماه پیش به‌طور مستمر در منطقه دشت ذهاب حضور دارد. وقتی که تماس می‌گیریم حوالی ظهر است و دمای هوای روستای الیاسی خلیفه حسین بالای 47 درجه سانتی‌گراد. موسوی اما به همراه بقیه نیروهای جهادی قرارگاه در همین گرمای کلافه‌کننده هوا مشغول ساخت زمین فوتبال روستای الیاسی خلیفه حسین است و با این حال برای ما با صبر و حوصله از فعالیت‌های قرارگاه جهادی امام رضا(ع) در این دو روستا می‌گوید، از این‌که محل استقرار فعلی آنها دو روستای بخش مرکزی دشت ذهاب یعنی الیاسی خلیفه حسین و الیاسی محمود نادر است؛ روستاهایی که هر کدام بالغ بر 70 خانوار جمعیت دارند.
زلزله که از راه رسید این دو روستا هم مثل خیلی جاهای دیگر در استان کرمانشاه لرزید و وقتی که تمام شد از این دو روستا جز ویرانه چیزی باقی نمانده بود. موسوی می‌گوید: «بعد از زلزله این دو روستا تقریبا 80 درصد تخریب شده بودند و واقعا در شرایط خوبی نبودند، بچه‌های قرارگاه جهادی امام‌رضا(ع) دو روز بعد از زلزله به این دو روستا رسیدند و مشغول امدادرسانی شدند و این حضور از آن زمان تا همین حالا به‌صورت مستمر بوده است.»

الهام از نسیم دلپذیر بهاری
شنه یعنی نسیم آرام و دلپذیر بهاری؛ شنه الیاسی بعد از ویرانی‌های زلزله به دنیا آمده و در کانکس بزرگ شده و حالا سقف بالای سرش خانه‌ای است که بچه‌های جهادگر ساخته‌اند.
قصه این دختربچه اما به همین‌جا ختم نمی‌شود؛ حالا بقیه بچه‌های روستا هم از برکت وجود شنه، یک پارک برای بازیشان دارند. موسوی دراین باره هم می‌گوید: از بدو ورود به روستا بچه‌هایی را می‌دیدم که در گوشه و کنار روستا مشغول بازی بودند و از آنجا که خودم هم پدر هستم و به خاطر دوری از آنها دلم برایشان تنگ شده بود، با این بچه‌ها بازی می‌کردم، شنه یکی از این دختربچه‌ها بود که زمان زلزله به دنیا آمده و من هر روز می‌دیدم که روی زمین خاکی مشغول بازی است. اولین جرقه برای ساختن یک پارک و زمین بازی جهادی همین جا با دیدن شنه خردسال در ذهن سیدمصطفی موسوی زده شد؛ موضوعی که گرچه در ظاهر ساده بود، اما بین فعالیت‌های عمرانی منطقه سابقه نداشت و موسوی در توضیحش می‌گوید: پروژه‌های قرارگاه ما هم مثل پروژه‌های بقیه گروه‌های امدادی و جهادی، بیشتر روی بحث ساخت و ساز منازل زلزله‌ها متمرکز بود و طرح دیگری را شامل نمی‌شد، من هم از ابتدا برای بررسی روند کار امدادرسانی و تکمیل پروژه‌های قرارگاه آبان ماه 97 به منطقه آمدم. نیاز بچه‌های قد‌و‌نیم‌قد روستا اما این انگیزه را در معاون فرهنگی قرارگاه امام رضا(ع) به‌وجود آورد که بین پروژه‌های مختلف این قرارگاه جایی هم برای ساخت یک پارک بازی باز کنند: «وقتی این نیاز را در روستا احساس کردیم با مشورتی که با شورای عمرانی قرارگاه داشتیم این تاییده را گرفتیم که یک پارک بازی هم برای بچه‌ها بسازیم.»

می‌گفتند پارک به چه درد می‌خورد؟!
سال 98 که تحویل شد و تعطیلات ابتدایی نوروز که گذشت، بچه‌های قرارگاه امام رضا(ع) برای ساخت اولین پارک جهادی در دشت ذهاب و روستای الیاسی خلیفه حسین پیشقدم شدند و یک ماه بعد، صدای بازی بچه‌ها بود که از گوشه و کنار این پارک شنیده می‌شد.
موسوی در این باره می‌گوید: وقتی می‌خواستیم کار ساخت پارک را شروع کنیم خیلی‌ها که از بیرون کار را می‌دیدند می‌گفتند چرا پارک می‌سازید؟ پارک به چه درد می‌خورد؟ خانه‌ها را تکمیل کنید و تحویل مردم بدهید! چون پروژه پارک در هیچ‌کدام از گروه‌های جهادی تعریف نشده بود، شاید ضرورتش به چشم خیلی‌ها نمی‌آمد، اما وقتی که پارک را ساختیم آن‌قدر واکنش‌های مثبت زیاد شد که برای خودمان هم جالب بود.

خاطره‌های تلخ، پَر
از وقتی فکر ساخت پارک به سرِ بچه‌های قرارگاه امام رضا(ع) افتاد، آنها برای جانمایی پارک جهادی این روستا خیلی فکر کردند و در نهایت به اتفاق محلی را انتخاب کردند که قبلا محل جمع‌آوری نخاله‌های ساختمانی بود: «ما ماشین آوردیم و دو روز کامل لودر اینجا کار کرد تا نخاله‌های ساختمانی را از اینجا بردارد و فکر می‌کنم این یکی از بهترین تصمیم‌های ما بود، چون این نخاله‌ها برای اهالی روستا یادآور زلزله بود. آنها تکه‌هایی از تلخ‌ترین خاطرات‌شان را اینجا می‌دیدند و ما با ساخت این پارک به جای آن نخاله‌ها، به نوعی این خاطرات تلخ را هم عوض کردیم و الان علاوه بر نصب وسایل بازی، در قسمت چپ پارک که مشرف به رودخانه است 18 اصله نهال توت کاشتیم و آلاچیق گذاشتیم که خوشبختانه همین حرکت مورد توجه خانواده‌های زیادی هم قرار گرفته.»

به برکت علی(ع)
پارک جهادی روستای الیاسی خلیفه حسین، فعلا اسم خاصی ندارد، اهالی روستا اما بین خودشان آن را پارک برده علی صدا می‌زنند و حکایت این نام هم شنیدنی است. موسوی در توضیح انتخاب این اسم به ما می‌گوید: اینجا سنگ خیلی بزرگی وجود دارد که اهالی با این‌که اهل سنت هستند، اما جابه‌جایی آن را به‌عنوان یک کرامت از حضرت امیرالمومنین قبول دارند و به خاطر همین پیشنهاد دادند که فعلا اسم پارک برده علی باشد.

از پارک تا زمین فوتبال
اولین پارک جهادی بچه‌های قرارگاه امام رضا(ع) شاید دیوارهایش بلوک‌چینی شده باشد، شاید وسیله‌های بازی‌اش به پای پارک‌های شهرهای بزرگ نرسد، اما حالا آوازه‌اش در روستاهای اطراف پیچیده و خیلی‌ها را برای بازی به این روستا می‌کشاند. موسوی می‌گوید: برای خود ما هم جالب است که الان خیلی‌ها از روستاهای دیگر هم به ما درخواست ساخت پارک می‌دهند و می‌گویند در روستای ما هم پارک بازی بسازید. ما بجز این پارک یک پارک دیگر هم در روستای الیاسی محمود نادر ساختیم. کار ساخت یک سوله ورزشی با وسایل ورزشی را هم در همان روستا تمام کردیم و طرحی که الان درحال اجرایش هستیم زمین فوتبال بچه‌های روستاست. زمین فوتبالی که به ابعاد 90 متر در 60 متر، در منطقه‌ای بین دو روستا درحال ساخت است تا برای جوانان و نوجوانان هر دو روستای الیاسی قابل استفاده باشد.

ضرورت تغییر امدادرسانی‌ها
معاون فرهنگی قرارگاه جهادی امام رضا(ع) در ادامه صحبت‌هایش برای ما از تغییر نیاز امدادرسانی در مناطق زلزله زده می‌گوید؛ تغییری که با گذر زمان و رفع نیازهای اولیه اتفاق افتاده است. موسوی می‌گوید: «الان که من با شما صحبت می‌کنم در روستای الیاسی خلیفه حسین تمام واحدهای مسکونی ساخته و تحویل داده شده‌اند. به نظرم چه در این منطقه چه در مناطق دیگر بیشتر دو نیاز مطرح است؛ یکی بحث اشتغال و خودکفایی خانواده‌های زلزله‌زده است که ما امیدواریم در برنامه‌های آتی بحث توانمندسازی خانواده‌ها را در برنامه داشته باشیم و نیاز دوم بحث زیرسازی فضاهای فرهنگی و ورزشی روستاهاست. چون در این مناطق جمعیت نوجوان و جوان زیاد است، اما واقعا چیزی برای تفریح و ورزش در دسترس این جمعیت نیست.
بچه‌های قرارگاه امام رضا(ع) با وجود توجه به این نیاز از فعالیت‌های دیگر و برنامه‌های اصلی‌شان هم غافل نشده‌اند، همین است که حالا موسوی به ما می‌گوید به‌طور همزمان هم کار ساخت خانه‌ها تمام شده و هم سروسامان دادن به جاده‌های اطراف روستا .

حواسمان به همه هست
ادامه صحبت‌های ما به یک خاطره جالب هم می‌رسد؛ ساخت سرویس بهداشتی و حمام برای یکی از اهالی روستا. موسوی می‌گوید: اینجا خانم مسنی زندگی می‌کند که همه عمه جمیله صدایش می‌زنند. او تنهاست و در تمام این مدت در کانکس ساکن بوده. خانه ندارد و تمایلی برای خانه داشتن هم ندارد و می‌گوید همین کانکس‌ها برایش خوب است. تنها مشکلش این بود که سرویس بهداشتی و حمام نداشت و همیشه برای حمام کردن وسایل را جمع کرده و فاصله چند روستا را طی می‌کرد تا به خانه اقوامش برود. ما وقتی خبردار شدیم، در کنار کانکس‌هایش برایش سرویس بهداشتی و حمام ساختیم.

همه بچه‌های من
زندگی بچه‌های جهادگر زندگی راحتی نیست. آنها هم سختی‌های دور از خانواده بودن را تحمل می‌کنند، هم حضور در سرما و گرمای منطقه‌های محروم را. تجربه‌ای که این‌بار برای سیدمصطفی موسوی متفاوت شده است و او درباره‌اش می‌گوید: من از هشت ماه پیش به اینجا آمدم و حتی وقتی بچه‌ام به دنیا آمد نتوانستم بروم و حالا پسرم سه ماهه است. یک دختر هم دارم که پنج ساله است و واقعا برایم دلتنگی می‌کند، اما احساس می‌کنم حضورم در اینجا ضرورت بیشتری دارد و خوشبختانه همسرم هم در این زمینه با من همراه است. اتفاقا وقتی پارک این روستا آماده شد من فیلم بازی بچه‌ها را برایش فرستادم و گفتم ببین ما اینجا چقدر دختر و پسر داریم.

مینا مولایی
ایران

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها