تجربه‌های کتابخوانی یک عشق کتاب

چه کتابی ببرم سفر؟

شما را نمی‌دانم اما من یکی از همان کسانی هستم که وقتی قرار است راهی سفر شوم، دور از چشم همسفران توی چمدان، کوله و کیف دستی ام کتاب می‌گذارم. هر قدر هم اعتراض کنند و بگویند ای بابا کی توی سفر کتاب می‌خونه، گوشم بدهکار نیست و کار خودم را انجام می‌دهم. البته این سال‌ها به لطف نرم‌افزار‌های کتابخوان می‌شود با همین گوشی‌های تلفن همراه هم کتاب خواند و کلی خوشحال بود. البته بماند که این روزها قیمت کتاب در این نرم‌افزار‌ها هم همین‌طور بی‌خود و بی‌جهت مثل بقیه قیمت‌ها حسابی رشد کرد. خلاصه ماجرا همان‌طور که گفتم گوشم بدهکار این حرف‌ها نیست و هر طور شده به‌صورت قاچاقی بین سرزمین‌های مختلف کتاب جابه‌جا می‌کنم!
کد خبر: ۱۲۰۹۲۱۷

بارها و بارها هم به این فکر کرده ام که چه کتابی برای چه سفری خوب است و چطور باید کتاب‌های چمدانی (بخوانید سفری) انتخاب کرد؟ به نظرم سفرنامه‌ها به‌ویژه برای رفتن به یک کشور دیگر می‌توانند گزینه درجه یکی باشد. البته برای سفرهای درون مرزی هم می‌توان این هیجان انگیزهای جذاب را با خود همراه کرد و دید بقیه آدم‌ها در گذشته یا همین زمان نزدیک مقصد مورد نظرمان را چطور دیده اند و بعد هم مقایسه کرد با این‌که ما آن شهر را چطور می‌بینیم. مثلا همین کتاب‌های سفرنامه که انتشارات‌های مختلف منتشر می‌کنند و خود ما هم در چمدان هفته‌ای یکی از آن‌ها را معرفی می‌کنیم جان می‌دهند برای اینکه در سفر مطالعه‌شان کنید. با هر کدام می‌توانید سفری جذاب را شروع کرده و خیلی زود به پایانش برسانید.

با سفرنامه در سفر
خوشبختانه این روزها سفرنامه خوانی هم دوباره باب شده و دست آدم برای انتخاب چنین کتاب‌هایی بازتر است. ضمن این‌که در همین نرم‌افزار‌های کتابخوانی که حرفش را زدیم کتاب‌های رایگانی هم وجود دارد که زیبایی‌های مقاصد سفری مختلف را با سوغات‌ها و برنامه‌های هنری شان در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد. هر چند باید گفت افسوس که بیشتر این کتاب‌ها سفرهای برون مرزی را بررسی کرده‌اند و کمتر کتابی هست که بگوید همین ایران خودمان چه جای شگفت‌انگیزی است.
رمان‌ها و داستان‌ها هم گزینه‌های جذابی هستند برای سفر؛ البته آثاری که درگیری‌های سنگین فلسفی نداشته باشند یا نویسنده شان اثر را ته خرخره توی تکنیک فرو نبرده باشد! می‌دانید چه می‌گویم که. از آنجا که داستان‌ها خودشان یک جور سفر هستند و هفته پیش هم مفصل درباره شان نوشته ایم، می‌شود با خواندنشان سفر در سفری راه انداخت که بیا و ببین!
البته بنده چند سالی است در همان قاچاق‌های کتاب که ذکرش رفت به برنامه تازه‌ای رسیده‌ام که تجربه جالبی است. امسال عید که می‌رفتم شیراز و اصفهان هم عملی‌اش کردم و خیلی راضی‌ام. از هر شهری که می‌خواهم در هوایش نفس بکشم یک نویسنده را انتخاب می‌کنم و کتابی از او با خودم می‌برم. مثلا در روزهای آخر سال 97 و اوایل سال تازه در اصفهان «تمام زمستان مرا گرم کن» علی خدایی را خواندم و در شیراز هم «روز هشتم» شهریار مندنی‌پور و «هاویه» ابوتراب خسروی را. این نوع کتابخوانی در سفر را از روی تجربه توصیه می‌کنم. چون در لابه‌لای فضاهای ترسیم شده توسط نویسنده می‌توان نهان و آشکار رگه‌هایی یافت از جغرافیایی که قرار است چند روزی در آن نفس بکشیم و راه برویم. «استانبول» اورهان پاموک را هم گذاشتم برای زمانی که در این شهر هستم و تجربه بی‌نظیری بود. این‌که فکر کنی در کوچه‌ها و خیابان‌هایی راه می‌روی که نویسنده قبلا حال و روزش در آنها را برایت نوشته و می‌توانی با شناخت بیشتر و حس نزدیکی خاصی در فضاهایی قدم بزنی که انگار قبلا هرگز تجربه‌شان نکرده‌ای و در عین حال تجربه‌شان کرده‌ای. جالب نیست؟

در محتوا و وزن، سبک‌ها را انتخاب کنید
خب توقع ندارید کتاب‌های سنگین فلسفی و مذهبی را برای سفر تجربه کنیم که! می‌دانم توقع ندارید، مگر این‌که قرار باشد به سفری یکی دو ماهه برویم و این هم در شرایط زندگی امروز از آن اتفاق‌های عجیبی است که کمتر دست می‌دهد.
همان‌قدر که نمی‌شود کتاب فلسفی را توصیه کرد، می‌توان از لذت خواندن شعر در سفر گفت. مثلا بروی تبریز و شهریار بخوانی. بروی شیراز و سعدی و حافظ بخوانی. راهی زنجان شوی و منزوی بخوانی و .... خدا را شکر آنقدر شاعر خوب داریم که می‌شود تا فردا نوشت و نوشت. البته می‌شود سعدی را در مازندران خواند و شهریار را هم در بوشهر. قرار نیست حتما در ماجرای قاچاق کتاب برای سفر با برنامه من پیش بروید، اما توصیه می‌کنم تجربه‌اش کنید. حال و هوای خوبی دارد.

زینب مرتضایی‌فرد
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها