در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
شما در فصل دوم سریال روزهای بیقراری نقش منصور را بازی میکردید، در حالی که این کاراکتر را در فصل اول کامران تفتی بهعهده داشت. زمانی که این نقش پیشنهاد شد، آیا فصل یک را دیده بودید که حال و هوای سریال دستتان بیاید و در جریان قصه قرار بگیرید؟
قرار بود در فصل اول این سریال شخصیت دیگری به غیر از منصور را بازی کنم که البته بعدها در قصه این شخصیت تغییر کرد. در آن مقطع زمانی، من سر سریال برادر بودم و به لحاظ گریم تداخل پیدا میکرد، به همین دلیل نتوانستم در فصل اول سریال روزهای بیقراری حضور داشته باشم.
بعد از اینکه نتوانستم سر این سریال بروم، نقش خیلی تغییر کرد که البته نام شخص را یادم نیست. فقط به یاد دارم کشتی گیر بود و بیماری قلبی داشت، ولی نسبت به فصل یک سریال آشنایی داشتم. وقتی برای بازی در فصل دوم هم با من تماس گرفتند و فیلمنامه را خواندم، پذیرفتم. به نظرم قصه فصل یک خیلی مرتبط با فصل دوم نبود که در هم تنیده شده باشند. یکی از اتفاقاتی که در فصل یک افتاده بود، جریان سارا بود که بخشی از این اتفاقات فتح بابی شد تا قصه فصل دوم سریال روزهای بیقراری شروع شود.
شخصیت منصور در فصل یک با فصل دو تفاوت دارد. به همین دلیل پرسیدم آیا فصل یک را دیده بودید که راکورد نقش منصور را در فصل دوم حفظ کنید؟
شخصیت منصور فصل دو خیلی ارتباطی با فصل یک نداشت، اما من فصل یک سریال روزهای بیقراری را دیده بودم، ولی به هیچ وجه نخواستم حفظ راکورد کنم و هیچ وقت هم این کار را نمیکردم. با این موافق هستم که منصور فصل یک با منصور فصل دو خیلی تفاوت دارد، زیرا فقط سارا مشترک فصل یک با 2 است. در مجموع قصه فصل دو مجزا از فصل یک است و زمانی که من در این سریال بازی کردم به چشم فصل2 یک سریال نگاه نکردم و یک سریال مستقل دیدم، چون قصه فصل دوم با فصل یک تنیده نشده بود و فقط شخصیت سارا مشترک بود. در واقع برای من روزهای بیقراری 2 نبود، بلکه یک سریال جدا به نام روزهای بیقراری بود که من بازی کردم.
وقتی این نقش پیشنهاد شد کدام یک از ویژگیهای شخصیت منصور را دوست داشتید که پذیرفتید، چون ما خیلی شاهد بچه قصهها در این سریال نیستیم که برای مخاطبان هیجان انگیز باشد و برایش همراه با تعلیق باشد؟
خیلی داستان ما شخصیت محور نبود و باوجود اینکه داستان طوری پیش میرود که ما شاهد قصههای زندگی سارا و منصور هستیم و اتفاقاتی که در خانواده آنها میافتد. مزیت قصه روزهای بیقراری این بود که اتفاق محور بود تا شخصیت محور.
در واقع اتفاقی شکل گرفت که باعث شد شخصیتها وارد یک جریان داستانی شوند و پیش بروند که البته به نظرم یک جاهایی داستان ما ریتم خود را از دست داد و یکسری بچه قصههایی باید به قصه اضافه میشد که نشد و ما در 30 قسمت کار این داستان را به این شکل پیگیری کردیم که سارا متوجه میشود پدر و مادرش افراد دیگری هستند و او همراه برادرش منصور راه میافتند تا به واسطه فرش و شواهد دیگری که به دست میآورند، اصل و نسب سارا را کشف کنند که میکنند.
از آن طرف ما یک قصه موازی داشتیم که آقای آذرنگ بازی میکرد و کشمکش بین او و خانم بایگان بود. بهتر بود قصههای موازی دیگری هم داشتیم که در قصه اصلی تنیده میشد که شخصیتهای سارا و منصور را دچار چالش و بحرانهای هیجانانگیزتری برای تماشاگر میکرد، ولی متاسفانه این اتفاق در متن کمتر افتاد و به نظرم کمی باعث لختی و ضرباهنگ کند کار در برخی بخشهای کار شد.
با توجه به اینکه خط اصلی قصه تکراری است و آنچه باعث میشد به ضرباهنگ قصه هیجان بدهد، مسلما بچه قصهها در کار بود. قبل از آنکه کار تولید شود، پیشنهادی ندادید که بهتر است این اتفاق بیفتد؟
قرار بود این اتفاق بیفتد. روز اول فیلمنامه کامل نبود و تا جایی که ما خواندیم به دلیل اتفاقاتی که میافتد، قصه هیجانش را داشت، چون خوب شروع میشد، مخاطب با یک اتفاق رو به رو میشد و اینکه سارا بچه خانوادهای که فکر میکرد باشد، نیست.
از آن طرف سر و کله یک خانم با فرش پیدا میشد و این قصه هیجان انگیز بود. از اینجا به بعد قصه را نداشتیم و قرار بود بچه قصهها در مسیری که این خواهر و برادر میروند و به دنبال اصل و نسب سارا میگردند، شکل بگیرد که این پیش نیامد و ما وارد فضای تولید شدیم.
تجربه نشان داده وقتی تولید کار آغاز میشود، حرفهایی که قرار است اتفاق بیفتد، تحتالشعاع تولید قرار میگیرد. آن هم در شرایطی که تولید گران و سخت است، فرصتی نیست که فیلمنامه روتوش شود. البته من به شخصه میدیدم که آقای شریفی، تهیهکننده سریال 24 ساعته گوشی به دست دارد و سکانس به سکانس سریال را که در شهرهایی همچون مشهد و تبریز بودیم با نویسنده روتوش میکرد و میخواست بهتر شود.
وقتی فیلمنامه به دست گروه تولید میرسید هم با آقای معصومی کارگردان، آقای شریفی تهیهکننده و دیگر بازیگران حرف میزدیم تا ریتم سریال شکل و شمایل بهتری بگیرد. من الان میتوانم از کار تعریف کنم که نقاط تعریفی هم بسیار دارد، اما من کسی هستم که نسبت به ایرادهای کارم بعد از پخش هم بیتوجه نیستم و اگر ایرادی باشد، حتما میگویم. البته باید بگویم هر آنچه نقاط مثبت در کار میبینید یا نقاط منفی، مربوط به همه است و همه در آن دخیل هستند.
این خیلی خوب است که شما کارتان را هم نقد میکنید، معمولا بازیگران این کارها را انجام نمیدهند.
به دلیل اینکه من نظرات مردم را هنگام پخش سریالهایم میشنوم و نقدشان هم این بود که قصه در برخی بخشها نیاز به هیجان بیشتری داشت، اما از آن طرف باید بگویم که کار شسته و رفته و تمیز است و کارگردانی محترمی دارد. ضمن اینکه ما در شرایط سخت این کار را ساختیم.
آقای شریفی دست خالی این کار را ساخت. خیلی فشار مالی داشت، آن هم با این پروداکشن سنگین. واقعا بردن حدود 50 نفر به شهرهای دیگر (چون کار در مشهد و تبریز ضبط میشد) و به مدت طولانی، واقعا سخت بود و نیاز به حمایت مالی زیاد داشت، اما خیلی از ما حمایت نشد، حتی خبر دارم که او درگیر وصول طلب هاست.
وقتی در چنین کارهایی دعوت میشوید که فیلمنامه نصف و نیمه است، اما بعد در تولید نظرتان تامین نمیشود، پشیمان میشوید که چرا این کار را قبول کردید؟
من تا امروز 17 تا 18 سریال بازی کردم، اما یک سریال هم نبود که فیلمنامه از قسمت اول تا پایان نوشته شده باشد. یا شاید هم بوده، اما من تا به حال تجربه نکرده ام. همیشه یا فیلمنامه نداشتیم یا نصفه بود یا تغییرات اساسی در قصه داشتیم. همیشه ده قسمت، پنج قسمت، طرح و ... بود.
این اتفاق بسیار بد است. شما از بقیه بازیگران هم بپرسید همین را میگویند. همین الان برای اولین بار این اتفاق افتاده که فیلمنامه 50قسمت کامل یک سریال به نام از سرنوشت به تهیهکنندگی آقای تحویلیان را به من تحویل دادند تا بخوانم، اما هیچ وقت این طور نبوده و متاسفانه قاعده هم شده در تلویزیون ما که فیلمنامهها کامل نیستند و کار کلید میخورد. این بد است که شما به عنوان بازیگر نمیدانید تا پایان قصه قرار است چه اتفاقی بیفتد. مسلما در این مواقع فشار زیادی روی تهیهکننده، کارگردان، بازیگران و عوامل تولید است.
بعد از اینکه سارا و منصور بهواسطه مرجان متوجه میشوند خواهر و برادر واقعی نیستند، سارا بهت زده میشود و از شما شاهد یک بازی انفجاری هستیم که خشمتان را در چهره و دیالوگها میبینیم. آیا این در فیلمنامه بود یا خودتان به کارگردان پیشنهاد دادید؟
فیلمنامه روایتگر داستان است و بازیگر را هدایت نمیکند، بلکه خود بازیگر و کارگردان هستند که بازی را هدایت میکنند. هنگام تمرین ما به این نقطه رسیدیم. میدانستم که میخواهم از نقطه صفر به فینال برسم. وقتی سارا متوجه قصه واقعی زندگیاش میشود، دچار شوکزدگی میشود و دیالوگ نمیگوید، به همین دلیل بهتر بود که من یک بازی انفجاری داشتم که مخاطب متوجه بحرانی شود که وارد خانواده شده است.
به نظرتان بهتر نبود هر دو یعنی سارا و منصور واکنش هیجانی داشتند؟
نه، اگر قرار بود هر دو رفتار هیجانی و انفجاری داشته باشند، شلوغ میشد و اگر هر دو بهتزده میشدند بیخاصیت میشد. بهترین حالت این بود که یکی بهتزده و دیگری انفجاری شده تا هیجان هم به مخاطب وارد شود و متوجه چالش خانواده شود. به نظرم این کنتراست بین رفتار سارا و منصور درست بود و بهرغم اینکه شکل بازی من به این شکل نیست که رفتارهای هیجانی و گل درشت داشته باشم، اما در قصه سریال روزهای بیقراری لازم بود که اینطور عمل کنم.
به غیر از ریتم قصه که اشاره کردید، بازخورد کار را چطور دیدید؟
دیکته نوشته شده حتما غلط هم دارد، اما آنچه اهمیت دارد این که من هم نقاط مثبت کار را میبینم و هم منفی. سریال ما یک کار محترم است و اشکالاتی هم دارد که فقط صرفا مربوط به قصه است و چیز دیگری نیست، اما باید نگاه کنید که گروه یک سال زحمت کشیدند.
تهیهکننده کلی دوندگی کرده تا این کار ساخته شده است. البته نمیخواهم بگویم که مشکل نویسنده است، به هر حال در هر کاری آزمون و خطا وجود دارد. من هم گاهی بازی خودم را میبینم و همان لحظه میگویم که بهتر بود بازیام طور دیگر بود. چیزی که خیلی اهمیت دارد، این است که ما بیننده را دستکم نگرفتیم و اگر مردم نقدی هم درباره ریتم کار کردند، مشخص است که سریال ما دیده میشود. اگر ریتم کمی تندتر بود، میتوانم بگویم سریال کمنقصی میشد. کلیت کار را دوست دارم. آقای شریفی، تهیهکنندهای است که چند صد فیلم سینمایی، سریال و تلهفیلم تولید کرده و کارش را بلد است. آقای معصومی، کارگردان موجه و کاربلد است که تلویزیون و سینما را خوب میشناسد. انتخاب بازیگران خیلی خوب بود. اینها نقاط قوت کار است که دوست دارم. نظری که درباره ریتم هم دادم، هنری است نه سلیقهای. در مجموع کلیت سریال روزهای بیقراری را دوست دارم.
فاطمه عودباشی
رسانه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: