: خبرها به سرعت منتشر می شود. کافی است جایی در این شهر قول و قراری با بازیگری برای ایفای نقش در فیلم یا سریالی گذاشته شود.
کد خبر: ۱۱۹۷۸۴

هر اندازه هم که بازیگر آن نقش نسبت به تعهد خود نسبت به آن طرح پایبند باشد و در پاسخ به پرسشهای تلفنی خبرنگاران به جای «اصل خبر» بگوید: فعلا در حال استراحت هستم و چند فیلمنامه پیشنهاد شده و... باز هم زمانی که بازیگری از ایفای نقش در طرحی سر باز می زند و به کارگردان آن سریال می گوید: «فعلا با سریال کلاه پهلوی قرارداد دارم» ، این خبر دهان به دهان می شود که سریالی تلویزیونی قرار است بخش زیادی از بازیگران ستاره سینما و تلویزیون را به خدمت بگیرد.
این ماجرا تقریبا در 3 سال گذشته دستمایه خبرهای مختلفی در رسانه ها شد. در هر طرحی بازیگران جزو آخرین گروههایی هستند که پای میز قرارداد می نشینند ، اما این وضعیت درباره سریال «کلاه پهلوی» به گونه ای پر رنگ بود که حتی گاه سبب شد مسائل مهمتر مرتبط با این سریال تحت تاثیر قرار گیرد. کلاه پهلوی نوع خاصی از پوشش مردانه بود که در دوره پهلوی همزمان با رواج کشف حجاب برای زنان ؛ برای مردان هم این نوع پوشش رواج داده شد.
تفاوت این کلاه با دیگر کلاههای مورد استفاده در آن زمان این بود که در مقابل این کلاه لبه ای وجود داشت و استفاده از آن نشانه تجدد بود. تا قصه این سریال به نتیجه و از مرحله فیلمنامه به مرحله فیلمبرداری برسد ، حدود 50 جلسه با حضور نویسنده فیلمنامه و مدیران شبکه یک سیما و سازمان برگزار شد.
در این مدت گروه فیلم و سریال شبکه یک سیما حضور دو مدیر را تجربه کرد: سیدحسین موسوی و مهدی فرجی. مدیرشبکه یک رفت و مدیر دیگری آمد. در راس سازمان صدا و سیما هم همین اتفاق افتاد و البته این روالی عادی درباره همه سریال های مهم تلویزیون است که فیلمنامه آنها تا سطوح بالای مدیریتی و تا حد مدیر وقت سازمان صدا و سیما هم طی مسیر کند تا برای ساخت قطعی شود.
حالا جایی در باغ نگارستان در حوالی میدان بهارستان ، یکی از روزهای اواسط پاییز گروه سازنده این سریال همچنان در حال کار هستند. فیلمبرداری از 400 حلقه نگاتیو گذشته و به همین بهانه تهیه کننده کار محمد رضا تخت کشیان سر صحنه حضور یافته و پاکتهایی را میان گروه فیلمبرداری توزیع می کند که حاوی یک پاداش نقدی است. شاید دیگر خیال مدیر سابق شبکه یک سیما که حالا به عنوان معاون سینمایی چند صدمتر آن طرف تر از باغ نگارستان در حال هدایت سینمای ایران است نیز از بابت این طرح راحت شده باشد. امروز همه چیز خوب و یک روز آفتابی است.

حدود 200 سال پیش ، فتحعلی شاه قاجار باغ نگارستان را ساخت تا محلی برای فرار از گرمای تهران باشد و روزها و شبهای خوشی و استراحت. نمای دیوارهای باغ با آجرهای خاکی رنگ سادگی خاصی دارد. در جایی از باغ ایوان ، عمارتی که به حیاط مشرف است ، با ریلهای چیده شده برای فیلمبرداری مهیاست. نادر محمدی ، مدیر تولید سریال را لحظه ای می بینم و سلام و علیکی کوتاه میان ما رد و بدل می شود. گرفتار تر از آن است که بتوان بیش از این وقتش را گرفت.
داخل حیاط خانمهای هنرور با لباسهای آبی و سورمه ای خوشرنگ در حرکت هستند. کلاهی که به سر دارند نشان می دهد که احتمالا زمان وقوع رویدادهای داستان در دوره پهلوی اول است. زنان کلاهی به همان رنگ به سر دارند و روبان سفیدی روی کلاه خود گره زده اند. داخل بالکن چند میز و نیمکت چوبی قهوه ای رنگ چیده شده ، با رومیزی های سفید و گلدان های گل.
اینجا قرار است کانون بانوان باشد. جایی که زنان فرنگ رفته به زنان دوره پهلوی آموزش می دهند ، آنها را باسواد می کنند و فرهنگ جدید را به آنها می آموزند. نقش تربیت را در این داستان آناهیتا نعمتی ایفائ می کند. آنچه امروز قرار است مقابل دوربین برود صحنه ای است که در آن هاجر طی توطئه ای مسموم می شود.
- نه ثریا صبر کن... نذارین بره
این همه دیالوگ هایی است که شنیده می شود.
زبان برنامه ریز در هر طرحی زبان عدد و رقم است. چند لوکیشن؛ چند بازیگر؛ روزی چند دقیقه کار؛ اینها متداول ترین پرسشهایی است که یک برنامه ریز به آن پاسخ می دهد و درباره آن مورد پرسش قرار می گیرد. تینا پاکروان از 3 سال قبل به عنوان برنامه ریز فعالیت خود را در سریال کلاه پهلوی آغاز کرد که البته این مساله خود داستانی شنیدنی دارد. ابتدای کار فیلمنامه ای که موجود بود و برای برنامه ریزی در اختیار او قرار گرفت ، 30 قسمت بود.
این متن 3 یا شاید هم 4دوره بازنویسی شد و تغییر و تحولات مدیریتی ، حضور تهیه کننده های مختلف و دیگر مسائل دست به دست هم داد تا ساخت این سریال را طولانی کند. هر بار که تلویزیون آماده کلید زدن کار بود ، گروه سازنده در حال تغییر بود و هر بار هم که گروه سازنده برای آغاز کار آماده بود ، در تلویزیون یک گروه مدیریتی در حال تغییر بود.
در نهایت 15 تیرماه امسال سریال کلید خورد و این مقطعی است که پاکروان درباره آن توضیح کامل تری ارائه می کند: برنامه کل سریال روز به روز و لوکیشن به لوکیشن آماده است. مهمترین مشکل ما در این سریال مشکل لوکیشن است. فضاهای مورد نیاز آماده نیست. این فضاها یا باید ساخته شود یا پیدا شود ؛ البته مساله مهمتری هم هست و آن این است که لوکیشن ها هم باید با حال و هوای داستان تناسب داشته باشد و هم در آن امکان صدابرداری سر صحنه مهیا باشد.
در کاخ سعد آباد مشکل صدابرداری سر صحنه وجود داشت و در خانه های قدیمی این مشکل وجود دارد که خانه ها به شیوه غلطی بازسازی شده اند ؛ مثلا آشپزخانه را اپن کرده اند و این مساله کل معماری خانه را به هم ریخته است. در زمانی که گروه سازنده کلاه پهلوی سر صحنه سریال حضور دارند، عده دیگری از دست اندرکاران سریال در شهرک سینمایی غزالی در حال آماده سازی دکورها هستند. لوکیشن شهر سامان ، مهمترین دکور این سریال است که 2تا 3ماه دیگر آماده خواهد شد. (زمانی که این گزارش را می خوانید از این 2 تا 3 ماه حدود 20 روز گذشته است.) از پاکروان می پرسم: سریال پراکندگی لوکیشن زیادی دارد؛ پاسخ می دهد: حدود 125 لوکیشن در این سریال به تصویر کشیده می شود که البته بخش عمده ای از آنها لوکیشن های یکروزه است. بعد از شهر سامان بیشترین تمرکز کار در فرمانداری ، قلعه صمصام و خانه و مزون بلانش است که البته فیلمبرداری در مزون بلانش خاتمه یافته است ؛ البته قلعه صمصام در شهرک ساخته نخواهد شد و این قلعه باید جایی حوالی تهران پیدا شود.
شاید هم گروه مجبور شوند رنج سفر تا ورامین و ساوه را به جان بخرند. می ماند بخش دیگری از کار که باید خارج از کشور مقابل دوربین برود. در این سریال 2 ماه از کار فیلمبرداری در فرانسه پیش بینی شده که شامل قسمتهای اول ، دوم و سوم داستان است. در قسمتهای 4 ، 11 و 28 هم بخشی از داستان در شهر پاریس رخ می دهد ؛ البته شهر فعلی پاریس برای کار چندان مناسب نیست.
شاید شهرهای کوچک اطراف پاریس مناسب باشد و شاید هم به سراغ کشور دیگری بروند که در آن شرایط کار فراهم تر باشد. و دست آخر این که تینا پاکروان در طرحهای مختلفی مانند سگ کشی ، تعطیلات نوروزی ، سکوت ، من و دبورا ، علی سنتوری و... در گروه تولید و برنامه ریزی حضور داشته است. حالا با این اطلاعات می توان به ابعاد دقیق تری از طرح رسید. این مطلب هنوز ادامه دارد ، اما بد نیست بدانید که کل سریال کلاه پهلوی قرار است طی مدت 15 ماه فیلمبرداری شود. 15 ماهی که از نیمه دوم تیرماه آغاز شده است. راستی الان ماه چندم است؛

گروه کارگردانی ، حریم کارگردان است
بازیگر همیشه عضو مهمی از خانواده یک سریال تلویزیونی است. برای انتخاب این عضو همیشه مسیر سخت و طولانی باید طی شود. ساخت سریال های تاریخی بازار بازیگرها را حسابی گرم کرده است. این روزها ناز این قشر از هنرمندان حسابی خریدار دارد و شنیدن دستمزدهای درخواستی از سوی آنها هوش از سر و کله مدیر تولیدها و تهیه کننده ها می پراند.
در کلاه پهلوی 85 بازیگر از بازیگران تک دیالوگی تا بازیگر نقش اول حضور دارند که حدود 50 نفر از آنها بازیگران حرفه ای هستند. هماهنگ کردن برخی از این بازیگران کار سختی است ، بخصوص که بیشتر آنها به شکل همزمان در چند طرح حضور دارند و نباید کار آنها با هم تداخل کند این که کارها چگونه و به چه شکلی انجام می شود مربوط به محمد رضا شریفی نیاست ؛ چهره ای که آن روز در باغ نگارستان با کتی اسپرت و ریشی پروفسوری در حال قدم زدن بود و البته با دقتی فراوان فاصله ایمنی خود با خبرنگار روزنامه جام جم را حفظ می کرد تا در دام پرسشهای ما نیفتد.
زمانی هم که جواد فرحانی واسطه شد تا گفتگویی کوتاه شکل بگیرد عذر خواست. اما طبق اطلاعات ما در این سریال امین حیایی در نقش شخصیتی به نام کریم ایفای نقش می کند ؛ فردی که از مراتب پایین جامعه رشد می کند. یک درشکه چی بیسواد است که کم کم به مقامات عالی رتبه می رسد.
امیر علی دانایی در نقش یکی از شخصیت های اصلی با نام فرخ حضور یافته است او یک چهره جوان است . جوانی است که در دوران رضا شاه برای ادامه تحصیل به کشور فرانسه می رود و در رشته علوم سیاسی در دانشگاه سوربن تحصیل می کند و پس از بازگشت به ایران به عنوان فرماندار یکی از شهرهای مرکزی ایران انتخاب می شود و تلاش می کند در این شهر اموری همچون کشف حجاب را اجرا کند.
او علاقه زیادی به شادی مستشارنیا دارد.

تمام پادشاهی پهلوی اول در یک سریال


فیلمنامه کلاه پهلوی مجموعه ای از وقایع تاریخ سیاسی ایران در حد فاصل سالهای 1304 تا 1321 را مرور می کند. 5 سال از این قصه در خارج از ایران و 9سال در ایران رخ می دهد.

داستان از پیش از تاجگذاری رضا شاه آغاز و تا مدتی پس از خروج رضا شاه از ایران ادامه می یابد.واقعه کشف حجاب ، حضور متفقین در ایران ، رفتن گروهی از محصلان ایرانی به فرانسه برای ادامه تحصیل از سوی رضا خان و... برخی از محورهای داستانی این سریال است.
در این داستان شخصیت هایی حضور دارند که بعد از پایان تحصیل در خارج از کشور به ایران می آیند تا جامعه سنتی ایران را دچار تغییر و تحول کنند. برخی از این خارجی ها به ایران می آیند و آب و هوای کشورمان به مذاق آنها خوش می آید و به همین دلیل در ایران جا خوش می کنند. برخی دیگر هم از روستا به شهر می آیند و این رفت و آمدها بخش عمده ای از داستان را شکل می دهد

نقش این شخصیت توسط بهاره افشاری ایفا می شود که کاملا با آن بازیگر سریال او یک فرشته بود ، متفاوت است. او نقش دختر سفیر ایران در ترکیه را ایفاء می کند. نقش پدر شادی را جمشید شاه محمدی دارد. شادی دختری مرفه است ، مادری به نام مهر آفرین دارد که نقش او به وسیله گوهر خیراندیش ایفاء می شود. او زنی مقتدر و فمنیست است و از اولین کسانی است که زنان را به بی حجابی ترغیب می کند.
قطب الدین صادقی در نقش تقی زاده نماینده مجلس ، رضا فیاضی در نقش دکتر حکمت ، شقایق فراهانی در نقش مه لقا، زنی روستایی شخصیت دیگر داستان است. او زن صمصام است که اول تحقیر می شود و پس از کشف حجاب و تاسیس کانون بانوان به قدرت می رسد. داریوش فرهنگ در نقش صمصمام هم بازیگر دیگری است که بیشتر درباره او خواهیم نوشت.
ماه چهره خلیلی در نقش سیمسون یکی از عوامل انگلستان در ایران است و نگین محسنی در نقش بلانش بازیگر دیگری است که یک مزون را اداره می کند. این بازیگر در فرانسه به دنیا آمده و در آنجا بزرگ شده است. ارباب شهر سامان کت و شلواری راه راه به تن دارد. با شکمی که کمی جلوتر از خودش حرکت می کند و زنجیر ساعت طلای او روی شکمش به جیب کوچک جلیقه اش می رسد. او از خان بودن چند دندان طلایی هم دارد که جلوه جالب توجهی به چهره او به عنوان یک فرد نوکیسه می دهد.
بخش مهمی از ماجراها در همان شهری رخ می دهد که او ارباب آن است. البته طیف متنوع بازیگران این سریال به همین جا محدود نمی شود و با ادامه آنها در بخش گریم آشنا خواهید شد. نکته قابل توجه دیگر درباره سریال کلاه پهلوی حضور یک گروه کارگردانی در کار است. جواد فرحانی دستیار اول کارگردان در این سریال با چهره و لهجه ای که جنوبی بودن را فریاد می زند ، نفر بعدی است که تا فاصله آماده شدن صحنه بعدی با او گفتگو می کنم. او معتقد است گروه کارگردانی حریم کارگردان با دیگر آدمهای گروه سازنده یک فیلم یا سریال است. کارگردان نمی تواند با 50 نفر طرف باشد.
بخصوص با بازیگرها و اینجاست که یک دستیار می تواند نقش تعیین کننده ای داشته باشد. نکته دیگر مورد اشاره او این است که همیشه نام دستیاران اغلب در سایه نام کارگردان گم می شود ؛ البته احتمالا این مطلب مورد نظرش نیست. بعد دستیار را به چراغ آرکی تشبیه می کند که در نور خورشید کارگردانی دیده نمی شود.
گروه کارگردانی همیشه پیش و پس از کارگردان سر صحنه حضور دارند ولی هیچ گاه در هیج جا به آنها جایزه داده نمی شود. هرچند او معتقد است در سینمایی که کل هزینه آن معادل یک باشگاه ورزشی مانند استقلال است ، نباید هم به این چیزها اهمیت داده شود. این هزینه این گونه به دست می آید: تولید 80 فیلم در سال با هزینه معادل 200 میلیون تومان می شود 16 میلیارد تومان که هم اندازه هزینه باشگاه استقلال است.

کاش زن ایرانی سنتی می ماند
اتاق گریم در هر پروژه ای یکی از محلهای کنجکاوبرانگیز است. در وقفه های طولانی میان فیلمبرداری بخشهای مختلف سریال ، می توان با حضور در این محل تصاویر جالب توجهی را با صبر و حوصله تماشا کرد. ضمن آن که معمولا آب و هوای اتاق گریم در روزی که به پشت صحنه این سریال رفتم بهتر از سوز سرمای فضای باز بود.
اتاق گریم در یکی از اتاقهای باغ بر پا شده بود. تا یادم نرفته بگویم که قائم مقام فراهانی هم در همین باغ به قتل رسید و پروین اعتصامی هم در دوره ای مدیر کتابخانه ای بود که در این محل وجود داشت. کل فعالیت مهین نویدی - طراح چهره پردازی این سریال - روی چند مقوا قابل رویت است. بازیگران این طرح با چهره های معمولی روی این صندلی های پلاستیکی و جلوی آینه هایی که دور تا دور آن با لامپهای آفتابی و مهتابی پر شده می نشینند و در نهایت با چهره ای نقاشی شده بر می خیزند تا مقابل دوربین تقی زاده ، حکمت ، صمصام و... ظاهر شوند.
در میان این تصاویر چهره دخترهای روستایی دیده می شود که از شهر به تهران می آیند و « تغییر چهره» می دهند. شهره لرستانی در نقش یک کلفت واقعا ابهت عجیبی دارد و داوود رشیدی هم در نقش یک کشیش چهره ای دیدنی پیدا کرده است. البته در کنار گریم نوع خاص لباس نیز کمک زیادی به به تکمیل این چهره پردازی کرده است. مساله ای که خود نویدی نیز به آن اشاره دارد. آرایش های غلیظ آن زمان ویژگی بارز کار گریم است. 80 سال پیش بر خلاف امروز خانمها از مواد آرایشی استفاده می کردند که دور دهان آنها را قرمز و زرشکی می کرد که از پر رنگی به سیاهی می زد.
آن زمان ابروها بلند و پهن بود و به سمت 8 می رفت و صورتهای گرد و گونه داری که با سرخاب سفیداب روشن می شد تا صاحب آن چاق به نظر برسد. اما از مقطعی از داستان وقتی چند شخصیت خارجی در داستان حضور می یابند ، فرم آرایش زنان ایرانی هم تغییر می کند و تقریبا می شود همان چیزی که این روزها در کوچه و خیابان می بینید. البته صحبت که به اینجا می رسد نویدی می گوید: «کاش کشف حجاب نمی شد و زن ایرانی همین طور سنتی بودن خود را حفظ می کرد.» البته مردان خوش تیپ آن زمان هم بر خلاف امروز ، با سبیل مدل کرک داگلاسی شناخته می شدند و موهای روغن زده و سبیل باریک و خطدار و سایر چیزهایی که چهره آنها را شسته و رفته می کرد.
البته یکی از مشکلاتی که بتازگی دامنگیر گریمورها می شود ، مساله «بینی های عمل کرده» است که با توجه به حال و هوای تاریخی برخی کارها برای مخاطب قابل پذیرش نیست که مثلا 80 سال پیش یک زن روستایی بینی عمل کرده باشد! برای غلبه بر این مشکل گریمورها با سایه کاری تا 50 درصد از این مساله را رفع می کنند. بالاخره همیشه نباید تنها نیمه خالی لیوان را دید!

خبر بد
ملاقات بعدی با دست اندرکاران سریال کلاه پهلوی بار دیگر جایی در حوالی میدان بهارستان دست می دهد. انتهای کوچه ای طولانی در کنار پمپ بنزینی که در خیابان قائن قرار دارد. همیشه یک سر سریال های تاریخی به این منطقه از تهران ختم می شود.
حوالی خیابان بهارستان جایی که زمانی بافت اصلی شهر تهران بود و امروز باید با ذره بین به دنبال آن خانه های اعیانی و قدیمی گشت.

در سریال کلاه پهلوی 85 بازیگر حضور دارند که حدود 50 نفر از آنها بازیگران حرفه ای هستند

خانه دولو در این منطقه معروف تر از آن است که نیاز به پرس و جوی زیادی داشته باشد. سال 1381 که سریالی در این خانه تصویر برداری می شد ، طراح صحنه می گفت که این خانه قرار است تخریب شود و بین وارثان تقسیم شود. اما این خانه هنوز هم پا برجاست و جایی مطمئن برای ساخت سریال هایی که به معماری دوره پهلوی نیاز دارند.
سکانسی که امروز قرار است به تصویر کشیده شود مربوط به بخشی از داستان است که در آن ربابه کلفت خانه از خانه صمصام خارج می شود. روی پله های منتهی به حیاط صمصام کلفت را صدا می زند و به او 50 تومان می دهد. برای لحظه ای با خودم می گویم که این پول در حال حاضر چه قدرت خریدی را می تواند به آدم بدهد؛ نه می توان با آن کرایه مینی بوس داد و نه می توان کرایه تاکسی پرداخت کرد. اما بابت همین مساله کلفت خانه از دریافت آن ذوق می کند و قرار است برود با آن به خانواده اش سور بدهد.
تمرین آغاز شده است تا بازی فرهنگ و بازیگر مقابل او در این سکانس اصصلاحا جا بیفتد. مریم تخت کشیان عکاس سریال از زاویه ای دیگر به این صحنه نگاه می کند. کارهای تاریخی به دلیل داشتن بازیگران زیادی که باید به طور مرتب تست گریم شوند نیاز به حضور دائمی عکاس دارد.
در این کارها تست گریم بسیار متنوع است و گاه بازیگری که گریم می شود تا زمانی که مقابل دوربین می رود فاصله زمانی زیادی را طی نمی کند. البته آن گونه که مریم تخت کشیان می گوید ، کاربرد دیگر عکس این است که کارگردان برخی از چهره ها و نماهای کار را با دقت بیشتری ببیند و دوربین دیجیتالی برای این منظور ابزار بسیار مناسبی است. در همین زمان است که صدای تمرین دیالوگ ها را می شنوم: پهلوی رفت. این جمله ای است که فرهنگ خطاب به ربابه می گوید.
ماجرا این گونه است که در این قسمت از داستان خدمتکار خانه ارباب در حال رفتن از خانه است که ارباب او را صدا می زند و به او می گوید:
ربابه یه دقیقه صبر کن.
ربابه: چشم آقا.
ارباب از جیب دسته اسکناس را بیرون می کشد و یک اسکناس پنجاه تومانی در می آورد و به او می دهد و می گوید: بیا این مال خودت برو به فامیلات سور بده.
زن از دریافت این پول ذوق زده می شود و می گوید: 50تومنه آقا.
[ارباب بی توجه به این مساله]
این چیه (اشاره به بقچه در دست او)
ربابه: چادرمه آقا.
ارباب: خیلی دوست داری چادر سر کنی؛
ربابه: آره آقا.
ارباب: خب سر کن پهلوی رفت. آژان ها دیگه با زنای چادری کاری ندارن.
این برداشت یکبار دیگر تکرار می شود تا مدت این برداشت کمتر شود. حالا در برداشت بعدی به 43ثانیه می رسد. دری به بازیگر می گوید هر قدر که بیشتر ذوق زده شوی بهتر است. حتی می توانی به صدایت کمی هم حالت خروسک بدهی.
تمرین ها چند بار دیگر انجام می شود. دری می گوید: اگر سکوت هست بگیریم. البته سکوت نیست و از این فرصت بهمن حیدری استفاده می کند تا با دوربین پشت صحنه گفتگو کند. در مدرسه ای که دیوار به دیوار این خانه است ، بچه ها در حال تمرین زبان انگلیسی هستند.
البته این معلوم نیست که کدام یک باید خود را با دیگری وفق دهد؛ گروه فیلمبرداری با مدرسه یا بالعکس . اما فرصت خوبی است تا با بهمن حیدری صدابردار سریال گفتگویی داشته باشم. از او می پرسم آیا راه حلی برای حذف صداهای مزاحم وجود دارد؛ حیدری می گوید: در سیستم فیلمسازی دنیا زمانی هم که می خواهند صدایی را به دور از صدای مزاحم ضبط کنند به داخل استودیو می روند و بعد در زمان دوبله صدای شاهد را تکرار می کنند و هنرپیشه دیالوگ می گوید و عین همان صدا ضبط می شود.
البته صدا را در حد متعارف می توان کنترل کرد. اما بیشتر از آن امکان ندارد. دامنه صدا گسترده تر از تصویر است. صدا 360 درجه دامنه دارد. وقتی چشمها بسته است ، صداهای مختلفی را می شنویم. البته هرچه فاصله میکروفن با منابع صدا کمتر باشد و هنرپیشه با صدای بالاتری صحبت کند ، صدای مزاحم کمتر می شود.
در همین زمان شرایط دوباره مهیا می شود ، اما وقتی که کارگردان عبارت: صدا - دوربین را می گوید ، پیش از بیان عبارت اکشن زنگ اس ام اسی کار را متوقف می کند. داریوش فرهنگ نگران رفتن نور است و مرتب به گروه می گوید که نور رفت و باید عجله کرد. زنگ اس ام اس دیگری به گوش می رسد. می توان حدس زد که محتوای اس ام اس یک لطیفه یا جک نیست. اس ام اس خبر از فوت بابک بیات داده است....

رضا استادی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها