درگذشت طنزنویس نامدار کشورمان، بسیاری را سوگوار کرده است؛ بجز پیام‌های رسمی و تسلیت‌های ناشران، موسسات ادبی، فرهنگی و فرهنگسراها، افراد حقوقی مانند معاون امور فرهنگی و معاون مطبوعاتی، نویسندگان و اهالی قلم هم به درگذشت او واکنش نشان داده‌اند. برخی از این واکنش‌ها که در رسانه‌های رسمی یا در صفحات شخصی منتشر شده‌اند به این شرح هستند:
کد خبر: ۱۱۹۲۶۰۸

سیدمهدی شجاعی: خبر درگذشت برادرم ابوالفضل زرویی‌نصرآباد، خبری دهشتناک و تکان‌دهنده بود. مردم ایران، بخصوص اصحاب فرهنگ و ادب و هنر و بالاخص اهالی خطه طنز شخصیتی شریف، وارسته، فاضل، آزاده، مهربان، جوانمرد، اهل درد و ادیب و هنرمند را از دست دادند که داغ فقدانش تا ابد بر دل‌ها خواهد ماند. وسعت جای خالی‌اش چنان بیکرانه و نامحدود است که هیچ چیز و هیچ‌کس آن را پر نمی‌کند.
ابوالفضل زرویی نه‌تنها شخصیتی بی‌بدیل در ادبیات طنز معاصر بود که در تاریخ طنز ایران مثل و نظیر نداشت. گرچه مرگ حق است و سرنوشت محتوم و مختوم همه ما؛ اما داغ سنگین‌تری که سفر ناگهانی این بزرگمرد عرصه ادب، بر دل ما گذاشت، مرگ مظلومانه و غریبانه‌اش بود.
رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که عرصه فرهنگ و ادب و هنر در کشور ما بی‌صاحب‌ترین است و هیچ قوه تمییز و تشخیصی که لعل و گوهر را از خزف بازشناسد و قدر بداند در هیچ سطحی از مدیران و مسؤولان وجود ندارد.
رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد در کشور ما هیچ مقام مسئولی دلش برای فرهنگ و ادب نمی‌تپد و سیاستگذاران و مدیران کلان در عرصه فرهنگ و هنر، از کمترین دغدغه‌ای برای اهالی این خطه برخوردار نیستند. در رحلت مظلومانه این شخصیت بی‌بدیل عرصه ادب، همه مدیران و مسؤولان عالی و دانی مسؤولند و باید در هر دو جهان پاسخگوی بی‌توجهی و سهل‌انگاری و بی‌رحمی خود باشند. در این واقعه مؤلمه و مصیبت جانسوز هیچ‌کدام حق ندارند ابراز تاثر و تاسف کنند و پیام تسلیت بدهند و برای خود کسب آبرو کنند. کسانی که از وضعیت و شرایط این عزیز خبر داشتند و هیچ‌کدام هیچ قدمی برنداشتند. همان بهتر که ما را با غم خود رها کنند و به کار و بار خود بپردازند.
این مصیبت طاقت‌سوز را به یکایک عزیزان ادیب و طنزپرداز تسلیت عرض می‌کنم و برایشان از خداوند صبر و سلامت می‌طلبم. بخصوص عزیزانی که ابوالفضل را از نزدیک می‌شناختند و با او رفاقت داشتند. عزیزانی که نمی‌دانند در کدام مصیبت بگریند. مصیبت از دست دادن رفیقی شفیق و با معرفت، مصیبت فقدان ادیب و طنزپردازی بی‌بدیل یا مصیبت بی‌پناهی اصحاب فرهنگ و هنر. خداوند متعال، ابوالفضل زرویی را بخصوص با حضرت ابوفاضل قمر بنی‌هاشم محشور فرماید و غریق رحمت و غفران بی‌انتهایش گرداند.
ناصر فیض: انالله و انا الیه راجعون... خبر پتک سنگین در آیینه بود.
بزرگمهر حسین‌پور: اولین‌بار که دیدمش فکر نمی‌کردم این‌قدر گنده باشه. سبیل‌هایی سیاه… ابروهای پر پشت پهن… چشمانی کوچک و مشکی با مژه‌هایی بلند ترکیبی از یک غول مهربان ساخته بود. با خوشرویی نزدیک شد و دستم را فشرد. سال ۱۳۷۱ و من 17 ساله بودم. اولین بار بود که می‌خواستم وارد جلسه تحریریه گل آقا شوم قلبم از تپیدن افتاده بود. دستم را گرفت و برد نزدیک کیومرث صابری و گفت ایشان همان بزرگمهر است که تعریفش را کرده بودم. صابری یا همان گل آقا لبخندی زد و گفت اول من او را دیدم. راست می‌گفت. همین چند روز قبل که وارد ساختمان گل آقا شدم اول از همه شخص شخیص گل آقا را دیده بودم و یکی از تصویرهای ماندگار ذهنم شده است.
محمدرضا زائری: هنوز باورم نمی‌شود/ که قامت بلند تو/ به خاک اوفتاده است!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها