در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیدمهدی شجاعی: خبر درگذشت برادرم ابوالفضل زرویینصرآباد، خبری دهشتناک و تکاندهنده بود. مردم ایران، بخصوص اصحاب فرهنگ و ادب و هنر و بالاخص اهالی خطه طنز شخصیتی شریف، وارسته، فاضل، آزاده، مهربان، جوانمرد، اهل درد و ادیب و هنرمند را از دست دادند که داغ فقدانش تا ابد بر دلها خواهد ماند. وسعت جای خالیاش چنان بیکرانه و نامحدود است که هیچ چیز و هیچکس آن را پر نمیکند.
ابوالفضل زرویی نهتنها شخصیتی بیبدیل در ادبیات طنز معاصر بود که در تاریخ طنز ایران مثل و نظیر نداشت. گرچه مرگ حق است و سرنوشت محتوم و مختوم همه ما؛ اما داغ سنگینتری که سفر ناگهانی این بزرگمرد عرصه ادب، بر دل ما گذاشت، مرگ مظلومانه و غریبانهاش بود.
رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که عرصه فرهنگ و ادب و هنر در کشور ما بیصاحبترین است و هیچ قوه تمییز و تشخیصی که لعل و گوهر را از خزف بازشناسد و قدر بداند در هیچ سطحی از مدیران و مسؤولان وجود ندارد.
رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد در کشور ما هیچ مقام مسئولی دلش برای فرهنگ و ادب نمیتپد و سیاستگذاران و مدیران کلان در عرصه فرهنگ و هنر، از کمترین دغدغهای برای اهالی این خطه برخوردار نیستند. در رحلت مظلومانه این شخصیت بیبدیل عرصه ادب، همه مدیران و مسؤولان عالی و دانی مسؤولند و باید در هر دو جهان پاسخگوی بیتوجهی و سهلانگاری و بیرحمی خود باشند. در این واقعه مؤلمه و مصیبت جانسوز هیچکدام حق ندارند ابراز تاثر و تاسف کنند و پیام تسلیت بدهند و برای خود کسب آبرو کنند. کسانی که از وضعیت و شرایط این عزیز خبر داشتند و هیچکدام هیچ قدمی برنداشتند. همان بهتر که ما را با غم خود رها کنند و به کار و بار خود بپردازند.
این مصیبت طاقتسوز را به یکایک عزیزان ادیب و طنزپرداز تسلیت عرض میکنم و برایشان از خداوند صبر و سلامت میطلبم. بخصوص عزیزانی که ابوالفضل را از نزدیک میشناختند و با او رفاقت داشتند. عزیزانی که نمیدانند در کدام مصیبت بگریند. مصیبت از دست دادن رفیقی شفیق و با معرفت، مصیبت فقدان ادیب و طنزپردازی بیبدیل یا مصیبت بیپناهی اصحاب فرهنگ و هنر. خداوند متعال، ابوالفضل زرویی را بخصوص با حضرت ابوفاضل قمر بنیهاشم محشور فرماید و غریق رحمت و غفران بیانتهایش گرداند.
ناصر فیض: انالله و انا الیه راجعون... خبر پتک سنگین در آیینه بود.
بزرگمهر حسینپور: اولینبار که دیدمش فکر نمیکردم اینقدر گنده باشه. سبیلهایی سیاه… ابروهای پر پشت پهن… چشمانی کوچک و مشکی با مژههایی بلند ترکیبی از یک غول مهربان ساخته بود. با خوشرویی نزدیک شد و دستم را فشرد. سال ۱۳۷۱ و من 17 ساله بودم. اولین بار بود که میخواستم وارد جلسه تحریریه گل آقا شوم قلبم از تپیدن افتاده بود. دستم را گرفت و برد نزدیک کیومرث صابری و گفت ایشان همان بزرگمهر است که تعریفش را کرده بودم. صابری یا همان گل آقا لبخندی زد و گفت اول من او را دیدم. راست میگفت. همین چند روز قبل که وارد ساختمان گل آقا شدم اول از همه شخص شخیص گل آقا را دیده بودم و یکی از تصویرهای ماندگار ذهنم شده است.
محمدرضا زائری: هنوز باورم نمیشود/ که قامت بلند تو/ به خاک اوفتاده است!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: