در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
23 ساله بود که گلآقا ( کیومرث صابری) او را همردیف عبید زاکانی و دهخدا دانست. 25 سال در اوج طنازی ماند. چنین به نظر میرسد که طنازیاش ذاتی بود، چون اگر نبود یک جایی تمام میشد.
طنز معمولا بر پایه قریحه بنا گذاشته میشود، درست مثل شعر.هنرمند با پرورش این قریحه به مرحله خلق اثر میرسد. هر طنزپردازی این قریحه را ضعیف یا قوی دارد و آقای زرویی هم صاحب قریحهای عمیق بود.
نمودهای این قریحه را در رفتارهای اجتماعی، بزلهگوییها و جمعهای دوستانه میتوانستی ببینی. البته ایشان اصلا آدمی نبود که مجلس گرمکن باشد یا در هر مکان و مجلسی بزلهگویی کند. مهمتر اینکه با دانش و آگاهی و سواد این قریحه را تقویت کرده بود. تسلط خیلی زیادی بر ادبیات جدید و قدیم داشت و به زبان عربی هم مسلط بود و اشعار فارسی جدی و طنز را بخوبی میشناخت و تدریس میکرد.
چنین مرد شاد و شوخی آیا پیشبینی میکرد در تنهایی و انزوا از دنیا برود ؟
هیچکس نمیداند چطور از دنیا میرود. آقای زرویی در چند سال اخیر دچار انزوا شده بود که بخشی از آن خودخواسته بود و بخش دیگر جبر زمانه. ناملایماتی در فضای کاری او پیش آمده بود که تحملش برایش دشوار بود. همین باعث شد تن به انزوایی بدهد که شایستهاش نبود. او میتوانست منشأ اتفاقات خوبی باشد اما از حضورش، سواد و قلمش استفاده نشد و ما از ایشان محروم ماندیم.
طنز زمانی موثر است که طناز آگاهی و اشراف کاملی به جامعه و پیرامون خود داشته باشد.نگاهش به مردم و جامعه چگونه بود که طنزش به دل مینشست؟
آقای زرویی کسی نبود که خودش را در معرض دید مدیران و مسؤولان قرار دهد و از آنها بخواهد فضایی در اختیارش بگذارند تا ایدههای شگفتانگیز در عین حال قابل اجرایش را اجرایی کند. استغنای بالایی داشت و هیچوقت زیر بار نمیرفت که اندیشهاش را به مسؤولان عرضه کند تا جای کار پیدا کند.
شاید همین استغنا باعث شد مسؤولان هم به ایشان کمتوجهی کنند. طرحهای خیلی خوبی برای شادابسازی جامعه داشت، طرحهایی مثل شهرشاد که یک دورهای قرار بود با مساعدت شهرداری در پارکها و محلهها اجرا شود، طرح دانشنامه طنز که کاری در حد فرهنگستان بود.از اندیشه آقای زرویی برای بهبود جامعه میشد استفادههای خوبی کرد که متاسفانه نکردند...
حالمان را خوب میکرد، حال خودش چگونه بود؟ شما که با او رفت و آمد داشتید، این اواخر تغییری در روحیه و رفتارش احساس میکردید؟
هم بیماری دیابت داشت و هم نارسایی کلیه و ریه و بخصوص بعد از عمل قلبی که سال 92 انجام داد با شرایط بیماری و محدودیتهایی که این بیماریها به او تحمیل میکرد، بیشتر وقت خود را در خانه میگذراند. با همه این احوالات اصلا اهل نالیدن و گلهکردن نبود به واسطه همان استغنای طبعی که داشت. یک بار که از او پرسیدیم مشکلی داری یا نه؟ مشکل برق احمدآباد مستوفی را مطرح کرد که همگانی بود، نه شخصی. با همه مشکلاتی که داشت هرگز تلخی را به کسی منتقل نمیکرد. هر وقت درباره کارهای ما نظر میداد تاکید میکرد طنز باید امیدآفرین باشد، نهاینکه مخاطب را از اصلاح ناامید نکند. نباید چنین القا کنیم مشکلات قابل اصلاح و حل نیستند.
حالا اگر برخی میخواهند چنین روشی و سبک کاری و زندگی را چاپلوسی نظام بنامند از نادانی و حماقت خودشان است.
این گروه عینک سیاستزدگی را به چشم زده است و هر چیزی را در چارچوب محدود خودشان میبینند. آقای زرویی طنز را برای مردم مینوشت و خودش میگفت: اولین مخاطبم را پدرم در نظر میگیرم، مردی که کمسواد است. جوری مینویسم که مساله او باشد و متوجه شود چی نوشتهام. اگر منظومه «با معرفتها» گل کرد و مردم آن را پسندیدند به این دلیل بود انگار از زاویه و زبان مردم فرودست سروده شده است و به دغذغه آنها میپردازد.آقای زرویی اصلا سیاستزده نبود و ما را هم برحذر میداشت از این که طنزمان را در خدمت یک جناح، ایده و رقابت سیاسی قرار دهیم. او میگفت طنز نباید به وسیله سیاست تبدیل شود.
ظرفیت بالایی داشت حتی درباره ظاهرش، سبیل و قد و قامتش با او شوخی میکردند و او همه آنها را با همان شوخ طبعی میپذیرفت. این ویژگیها را در او چگونه میدیدید؟
سبیل ایشان نماد طنز معاصر بود ! اتفاقا در یک دورهای آن را تراشید و من این ایده را طرح کردم که سبیل آقای زرویی بخشی از تاریخ طنز معاصر است و اصلا متعلق به خودش نیست که تصمیم بگیرد آن را نگه دارد یا بتراشد! بعد از این اتفاق، شوخی نهضت سیبیلیه راه افتاد و من از دوستان خواستم درباره سبیل او شعر بگویند و از آقای زرویی بخواهند تا سبیلش را احیا کند.علیرضا قزوه، محمد کاظمی و شاعران دیگر به این نهضت پیوستند و او در پاسخ دوباره سبیلش را احیا کرد !
در گفتوگویی منتشر نشده با جامجم گفته بود: میگویند چاپلوس نظام هستم، اگر چنینم پس دنبهام کو....! جواب رندانهای است. اهل سیاست و سیاست بازی بود یا وفادار به قوانین کشور و خط قرمزها را میشناخت و خودش را از مردم میدانست؟
در سالهای اخیر منبع درآمدی نداشت و اگر نبود همت مردانه آقای سید مهدی شجاعی که ناشر اختصاصی آقای زرویی بود و حقالتالیف به او پرداخت میکرد، حتما مشکلاتش بیشتر میشد.اگر چاپلوس نظام بود باید پستی، مقامی میداشت. ایشان خودش را خرج سیاست نکرد و حتی بخشی از انزوایش هم به خاطر همین بود. دغدغه اصلیاش طنز و ادبیات و بیان مشکلات مردم بود.
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: