در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بازپخش سریالهایی مانند پژمان و خانه به دوش همچنان طرفدار دارد. چرا؟
چون این سریالها متن خوبی داشتند حتی اگر 500 بار هم پخش شوند باز مردم حال میکنند. حتی خانواده خودم هم وقتی برای بار چندم این سریالها را میبینند، خوششان میآید و مدام از من میپرسند چرا دیگر چنین سریالهایی ساخته نمیشود.
پاسخ شما چیست؟ چرا در طنزپردازی خلاقیت سابق را نداریم؟
چون نوع نگاه به طنز تغییر کرده! هرگاه سراغ نمایش تناقضات زندگی ایرانیان رفتیم موفق بودیم و هرگاه به بذلهگویی و آببندی دچار شدیم مخاطب را از کف دادیم. پژمان متن قوی داشت که ماندگار شد وگرنه هزینههایی بسیار بیشتر هم برای سریالهایی دیگر صرف شده و یک سوم این سریال هم مخاطب نداشته.
مشکل آن است که روی متن کار نمیکنیم و انتظار داریم در اجرا فوقالعاده عمل کنیم؛ درست مثل اینکه فونداسیون مناسبی برای یک برج طراحی نکنیم و انتظار داشته باشیم برجمان سرپا بماند. هرکاری قاعدهای دارد و قاعده تولید محصولات نمایشی تمرکز وافر بر متن سریال است؛ اگر متن را با حساب و کتاب و با حضور آدمهای باسواد و کارکشته شکل دادند که تکلیف معلوم است، ولی اگر فیلمنامه درست و حسابی نباشد اینکه محصول متوسط هم تولید شود، رویاست.
از پژمان بگویید. چقدر از فیلمنامه سر صحنه شکل گرفت؟
کمتر پیش میآید سریالی را کار کنم که متن آماده نداشته باشد. پژمان متن خوبی داشت و بخصوص کاراکترم که یک باشگاهدار بود خیلی جای کار داشت و همین باعث شد من هم ظرایفی را به نقش بیفزایم و نقشم بانمکتر شود. من فکر میکنم در حیطه طنز نمیتوان کاملا منطبق با فیلمنامه پیش رفت.
اصلا شاید خواندن فیلمنامه پژمان به اندازه اجرایش خندهدار نبود، ولی بنیانی داشت که کافی بود درکش کنی و پیش بروی تا نتیجه لازم حاصل شود. این بنیان از همان فیلمنامهای ناشی میشود که درباره اهمیتش به شما گفتم. فیلمنامه دارای بنیان قوی را که به بازیگر قوی بسپاری، کار تمام است و مخاطب سالهای سال سریال را میبیند و لذت میبرد.
براساس تحلیل شما اجرای طنز بشدت به بازیگر ربط دارد؟
قطعا همین طور است. عطاران، عطاران است و لطفی، لطفی. مخاطب که بدون سابقه ذهنی قبلی بازیهای ما را نمیبیند پس اجرای طنز متکی است بر بازیگر. بازیگر است که با بداهههایش نقش را نمکین و خواستنی میکند. شخصا با ذوق خودم نقشهایم را ماندگار میکنم و برای همین است که بهرغم اینکه گزیدهکار هستم، اما کم ندارم نقشهای مکملی که در خاطر اغلب مخاطبان مانده است و مدام بابت آنها سوال و جواب میشوم و مردم و بینندگان مدام دوست دارند بدانند که چطوری و در چه حال و هوایی آن نقشها را بازی کردهام.
درباره اهمیت بنیان در فیلمنامه گفتید. کمکاریتان در سالهای اخیر از بیبنیان بودن کاراکترها ناشی شده؟
اغلب متنها آن قدر بانمک و جذاب نیستند که وسوسهام کنند. سالهاست گزیدهکارم؛ هر کاری را انجام نمیدهم و همیشه به ماندن کارها فکر میکنم. به همین جهت کم کار میشوم و مخاطبان میپرسند چرا نیستید و من هم نمیدانم چه جوابی به آنها بدهم! آخر من بازیگرم؛ نمیتوانم که خودم زنگ بزنم و خودم را به کارگردان پیشنهاد دهم! میتوانم؟!
حداقل میتوانید کارگردانی را ادامه دهید.
سریالسازی نقاشی نیست که با یک قلم مو و کمی آبرنگ بتوانی خلق کنی. تولید سریال نیاز دارد به گروه تولید و کلی هزینه و پول. برای امثال من جور کردن سرمایه واقعا سخت است آن هم با این عقبه چند دههای که پشت سر گذاشتهایم.
یعنی اگر سرمایه باشد کارگردانی میکنید؟
همین الان کلی طرح آماده دارم ولی به هر تهیهکنندهای که میگویم فورا پاسخ میدهد: «با کمال میل ولی حتما اسپانسر بیــاور!» آخر من با ایــــن سن و سال چگونـــــه میتوانم بـــــــــــــــــروم دنبال اسپانســـــــــــــــــر؟ کار هنرمند، خلق است و نه ویزیتوری برای جذب پول. این از آفات صنعتی نشدن تولید در ایران است که یک نفر باید هم بنویسد و هم سرمایه جذب کند و هم بسازد و...
در میان طرحهای آمادهتان بیشتر کار طنز به چشم میخورد یا کار جدی؟
طرح جدی هم دارم بخصوص درباره مشکلات و معضلات زندگی شهروندی در جامعه لنگ در هوای ما که بین سنت و مدرنیته مانده!
اگر خاطرتان باشد در همان سریال آینه هم کوشیدیم همین نگاه را به شکل ملایم به مخاطب ارائه کنیم که مورد توجه هم قرار گرفت. مظاهر مدرنیته وقتی وارد زندگی ایرانیان میشود تلقی خاصی را نسبت به ارتباطات اجتماعی شکل میدهد و این وادی پر است از داستانهای جدی و کمدی.
حتی امثال رضا عطاران هم بخش عمده موفقیتشان به خاطر پرداخت صحیح به همین تناقضات بوده؛ تناقضاتی که از زمان حضور اتومبیل در کشور وجود داشت و بعدها در زمان ورود آسانسور و بعدتر زمان ورود گوشیهای همراه و حالا هم که با ورود فضای مجازی کماکان وجود دارد. باید کمی نکتهبین بود و زاویه دیدی خاص از این تناقضات را دراماتیزه کرد تا مخاطب جلب
شود.
در لحظه فعلی دغدغه غلامحسین لطفی بیشتر بازیگری است یا کارگردانی؟
چه بگوییم. فقط میدانم که زندگی میگذرد اما بسختی! خوش نمیگذرد ولی بد هم نمیگذرد. بیکاری حوصلهام را سر میبرد و خستهام میکند اما وقتی هم که مثلا میرویم در فیلم خفگی بازی میکنیم، آن قدر نقش را کم و تعدیل میکنند که درمیمانی چرا اصلا دعوت به کار
شدهای!
بالاخره کارگردانی یا بازیگری؟
دوست دارم سریال بسازم! آیا یک نفر در سازمان هست که وقت بگذارد برای خواندن و حمایت از طرحهای پیشنهادی من؟! باور کنید آن قدرها هم مادیگرا نیستم و میتوانم با حداقل هزینه بهترین کار را ارائه کنم. آیا یکی هست که اعتماد کند؟
آرشام خدادوست
رسانه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: