حسام منظور، بازیگر سریال بانوی عمارت با حضور در تحریریه جام‌جم گفت: مردم به من می‌گویند این سریال در اوضاع و احوال فعلی حالمان را خوب کرده است

میرزا ارسلان در عمارت جام‌جم

سریال نمایشی بانوی عمارت که در این شب‌های پاییز از شبکه سه سیما روی آنتن می‌رود، اصطلاحا خیلی زود در جامعه گل کرده و به سریالی پرمخاطب و محبوب از نگاه مخاطبان این شبکه تلویزیونی تبدیل شده است. سریالی نمایشی و تاریخی که بخش عمده موفقیتش را باید در جذاب بودن روایت از دوران قاجار و تهران روزگار ناصری دانست؛ تصویری دقیق و تا حد زیادی نزدیک به فضای آن دوران و زندگی‌های مردمانش که برای مخاطبان خسته از فضاهای شهری و سریال‌های عمدتا آپارتمانیِ این روزها دوست‌داشتنی به نظر آمده و مجموعش، آنها را به تماشای هر شبی روایت‌های آن عمارت پرماجرا و تاریخی نشانده است. همچنین دیگر عاملی که بی‌شک در جلب نگاه مخاطبان تلویزیون به این مجموعه تاثیر داشته است، بازی خوب بازیگران آن است. بازیگرانی با کارنامه‌های کاری متفاوت از هم که به رغم همین تفاوت‌های کاری و تجربی، تصویرشان در کنار هم خوش نشسته و ترکیبی قابل قبول و پذیرفتنی برای مخاطبان ارائه داده است. یکی از اصلی‌ترین بازیگران این شب‌های این مجموعه تلویزیونی ،حسام منظور است؛ ایفاگر نقش شازده ارسلان میرزای قوانلوی قاجار که نسبش به فتحعلی‌شاه پرآوازه از سلسله قاجار می‌رسد و با این حال دستش از دربار و بارگاه دور مانده است. شازده ارسلان که به‌رغم تازگی تصویر و صدایش برای مخاطبان تلویزیون، خیلی زود مورد قبولشان واقع شده و خیلی‌ها با علاقه افت‌وخیزهای زندگی خودش و نوعروس پا به ماهش (فخرالزمان، با بازی مریم مومن) را دنبال می‌کنند. با این حال منظور، بازیگر این نقش تاریخی، نام تازه‌ای در عالم هنر نیست و آنها که بیشتر پیگیر دنیای تئاتر و عرصه نمایش هستند، نقش‌آفرینی‌های قدرتمند او را روی صحنه به‌خوبی می‌شناسند. در یکی از آخرین روزهای پاییز 97، در تحریریه روزنامه جام‌جم به گفت‌وگو با این بازیگر نشستیم و از تجربه حضور در فضای تاریخی بانوی عمارت و احوالات این شاهزاده غریب افتاده قاجار پرسیدیم. منظور اگرچه بازی‌اش در مجموعه بانوی عمارت مدتی است که به پایان رسیده است، اما هنوز شمایل چهره‌پردازی ارسلان میرزا را در ظاهرش حفظ کرده و وقتی به تحریریه جام‌جم وارد می‌شود انگار ارسلان، این شخصیت تخیلی قاجاری که برآمده از ذهن و قلم نویسنده است، خود سرزده از دل تاریخ یک دهه قبل به روزنامه‌مان پا گذاشته است. از قضا همین هیبت و چهره هم هست که بهانه پرسیدن اولین سوالمان از او می‌شود و موتور گفت‌وگو را روشن می‌کند. گفت‌وگویی که حاصلش را در ادامه خواهید خواند و در این مصاحبه باهم به مرور فراز و فرودهای این شخصیت و چرایی برخی از رفتارهایش پرداختیم.
کد خبر: ۱۱۸۱۸۲۶

میخواستم سوالاتم را با اشاره به شخصیت ارسلان میرزا و تلاش برای پیدا کردن رد پاهایی از هویت واقعی او در تاریخ آغاز کنم. اما مشاهده چهرهتان که هنوز شمایل و هیبت ارسلان در آن حفظ شده است، باعث شد سوال دیگری کنم چرا هنوز هیبت ارسلان را دارید؟

خب دلیلش این است که فیلمبرداری کار تازه به پایان رسیده؛ یک ماه و نیم است که از کار فارغ شدهام و هنوز سر پروژه جدیدی نیستم.

و فکر میکنم دلیل دیگرش علاقهتان باشد...

من همه نقشهایی که بازی میکنم را دوست دارم. معمولا گریم یک بازیگر هر بار تغییر میکند و متناسب با نقشی که بازی میکند، عوض میشود. من هم چون هنوز سر کار تازهای نرفتهام، این سبیل از بانوی عمارت برایم باقی مانده است. البته تماشاگران هم به آن علاقه دارند و میگویند سبیلم را حفظ کنم! (میخندد)

ارسلان نقشی بود که خیلی زود در جامعه گرفت و دیده شد. این روزها حتی مخاطبانی که عمدتا مجموعههای تلویزیونی را نمیبینند و پیگیرشان نیستند، به تماشای بانوی عمارت نشستهاند، شازده ارسلان را میشناسند و این نشان از موفقیت این مجموعه در سطح جامعه دارد.

بله، خدا را شکر سریال مورد استقبال قرار گرفته است و دیده میشود. هر روزه پیامهای زیادی چه در فضای مجازی و چه سطح جامعه از مردم دریافت میکنم که میگویند سریال را میبینند و از آن راضی هستند. عدهایشان در خارج از کشور زندگی میکنند و حتی عدهای میگویند مدتها بود که تلویزیون را تماشا نمیکردند و حالا دوباره به تماشای یک سریال نشستهاند. این اتفاق خیلی خوشحالکننده است. البته واقعیتش را بخواهید، خودم از ابتدا و لحظهای که فیلمنامه را خواندم، این استقبال را پیشبینی میکردم. با خودم گفتم اگر این فیلمنامه که در اختیار من قرار گرفته با همین قصه ساخته و پخش بشود، قطعا با استقبال مخاطبان همراه خواهد بود.

چرا؟ عامل موفقیت مجموعه را در چه میدیدید؟

این مجموعه در وهله اول قصه بسیار جذابی دارد؛ به لحاظ دراماتیک متفاوت است و به قصه عاشقانهای میپردازد که از شعارها دور است. مجموعهای که روابط انسانها را در بستر تاریخ نشان میدهد و حدسم این بود که با توجه به انتخاب بازیگران، کار با استقبال مواجه شود.

از ابتدا فیلمنامه به طور کامل در اختیارتان قرار گرفت یا فقط سیناپس قصه را خواندید؟

در جلسه اول فقط با آقای حمیدنژاد گفتوگو کردم و ایشان سیناپس قصه را برایم گفتند. اما بعد بلافاصله فیلمنامه در اختیارم قرار گرفت و من هم آن را با اشتیاق خواندم. به نظرم احسان جوانمرد فیلمنامهنویس این مجموعه بسیار با اصول درام آشناست و با اینکه نویسنده جوانی است، قطعا بعدها بیشتر از او خواهیم شنید. خوشحالم که فیلمنامهنویسهای اینچنینی در فضای تلویزیون و سینما ظهور میکنند.

خودتان جذابیت فیلمنامه و بهویژه شخصیت ارسلان را در وهله اول در چه دیدید؟

من هیچگاه از تجربه کردن نمیترسم و در این نزدیک به دو دهه فعالیت تئاتر و حضور جسته و گریختهام در تلویزیون، همیشه از تجربههای جدید استقبال کردهام؛ زیرا همیشه از اینکه خودم را تکرار کنم بیزارم و دوست دارم به سراغ تجربههای جدید بروم. بر همین اساس این سریال برایم تجربهای جالب بود. من هیچگاه فضای ایرانی و قاجاری را تجربه نکرده بودم و همیشه هم به استقبال اتفاقات ترسناک میروم. دوست دارم خودم را به دل چالشها بیندازم و از میانشان اتفاقات خوب پیدا کنم. وقتی فیلمنامه را خواندم، در وهله اول قصه را جذاب دیدم. ضمن اینکه آقای حمیدنژاد هم کارگردان شناختهشدهای است که هر بازیگری دوست دارد با او کار کند.

و در خصوص شخصیت ارسلان چه ویژگیها و نقاط جذابی دیدید؟

ارسلان شخصیت ویژه و عجیبی است؛ چرا که وجود تاریخی ندارد، از ذهن نویسنده برآمده و من هم باید همهاش را خودم میساختم و مدلی برای الگوبرداری نداشتم. زمانی است که شما نقش شخصیتی چون امیرکبیر یا مظفرالدین شاه را ایفا میکنید. این شخصیتها شکل تاریخی دارند و میتوانید به آنها مراجعه کنید، فیزیک و رفتارشان را مورد مطالعه قرار بدهید و ایدههایی برای نقش به دست بیاورید. ارسلان هیچکدام از اینها را نداشت. فقط تعدادی جمله و دیالوگ در فیلمنامه داشتیم و البته ویژگیهای محدودی چون قدبلند بودن برایش تعریف شده بود.

این قضیه را حُسن این نقش میدانید یا نقطه ضعفش؟ چون از طرفی این نبود اطلاعات دستتان را در ترسیم نقش باز گذاشت و باعث شد بتوانید از خلاقیت و تصور خودتان بیشتر بهره ببرید.

من هم این قضیه را حُسن میدانم. چون دستم باز بود تا جهان تخیل خودم را به نقش وارد کنم. من ارسلان را با تصور خودم ساختم و فرض را بر این گذاشتم که او چنین آدمی است. آدمی که در مواردی عصبی است، در مواردی منطقی، مهربان، عشقورز، منفور، خشن و همه این اتفاقات دستم را باز میگذاشتند تا بتوانم شخصیتی خلق کنم که در وهله اول یک انسان باشد. عاملی که باعث میشود سریالهای تاریخی خیلی مورد استقبال قرار نگیرند، این است که در سریالهای تاریخی معلوم نیست آدمها از کجا آمدهاند و باورپذیر نیستند. به همین خاطر مخاطبان با شخصیتها ارتباط برقرار نمیکنند. وقتی از انسان صحبت میکنیم، منظورمان مجموعهای از احساسات است و تلاش کردم در ارسلان مجموع احساسات را به نمایش بگذارم، نه یک حس خاص.

با وجود اینکه حالا دیگر نیمی از مجموعه پخش شده، اما تکلیف مخاطب هنوز با شخصیت ارسلان مشخص نیست. نمیتواند تصمیم بگیرد که او بالاخره شخصیت منفی قصه و درصدد تصاحب قدرت است یا شخصیت مثبتی است که فقط در مسیری غلط قرار گرفته و این باعث سردرگمیاش میشود. آیا این ابهام به عمد در مجموعه گنجانده شده؟

این روشن نبودن تکلیف، اتفاق خیلی خوبی است. در تمام آثار شاخص سینمایی و تلویزیونی دنیا میبینیم که تکلیف مخاطبان با نقشهای اصلی مشخص نیست. در ایران به غلط اینطور جا افتاده که باید از همان یکیدو قسمت اول نقشها از هم تفکیک شوند. به تمام آثار خوبی که تاکنون دیدهاید مراجعه کرده و مصادقش را مرور کنید.

البته بخشی از این ابهام هم به عدم تعادل رفتارش برمیگردد. برای مثال مشخص نیست که بالاخره فخری را دوست دارد، یا برای اموالش نقشه کشیده است. در واقع رفتارش با نوسان همراه است...

این قضیه به فیلمنامه برمیگردد. ما در آثار دراماتیک همیشه برشهایی از زندگی افراد را میبینیم و نه همه زندگیشان را. برای مثال اگر زندگی خود شما را برش بزنیم، ممکن است لحظهای که به یک نفر علاقهمند شدید تا لحظهای که از او دل بریدید، کاملا متفاوت از هم باشد و نامتعادل به نظر برسد؛ چراکه ما در زندگیتان نیستیم و نمیتوانیم قضاوت کنیم. این ویژگی آثار دراماتیک است. من اسم این رفتار ارسلان را عدم تعادل نمیگذارم؛ میگویم او شخصیت پیچیدهای است و نمیتوانیم پیشبینیاش کنیم. در آموزشهای بازیگری همواره به ما گفتهاند نباید شخصیتها را با قضاوت بازی کنید و من اینگونه بازیگر شدم. مشکل بسیاری از بازیگران این است که نقشها را همراه با قضاوت ایفا میکنند و این قضاوت روی نوع نگاه و رفتار و حتی حرفزدنشان تاثیر میگذارد. من چنین نگاهی ندارم و میکوشم نقشهایم را باورپذیر ایفا کنم.

به مساله باورپذیری اشاره کردید. به نظر میرسد ارسلان شخصیت چندان وابسته به تاریخی ندارد؛ میتواند در هر دورهای حضور داشته باشد و قاجاری بودن شخصیتش چندان بارز و برجسته نیست.

مگر شاهزادههای قاجار چه شکلی بودهاند؟ ما فقط شرح حال تعدادی از این شاهزادهها را در تاریخ خواندهایم. درحالیکه فتحعلی شاه حدود 3000 نوه داشته و ارسلان تنها یکی از هزاران نواده اوست. ضرورتا همه این نوادگان در یک سطح رفتار اشرافی نداشتهاند.

و در خصوص حرف زدنش چطور؟

هیچکس نمیداند که مردم در زمان قاجار در جامعه چطور صحبت میکردند. قطعا حرفزدنشان کتابی نبوده و این تصوری است که مرحوم علی حاتمی ایجاد کرد و البته خودش هم گفت که این زبان شعر من است. ما فقط نامههای اداری آن دوران را دیدهایم و نه حرف زدن معمولیشان را. شازده ارسلان حرف میزند، دیالوگ نمیگوید. هرچند دیالوگگفتن برای من کار راحتی است؛ چون از جنس تئاتر هستم و اتفاقا با دیالوگگویی تاریخی آشنایی دارم. برای مقایسه سریالهای تاریخی روز دنیا را ببینید. در سریال وایکینگها هیچکسی تاریخی حرف نمیزند و کلام پرطمطراقی دیده نمیشود.

به نظرتان اصلا علت انتخاب آن مقطع از تاریخ قاجار برای پیشبرد قصه چه بود؟

این سوال را باید از نویسنده و کارگردان بپرسید. تصور خود من این است که ما در آن دوره با ترور ناصرالدین شاه بر سر یک بزنگاه تاریخی قرار گرفتیم و تاریخمان عوض شد. به دنبال آن اتفاق از دوران کهن وارد مشروطه و دوران نوین ایران شدیم. ضمن اینکه عصر ناصری خودش هم جذابیتهای زیادی دارد. در آن مقطع چون کشور به مدت چند سال با ثبات مواجه بود، یک طبقه اشرافی در ایران شکل گرفت و خیلی زود هم از هم پاشید.

در سینما و تلویزیون ما این رویه غلط وجود دارد که وقتی بازیگری با نقش خاصی میدرخشد، دیگر در همان قالب باقی میماند و عمده پیشنهادهای بعدیاش هم در همان فضا است. برنامه شما برای آینده کاریتان چیست؟ ممکن است دوباره شما را در نقشی تاریخی ببینیم؟

چرا که نه. من نقشهای تاریخی را دوست دارم؛ در تئاتر هم چنین نقشهایی ایفا کردهام و البته هربار متفاوت با دفعه قبل بودهاند. با این حال من هیچوقت نمیتوانم خودم را تکرار کنم. حتی تئاترهایی که دو سال قبل بازی کرده بودم را نمیتوانم دوباره تکرار کنم؛ چون آن شخصیت در ذهنم شکل گرفته، بازیاش کردهام و بعد تمام شده و نمیتوانم دوباره نقشی را بدون تمرین ایفا کنم.

به عقب برگردیم. شما قبل از حضورتان در بانوی عمارت، به مدت چند سال در تئاتر فعالیت داشتید و با توجه به این عقبه خوب، شاید ورودتان به تلویزیون تا اندازهای دیر به نظر میرسد. دلیل این تاخیر چه بود؟

چون همیشه دوست داشتم به پختگی بیشتر برسم و اشتیاقم یادگیری بازیگری تئاتر بود، نه حضور در تلویزیون و سینما.

یعنی میل بیشتر دیده شدن نداشتید؟ چون این قضیه، یکی از جذابیتهای اصلی عالم بازیگری برای خیلیهاست.

من همیشه از این قضیه پرهیز میکردم؛ چون آدمی هستم که دوست دارم بین مردم باشم و حتی از راه رفتن در خیابان لذت میبرم. به خاطر همین همیشه از دیده شدن فرار میکردم. خیلی از دوستان همدورهای من زودتر از من در سینما ستاره شدند یا تئاتر برایشان سکوی پرش بود، اما علاقه اصلی من تئاتر است و شاید اگر پولش بهتر بود، هرگز به سمت تلویزیون نمیآمدم. در کشورهای دیگر چون هنرشان صنعتی شده، بازیگران را به مرور پرورش میدهند و نقشهایشان بزرگتر میشود، اما در ایران همهچیز به شانس بستگی دارد و شاید اگر این پیشنهاد رخ نمیداد، تا آخر در تئاتر میماندم و کسی هم من را نمیشناخت.

اگر پیشنهادی در عالم سینما داشته باشید که پولش خوب باشد اما محتوای آن بفروش و تجاری باشد، چه میکنید؟ ممکن است در چنین کاری حضور پیدا کنید؟

نه، واقعیتش این است که مبتذل بودن را نه دوست دارم و نه بلد هستم. حتی پولش هم برایم مهم نیست و دلم میخواهد آرامش داشته باشم و از کارم لذت ببرم. در این مدت یک جمله خیلی حالم را خوب کرد. اینکه مردم گفتند در این اوضاع و شرایط، سریال شما حالمان را خوب کرده و با شنیدن این جمله واقعا اشک به چشمم آمد. این حس را با کدام پول میتوان مقایسه کرد؟

آرامش را در چه چیزی پیدا میکنید؟

لذت بردن از کاری که انجام میدهم. این به معنای آرامش مطلق است و نتیجه همه تلاشهایمان هم در زندگی نهایتا همین است.

هدفمان ساخت فیلم مستند نبود

در جایی گفته بودند چرا زنان بانوی عمارت شباهتی به زنان واقعی دوره قاجار ندارند. به نظرم این سوال ساده و ابتدایی است. ما قرار نبوده فیلم مستند بسازیم، بلکه درام می‌ساختیم و اثر دراماتیک باید زیبا باشد. در خارج از کشور هم می‌بینید مثلا در سریال اسپارتاکوس، هنرپیشه‌ها ظاهری تمیز و امروزی دارند. یک وقت هست که کسی مثل محمدحسین مهدویان اثر مستند می‌سازد؛ در نتیجه فضا را هم به فضای مستند شبیه می‌کند. ضمن این‌که ما مجبور بودیم از میان اتفاقات تاریخی دست به انتخاب‌هایی گزیده بزنیم. برای مثال طراحی لباس و صحنه را رعایت کردیم؛ اما نمی‌توانستیم بازیگران را نعل به نعل شبیه آدم‌های آن دوران کنیم. اواخر دوران ناصری مردم ایران به دلیل عدم رعایت بهداشت و فقر تغذیه به‌شدت دچار بیماری بودند و وضع ظاهری آراسته‌ای نداشتند. در بانوی عمارت این اتفاق نیفتاده؛ چون مردم می‌خواهند سریالی ببینند که زیبا باشد و حالشان را خوب کند. در غیر این صورت می‌روند مستند تماشا می‌کنند. این به معنای تحریف تاریخ نیست، سینمایی نشان دادن پدیده‌هاست و در سینمای همه‌جای دنیا رعایت می‌شود؛ چون همه می‌خواهند تصویری خوب از تاریخشان ارائه بدهند.

علیرضا ملوندی
زهرا غفاری

رسانه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها