گفت‌وگو با امین زندگانی، بازیگر تیزر سینمایی یک کتاب حوزه دفاع مقدس

کتاب «دختر شینا» را نتوانستم زمین بگذارم

کد خبر: ۱۱۷۶۶۶۹

علیرضا قزوه از جایگاه ادبی زنده یاد بیژن نجدی، نویسنده و شاعر برجسته ایرانی میگوید

نجدی، آل احمد شعر ماست

با هم در صفحه «بشنو از نی» روزنامه اطلاعات آشنا شده‌اند. علیرضا قزوه شاعر و مدیر فرهنگی، آن زمان به مدت هشت سال مسؤول این صفحه بوده است. همان سال‌ها با مردی آشنا می‌شود که یکی از نام‌های بزرگ دوران معاصر ما در عرصه شعر و داستان است؛ بیژن نجدی. معلم ریاضی که جهان شاعرانه اش در شعر و داستان هایش جاری است و می‌توان زلالی وجودش را در نوشته هایش تماشا کرد. قزوه هم تاکید می‌کند نجدی از کسانی بوده که کارش به صفحه روزنامه ارزش و بها می‌داده است و با افتخار نوشته هایش را منتشر می‌کرده‌اند. امروز، تولد نجدی است، او 24 آبان 1320 در شهر خاش متولد شده و چهارم شهریور 1376 در لاهیجان درگذشته است. سراغ قزوه یکی از دوستان این نویسنده و شاعر رفتیم تا کمی درباره جهان درونی نجدی حرف بزنیم و از او بپرسیم آیا بیژن، مرد بزرگی که حالا در لاهیجان و نزدیکی آرامگاه شیخ زاهد گیلانی خفته، به جایگاهی که باید در ادبیات امروز رسیده است، یا نه. این را هم بگوییم که قزوه پیش از این از دوستی‌اشان مفصل حرف نزده و این نخستین باری است که روایت این رفاقت را از او پرسیدیم و برایتان نوشتیم.

آینگی در شعر و شخصیت

نجدی شاعر و نویسنده جهان خاصی دارد، رنگها و شکلها و فکرها، اتفاق ها، آغازها و پایان هایش، همه متعلق به خودش است، اما آیا این جهان در زندگی عادی نجدی هم جاری بوده است یا خیر؟ قزوه در این باره میگوید: زندگی و شعر نجدی آینگی خاصی دارد. او همانطور که زندگی میکرد، مینوشت، به عبارت دیگر باید بگویم رفتاری که نجدی در شعر دارد، همان رفتاری است که در زندگی عادیاش دارد. او تاکید میکند: وقتی شعر و زندگی اغلب شاعران را نگاه میکنیم، میبینیم شعرشان یک چیز است و زندگی شان یک چیز دیگر. یعنی اثرشان آینهای نیست که آنها را بر ما بتاباند، اما نجدی در شعر و داستانهایش بشدت خودش است، معناگراست، خلاق است و در عین اهمیت به خلاقیت و معنا از تکنیک هم غافل نمیشود. اگر به من بگویند بعد از نیما چند چهر ه شاخص را معرفی کنم که در شعر سپید حرفی برای گفتن داشته باشند، یکی از اینها نجدی است. او شعر شناسنامه دار را اثری میداند که اگر نام نویسنده را هم از زیر آن حذف کنی، باز گویای نام خالق خود باشد. جای نجدی کجاست؟ نجدی بسیار غنی است، هم در شعر و هم در داستان. اما آنطور که باید معرفی نشده است. دلیل این اتفاق چیست؟ قزوه پاسخی صریح برای این سوال دارد و میگوید: شاعران بسیاری از تجربیات نجدی استفاده کردند و او را معرفی نکردند. سهم نجدی از ادبیات امروز ما بزرگ است اما نامش چنان که باید، شناخته شده نیست. این شاعر ادامه میدهد: کسانی از معرفی نجدی غافل شدند که بیش از آنکه بچههای انقلاب باشند، جناح روشنفکری هستند. خیلیها را بزرگ کرده اند که اصلا بزرگ نیستند و فقط یک نام خالیاند، آن وقت نجدی که هم آثارش برجسته است و هم بر دیگران تاثیر گذاشته چندان شناخته شده نیست. او تاکید میکند: نجدی هم در داستان و هم شعر یک ادیب بسیار بزرگ است. من همین شعرهایش را که بررسی میکنم نشان میدهد نجدی، ادیبی ماندگار برای روزگار ما خواهد بود.

شاعر از شمال ایران

قزوه اما نکته جالب دیگری هم بیان میکند. او میگوید: همیشه وقتی شعرهای نجدی را میخوانم شعرهای سلمان هراتی به ذهنم میآید. او در این باره توضیح میدهد: نمیخواهم این دو شاعر را با هم مقایسه کنم و بگویم کدام بزرگ تر است، اما شاید سلمان هم این فرصت را پیدا میکرد که سنی در حد نجدی را سپری کند، شعرش به پختگی او میرسید. ولی هر دوی این شعرا به شدت خودشان هستند و رنگ و بوی خودشان را دارند. سلمان و نجدی بشدت بومی گرا هستند. یعنی فضایی که در آن زندگی کردند، همان فضایی بوده که شعر گفتند. شعرشان از زندگیشان جدا نیست. تجربیاتی که سلمان در آنها فضاهای بومی شمال را به شعر میآورد در شعر نجدی هم هست.

گیله مردی متولد خاش

قزوه حرف هایش درباره نجدی را اینطور ادامه میدهد: نجدی متولد خاش در سیستان و بلوچستان است. بعد هم که در لاهیجان مستقر میشود، یک گیله مرد واقعی است که فرهنگ محیطش در زیست و آثارش هست. او یک فرهنگ ایرانی و در کنارش یک فرهنگ جهانی هم دارد. وقتی راجع به خوزستان شعر «پسرعموهای من» را میگوید میشود این را خوب دید که روشنفکر به معنی واقعی است، نه از آن دست روشنفکرهایی که به این جامعه همیشه ضربه زدند. و جلال از دستشان مینالید.

اصلا اینطور بگویم که نجدی یک جلال است. جلالی که نگذاشتند جلال و جبروتش نشان داده شود. او میگوید: لباس بسیجی میپوشد به جبهه میرود و به بچهها درس ریاضی میدهد. برای جنوب ایران شعر میگوید. برای جامعه جهانی وزیاده خواهیهای آمریکا میایستد ولی هیچ وقت این را به رخ نمیکشد. از این حق و حقوقی برای خودش متصور نمیشود. این را جز لابه لای برخی شعرهایش نمیشود پیدا کرد.

چهرهای با قابلیت جهانی شدن

قزوه نجدی را دارای یک فرهنگ جهانی میداند، اما چقدر از این ظرفیت او استفاده کرده ایم؟ او در پاسخ به این سوال بیان میکند: اگر به خیلی از مدعیان امروز بگویید 50 چهره برجسته شعر معاصر را هم انتخاب کنند، سراغ نجدی نمیروند. فکر میکنند چون او فوت کرده و نیست که از آثارش دفاع کند فراموش شده است. اما در ادبیات بارها دیدهایم که با گذر زمان و کنار رفتن ابرها، آنچه که اصیل است خودش را نشان داده است، درباره نجدی هم همین اتفاق خواهد افتاد. او ادامه میدهد: وقتی در ایران اوضاع اینطور پیش رفته، طبعا در جهان هم اوضاع همینطور است. ما در معرفی بیژن نجدی کوتاهی کردهایم اما من در همه گزیده شعرهایی که انتخاب کرده ام شعری از نجدی را هم قرار دادهام و این کتابها به عربی، انگلیسی، استانبولی، کرهای، چینی، آلمانی و ... منتشر شدهاند. این را هم بگویم که بسیار خوشحالم نجدی را عزیز میدارید و از او یاد میکنید، این کار ارجمندی است.

ماجرای یک خواب از زبان قزوه

وقتی زندهیاد نجدی فوت کرده بود، همسرش یک کتاب از او منتشر کرد. کتابی که پر بود از شعرهایی با مضامین مربوط به ایران، ضدجنگ، ضدسلطه و... . آن زمان من در سازمان فرهنگی هنری شهرداری بودم، آقای کاکایی و دوستان هم بودند. میخواستیم یک شاعر انتخاب کنیم که شعر برای ایران زیاد دارد، من هم نجدی را معرفی کردم. جایزه به او تعلق گرفت. با همسرش تماس گرفتم و گفتم برنده یک سفر حج شدید. ایشان گفت: دیشب خواب بیژن را دیدم، گفت خانم بلند شو بفرستمت حج. بیدار شدم گفتم زنده بودی مرا نفرستادی، حالا که مردهای چطور میخواهی بفرستی ام؟ که تلفن زدید و گفتید به حج بروم. نجدی بعد از مرگش هم با ما ارتباط خوبی دارد.

زینب مرتضایی فرد

فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها