ملودرام و 40 سال محبوبیت تلویزیونی

اشک‌ها و لبخندها

گونه ملودرام این روزها به اشتباه درباره آثاری گفته می‌شود که از ارزش هنری کمتری برخوردارند و این نکته دقیقا از سوی عده‌ای اتفاق می‌افتد که راه جذب مخاطب را چه در سینما و چه در تلویزیون نمی‌دانند.
کد خبر: ۱۱۷۴۹۰۵

واژهای با بار منفی که اتفاقا در تمام سالها و دهههای گذشته بیشترین زحمت جذب مخاطب را بر دوش داشته و باید به آن اهمیت بسیار داد. ملودرام گونهای در فیلم و سریال سازی است که با بیشترین طیف مخاطب سر و کار دارد و اساسا جامعه هدف آن در جذب بیننده بسیار گسترده است. بیشک خاستگاه اصلی اینگونه در چهار دهه گذشته تلویزیون است و با آن که در ابتدای دهه 60 ابتدا سینما آن را آغاز میکند اما تلویزیون به شیوهای مستمر و پیگیر آن را ادامه میدهد. گونهای که عموما جریانهای شبه روشنفکری در سینما برای توجیه نفروختن فیلمهایشان به آن حمله میکنند اما نمیدانند که در عالم هنر و فیلمسازی اساسا کسی جای کسی را تنگ نکرده و این امکان برای همه وجود دارد و تلویزیون خانه آثار ملودرام و مخاطب پسند است و باید برای همه سلیقهها و طبقات اجتماعی برنامه داشته باشد.

از نان شب واجبتر !

اگر کمدی را یکی از دو راه جذب مخاطب در تلویزیون بدانیم بیشک راه دیگر ملودرام است. آثاری که با استفاده از موقعیتها و کنشهای بر مبنای احساسات بشری مخاطب را در یک تجربه حسی شریک میکند و برخلاف کمدی با اشک بیشتر سر و کار دارد که البته در بسیاری مواقع اشک از سر خوشحالی و رسیدن آدمها به یکدیگر است. ملودرام بیشک نیاز رسانه برای آثار نمایشی است و بیآنکه بخواهد، بیشترین مخاطب را دارد. ملودرام با زیر متنهای اجتماعی و خانوادگی که در این چهار دهه آثار درخشانی در کارنامه دارد؛ آثاری که از آنها با اصطلاح خیابان خلوت کن نام برده میشود و هنوز هم برای اهمیت یک مجموعه در آن روزگاران از این اصطلاح استفاده میشود.

تلویزیون و سینما تقریبا با هم به ملودرامهای اشکانگیز و خانوادگی در این دهه روی میآورند. سینما با فیلمهایی مانند رابطه، پرنده کوچک خوشبختی و بگذار زندگی کنم و تلویزیون هم با سریالهایی مانند پاییز صحرا به کارگردانی اسماعیل نیکنژاد، آینه به کارگردانی غلامحسین لطفی، رعنا به کارگردانی داوود میرباقری و عطر گل یاس به کارگردانی بهمن زرینپور که از مهمترین سریالهای دهه 60 هستند.

نکته مهم در این دهه اما یک بحث جمعیتشناسی در این سالهاست. دهه 60 بهدلیل فضای عمومی کشور و اتفاقات پس از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی، مخاطب اصلی تلویزیون کودکان و نوجوانان هستند که مسلما بهدلیل شرایط سنی خود اقبالی به سریالهای ملودرام ندارند و تلویزیون هم طبیعتا اولویت برنامهسازی خود را برای این گروه سنی قرار میدهد و البته در این سالها ساخت سریالهای موسوم به الف ویژه با نگاهی به وقایع تاریخی هم در تلویزیون جایگاه مهمی دارد.توجه کنیم که این حرف به این معنی نیست که تصور کنیم سریال ملودرام در این دهه تولید نمیشود اما در مقایسه با دهههای بعد حجم کمتری دارد. نکته دیگر اینکه در یک نگاه کلی ریشه این آثار به فیلمهای هندی باز میگردد. سینمای کشور هند بهصورت کلاسیک به سوی ملودرام گرایش بسیاری دارد و حتی در بسیاری اوقات واژه ملودرام با هند همراه میشود. آثاری که مخاطب ایرانی حتی امروز هم به آنها علاقهمند است. در ایران پس از انقلاب زمینه عاشقانه اینگونه آثار کمرنگ و بیشتر روی قصههایی تاکید میشود که خانوادگی و اجتماعی است. به همین دلیل در آثاری مانند آینه یا پاییز صحرا عمدتا ما با داستانی که از پس از ازدواج یک زوج آغاز میشود مواجه هستیم و این آثار با آن که از شاخصههای گونه ملودرام استفاده میکنند اما بار آموزشی دارند. یک مصادره به مطلوب از یک ژانر برای ساخت آثاری عامهپسند که مخاطب ایرانی آن را دوست دارد. در این دهه ملودرامی با زیر متنهای مربوط به وقایع سالهای پیروزی انقلاب اسلامی به نام رعنا توسط داوود میرباقری ساخته میشود که یکی از آثار ماندگار این سالهاست؛ اثری که کارگردان و بازیگران با استعدادی را به تلویزیون معرفی میکند.رعنا در حقیقت در کنار پاییز صحرا دو ملودرام جدی این سالهاست.

دهه 60 دهه سادگی و دوست داشتنهاست و به همین دلیل ردپای ملودرام را در بسیاری از آثار دیگر تلویزیون هم میتوان بوضوح دید. بهعنوان مثال اگر مجموعههایی مانند خانه در انتظار و گل پامچال در گونه آثار دفاع مقدس و حتی آینه عبرت در گونه پلیسی تولید میشوند باز رنگآمیزی ملودراماتیک در آن بسیار وجود دارد. در این دهه همانطور که گفته شد سینمای کودک و همینطور برنامههای تلویزیونی و انیمیشن و سریالهای ژاپنی برای کودکان و بزرگسالان به حدی فراگیر است که ساخت ملودرامهای مهم در تاریخ تلویزیون از سالهای پایانی این دهه آرام آرام شروع میشود. ملودرامهایی مانند مهمان ساخته خسرو ملکان یا عطر گل یاس ساخته زنده یاد بهمن زرینپور که هنوز هم یکی از بهترین سریالهای تاریخ تلویزیون است.

در پناه خانه

دهه 70 سالهای پایان جنگ و آغاز آرامشی نسبی در فضای عمومی کشور است. سالهایی که زنان خانه دار ایرانی دیگر نگران بازگشت شوهران شیرمردشان از جبههها نیستند و بچهها میتوانند هر روز پدر خود را ببینند. تلویزیون در این زمان آرام آرام به سمت افزایش زمان پخش برنامهها و اضافه کردن تعداد شبکهها حرکت میکند و در همین سال هاست که شبکه یک برنامهای ویژه برای زنان خانه دار تولید میکند؛ برنامهای با نام خانواده که ظهرها پخش میشود و یکی از بخشهایش سریالهای ارزان قیمت با زمان کوتاه است. سریالهایی که به عقیده نگارنده آغازگر جنبش ملودرام در تلویزیون چه از نظر نیروی انسانی و تولیدی و چه جذب مخاطب است. دهه 70 سالهایی است که ملودرامهای شاخصی در آن تولید میشود و تلویزیون به اوج مخاطب خود از ابتدا تا آن روز میرسد. ملودرامهایی ارزان و پر بیننده که قصههایی از جنس زندگی روزمره مردم دارد.

باغ گیلاس ساخته مجید بهشتی با بازیگرانی مانند جمشید مشایخی، مهران مدیری، عبدالرضا اکبری و فریبا متخصص از نخستین ملودرامهای مهم دهه 70 است که مخاطب بسیاری دارد و اتفاقا از خط قرمزهای مرسوم آن روزها هم عبور میکند.این مجموعه در حقیقت چند بازیگر جوان به مجموعه تلویزیون معرفی میکند و تمام قواعد ملودرام در آن رعایت میشود. از مجازات کاراکترهای منفی در پایان داستان تا به ثمر رسیدن عشق دختر پاک دامن داستان با رزمندهای که در جنگ یک دستش را از دست داده است.باغ گیلاس در حقیقت اولین نشانههای تغییر تهران و نابودی باغها و سنتها را هشدار میدهد و در حقیقت باغ به جایمانده از پدر نمادی از چیزهایی است که بزودی از بین خواهند رفت.

تلویزیون در دهه 70 بناگاه برگ برندهای رو میکند که تا مدتها بسیاری از برنامهسازان تلویزیونی میخواهند آن را تکرار کنند. در پناه تو ساخته حمید لبخنده با یک نگاه کلی و بدون هر گونه اغراق، نمونه و تعریف کامل ملودرام تلویزیونی در این چهاردهه است. این مجموعه داستان چند جوان دانشجو با بازی بازیگران جوان آن روزهای سینما و تلویزیون است. ازدواج دو همکلاسی در این میان داستانهایی را بهوجود میآورد که مخاطب تلویزیون را در زمان پخش به سقف خود از نظر تعداد میرساند. این دهه در حقیقت دهه شور و شوق جوانهایی است که به سن ازدواج رسیدهاند و همه چیز در حال تغییر است. این اقبال عمومی تا حدی است که مدل مو و لباس و بخصوص چادر شخصیت اصلی تبدیل به مد روز جوانها میشود و بازخوردهای داستان حتی به زندگی شخصی بازیگرانش هم کشیده میشود و تا سالها بعد و حتی اکنون لعیا زنگنه با نام مریم افشار و زندهیاد حسن جوهرچی با نام محمد منصوری سریال در پناه تو شناخته میشوند.

در پناه تو به دلیل این که قواعد ملودرام را تمام و کمال رعایت میکند گونهای از سریالسازی تلویزیونی را باب میکند که از این پس بشدت از سوی مدیران تلویزیون جدی گرفته میشود. گونهای که قصه در آن بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد و حالا برنامهسازان تلویزیون دریافته اند با قصهای ساده از میان زندگی عامه مردم میتوانند مخاطب را پای تلویزیون میخکوب کنند. قصههایی که در آنها عشق، توطئه، خیانت و قهرمان اهمیت بسیاری دارد.

وقتی باران میبارد

تلویزیون در میانه دهه 70 و با تاسیس شبکه سه زمان و حجم آثار نمایشی خود را افزایش میدهد. این شبکه که ابتدا با رویکرد آثار کمدی و جوان پسند تاسیس میشود به فاصله کوتاهی ساخت آثار ملودرام از جنس سریالهای شبکههای یک و دو را در دستورکار قرار میدهد و در سالهای پایانی این دهه مجموعهای را روی آنتن میفرستد که از آن میتوان به عنوان یکی از پر مخاطب ترین کلاسیکهای تاریخ تلویزیون نام برد. پس از باران، ساخته سعید سلطانی با داستانی تاریخی و روایتهایی در دوران معاصر به اندازهای محبوب میشود که چند بار دیگر هم تلاش برای ساخت مشابه آن در تلویزیون تکرار میشود.

مجموعهای که مانند در پناه تو، قواعد گونه ملودرام را بخوبی رعایت میکند و آواز زنده یاد فریدون پوررضا روی عنوانبندی سریال هم هنوز یکی از ماندگارترین تیتراژهای سریالهای تلویزیونی تاکنون است. در قصه پس از باران دو نیروی خیر و شر روبهروی هم قرار میگیرند. قصهای در بستر ظلمهای خوانین دوران پهلوی که تا سالها بعد آثارش نمایان است و کاراکتر منفی داستان از هیچ چیز برای رسیدن به اهدافش رویگردان نیست و این تقابل و در نهایت پیروزی خیر و راستی بر شر همان چیزی است که مخاطب تلویزیون دوست دارد.

دختری به نام نرگس

دهه 80 هم مانند دهه قبل از خود یک اتفاق ویژه و سریالهایی دارد که به رسم سریالهای ملودرام خیابانها را خلوت میکنند. نرگس، ساخته سیروس مقدم در میانه دهه 80 همان کاری را انجام میدهد که در پناه تو و پس از باران انجام دادهاند و مخاطب ایرانی با مجموعهای روبهرو میشود که باز هم قواعد ملودرام را بدرستی رعایت کرده است. این مجموعه علاوه بر خلق کاراکترهایی مانند شوکت با بازی حسن پورشیرازی و قصه امروزی و درگیرکنندهاش یک اتفاق تلخ هم در درون خود دارد که علاوه بر غمانگیز بودن باعث شهرت بسیار مجموعه میشود. زندهیاد پوپک گلدره، بازیگر نقش نرگس در میانههای سریال براثر یک حادثه رانندگی جانش را از دست میدهد و سازندگان مجموعه به جای تکرار صحنههای مربوط به او با یک توضیح نقش او را با بازیگر دیگری ادامه میدهند. اتفاقی که در تلویزیون سابقه ندارد و بار عاطفی بسیاری در میان مردم نسبت به مجموعه ایجاد میکند. نکته مهم مجموعه نرگس پخش آن در سالهایی است که شبکههای ماهوارهای آرامآرام در حال گسترش هستند اما این مجموعه یکباره تمام محاسبات این شبکهها را به هم میریزد و نشان میدهد مخاطب ایرانی در مواجهه با مجموعههای ملودرام داخلی دیگر تمایلی به تماشای آثار خارجی ندارد. در سالهای پایانی دهه 80 مجموعههای دیگری همچون دلنوازان و فاصلهها به کارگردانی حسین سهیلیزاده هم میتوانند مخاطب فراوانی داشته باشند. دو مجموعه که بازیگران جوان بسیاری به مجموعه تلویزیون معرفی میکنند و از این نظر از آثار شاخص تلویزیون محسوب میشوند. در این دهه البته آثار شاخص دیگری همچون اغما ساخته سیروس مقدم یا میوه ممنوعه و مدار صفر درجه ساخته حسن فتحی وجود دارد که هر کدام را میتوان در زیرمجموعه سریالهای مربوط به ماه مبارک رمضان و تاریخی و بهصورت جداگانه بررسی کرد.

قصه یک دختر گمشده!

ملودرامهای مهم دهه 90 داستان مشترکی دارند که البته در دو بستر جداگانه روایت میشوند. نخست مجموعه آوای باران به کارگردانی حسین سهیلیزاده که نگاهی به داستان معروف چالز دیکنز یعنی اولیور توئیست دارد و دوم کیمیا ساخته جواد افشار که داستانش را در بستری تاریخی و به شیوه یک درام دوران روایت میکند؛ دو مجموعهای که میتوانند به سیاق آثار مهم دهههای 70 و 80 مخاطب میلیونی داشته باشند و این اتفاق در سالهایی که تقریبا تلویزیون از طرف شبکههای ماهوارهای و سریالهای اینترنتی محاصره شده قابل تامل، تقدیر و کاوشهای کارشناسانه است. دههای که سریال ساختن سختتر از هر زمان دیگری است و مخاطب ایرانی با مجموعهای وسیع از آثار نمایشی در شبکههای مختلف پیرامون خود روبهروست و به نظر میرسد ملودرام سازی در این سالها یکی از راههایی است که میتوان با آن باز خاطره دوران طلایی دهههای 70 و 80 را تکرار کرد و دور نیست زمانی که باید مانند دهه 60 و برای بنزین زدن تا ساعت پخش یک سریال شبانه صبر کرد. سریالهایی که میتوانند خیابانها را خلوت کنند. سریالهایی از جنس داستانهای مردمی شریف و نجیب...

بهرنگ ملک محمدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها