دلایل بی‌اعتنایی هالیوود به ماجرای تسخیر لانه جاسوسی را بررسی کرده‌ایم

ورود رامبو و راکی به ایران ممنــوع!

دهه 80 میلادی که اوج جنگ سرد بین دو قطب شرق و غرب و آمریکا و شوروی بود، سیلوستر استالونه ستاره اکشن هالیوود در قالب دو کاراکتر رامبو و راکی دست به عملیات نجات و خرابکارانه زیادی به نفع حاکمیت آمریکا زد. اگر آمریکایی‌ها در عالم واقعیت از دشمنان خود شکست می‌خوردند، در عالم سینما این رامبو و راکی بودند که شکست را روی پرده سینما جبران کرده و تماشاگران را شاد و خشنود راهی منازل خود می‌کردند. پیروزی روی پرده سینما، احتمالا سیاستمداران حاکم بر کاخ سفید را خوشحال می‌کرد و آنها را در رویاهایشان برنده ماجرا نشان می‌داد. اما جالب است که با وجود این رویاپردازی‌ها در مقابل دوربین سینما و تمایل برای دروغ گفتن به خود، صنعت سینمای آمریکا تقریبا هیچ‌وقت سراغ موضوعی مثل تسخیر سفارت آمریکا در سال 1358 نرفت. مگر رامبو نمی‌توانست در حالی که پیراهنش را در تن می‌دراند تا اندام عضلانی خود را به نمایش بگذارد، سر راه سفر به ویتنام و مسکو و اروپای شرقی، توقفی هم در تهران داشته باشد و یک تنه 52 گروگان آمریکایی را از دست نیروهای ایرانی برهاند؟ آب و هوای تهران هم به مطبوعی هاوانا و هانوی و بوداپست بود؛ اما گذرنامه سیلوستر استالونه هیچ‌وقت مهر روادید تهران را نخورد و تماشاگران سینما نتوانستند ماجراجویی‌های دور از واقعیت و منطق او را، در نجات آمریکایی‌های دربند ببینند!
کد خبر: ۱۱۷۴۵۶۵

آرگو و کاناداییها و دیگر هیچ!

چرا سینمای آمریکا تلاش نکرد به واقعه 13 آبان نزدیک شود و فیلم یا فیلمهایی در ارتباط با آن تولید کند؟ آیا جذابیت این ماجرا به جذابیت داستانهای واترگیت، جنگ ویتنام و امثالهم نبود؟ نگاهی به کارنامه سینمای آمریکا حکایت از آن میکند که بجز «آرگو» هیچ فیلم مهم دیگری درباره وقایع مربوط به تسخیر سفارت آمریکا ساخته نشده است. فیلم تلویزیونی «فرار از ایران» که سال 1981 به عنوان محصول مشترک آمریکا و کانادا ساخته شد، نه فیلمساز قابل ذکری دارد و نه بازیگری سرشناس. لامونت جانسون کارگردان فیلم برای کمتر کسی شناخته شده است، همانطور که گوردون پینسنت بازیگر اصلیاش هم، گمنام است. داستان فیلم البته اختصاص به این موضوع دارد که چگونه سفارت کانادا کمک کرد تا تعدادی گروگانهای آمریکایی از ایران فراری داده شوند.

کاناداییها سال 2013 هم مستندی با همین مضمون تهیه کردند که درو تیلور و لری وایینستن کارگردانانش بودند. این دو هم مثل سازندگان آن فیلم تلویزیونی ناشناس هستند. مثل اینکه ماجرای گروگانگیری، چیزی بجز فراری دادن چند گروگان با کمک کاناداییها نداشته که مضمون آرگوی بن افلک هم در همینباره است! اینجا این پرسش مطرح میشود چرا نامهای سرشناس سینما، هیچ وقت حاضر نشدند سراغ موضوع 13آبان رفته و فیلم یا فیلمهایی در ارتباط با آن بسازند؟ تاریخ سینمای آمریکا پر از فیلمهایی است که در ارتباط با مضامین پرسروصدایی ساخته شده، که یک طرف آن آمریکا قرار دارد. بازیگران مشهوری جلوی دوربین این فیلمها بوده و کارگردانان مطرحی، وظیفه ساخت آنها را داشتهاند. با وجود این، کمتر کسی از بین این نامهای مشهور حاضر شد مثل بن افلک به نوعی خودکشی هنری کرده و فیلم بیرمق و کسلکنندهای چون آرگو را ساخته و بازی کند.

جایی برای ماجراجویی نبود

نگاهی به فیلمهای تاریخی معاصر آمریکا، نشان میدهد سازندگانشان برای انتخاب آنها به عنوان دستمایه کارشان حداقلهایی را در نظر داشتهاند. ماجراهای تاریخی که مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته، در دل خود تحرک، پیچیدگی و تنشی داشته اند که امکان تبدیل آنها به فیلمهای سینمایی را داشته است. از این منظر، واقعه گروگانگیری فاقد این جنبهها بوده است. واقعه سیزده آبان در یک مکان محدود یعنی سفارت آمریکا اتفاق افتاد. از این نظر، تعدد لوکیشنی در این داستان وجود ندارد. بالطبع در داستانی تا این حد ایستا، بسختی میتوان تنش ایجاد کرد و موضوع را پیچیده کرد. این در حالی است که ماجراهایی مثل رسوایی واترگیت یا جنگ ویتنام، در دل خود ظرفیت خلق تنشها و پیچیدگیهای زیادی دارند و با کمک آنها میتوان به خلق تعلیق پرداخت. نکته اصلی و جالب ماجرا اما فقط این نیست.

امکان ضعیف مالهکشی

از یک منظر دیگر هم، میتوان به عدم توجه صنعت سینما به واقعه گروگانگیری نگاه کرد. در هیچ جای این ماجرا و داستان، پیروزی برای طرف آمریکایی وجود ندارد. این نکته، مانع از خلق یک پایان خوش برای آنها میشود. در ماجرای سفارت آمریکا، حتی یک پیروزی موقتی هم نصیب آمریکاییها نشد. حتی با گفتن دروغهای بزرگ مبنی بر موفقیت طرف آمریکایی، نمیتوان پایان خوشی بر داستان فیلمهای مربوط به آن متصور شد. تلاش هالیوود برای پررنگ نشان دادن فیلم آرگو هم در همین رابطه قابل تفسیر است.

منتقدان سینمایی تعجب خود از اهدای جایزه اسکار بهترین فیلم به آرگو را ابراز کردند. به گفته آنها، در تاریخ اسکار سابقه نداشته که فیلمی معمولی و متوسط در حد آرگو، بتواند چنین جایزهای را از آن خود کند.

میتوان گفت آمریکاییها که از شکست خود در ماجرای گروگانگیری ناراحت بودند، تلاش کردند با اهدای جایزه اسکار به فیلمی کم مایه در این ارتباط، حداقل خودشان را راضی کنند و خوشحال به خانه بروند.

ماجرای گروگانگیری اگر برای صنعت سینما چیزی همراه نداشت و نتوانست از آن بهرهای ببرد، برای رسانه تلویزیون امتیازی تازه به همراه داشت! شبکه abc با پوشش خبری خود از این ماجرا، آغازگر شیوهای جدید در خبر رسانی تلویزیونی شد. برنامه خبری آخرشب nightline این شبکه که نام «بحران ایران: آمریکاییهای گروگان گرفته شده» پخش خود را آغاز کرد، تازهترین تحولات خبری درباره ماجرای گروگانگیری را به اطلاع بینندگان خود میرساند. این سبک کار بعد از آن در بین شبکههای مختلف تلویزیونی بهصورت مد و وجه غالب کاری درآمد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها