گزارش جام‌جم از موزه فرهنگ و عروسک که دریچه‌ای است به روی فرهنگ بومی

روایت عروسک‌ها از فرهنگ ایرانی

مادران، راویان فرهنگ شفاهی و حافظان بخش اعظمی از میراث معنوی هر سرزمینند. آنها مهربانانه، آرزوها، رویاها، شورها، شادی‌ها، تنهایی‌ها و شوربختی‌های خود را در قالب لالایی‌ها، قصه‌ها و متل‌ها، در گوش دلبندان به گهواره خفته‌شان زمزمه می‌کنند. کودک با نغمه ترانه‌ها و مغز قصه‌های مادر قد می‌کشد و همبازی عروسک‌های دست‌ساخته مادر و مادربزرگ، تمرین مهرورزی می‌کند،‌ بزرگ می‌شود و مادر اینچنین، با دمیدن روح قصه‌های بومی این سرزمین در کالبد کودک دلبندش، قلب او را روشن و حیات فرهنگی مردمان سرزمینش را تداوم می‌بخشد. از این‌رو باید زنان را کلیددار ورود به دروازه‌های فرهنگی ملت‌ها دانست و ما در جست‌وجو برای یافتن این کلید،‌ سر از موزه‌ای درآوردیم در ابتدای خیابان سعدی؛ در کوچه‌ای که دیوار به دیوار متروی دروازه دولت است؛ موزه عروسک و فرهنگ ایران که از موزه‌های تازه تاسیس و بسیار دیدنی است و می‌توان در آن به تماشای آیین و فرهنگ، پوشش بانوان و حتی مردان این سرزمین و قصه‌های شنیدنی زندگی‌شان نشست که همه اینها البته از زبان خاموش عروسک‌هایی زیبا روایت می‌شود.
کد خبر: ۱۱۷۱۴۰۸

افسانه دختر خراسانی

...«اما کارفرما، پرداخت دستمزد یکساله را به رضایت ساربان منوط میکند. دختر هم برای گرفتن رضایت، سراغ ساربان میرود. ساربان، راضی از کار دختر، برای تایید اما یک شرط میگذارد: از دختر میپرسد که آیا در طول این مدت هر آنچه به او گفته راست بوده یا نه؟ دختر به ناچار سربند از سر میگشاید و گیسوان چون آبشارش سرازیر میشود؛ پسر ساربان که تازه میفهمد او پسر نبوده، دل در گره زلف دختر میبندد،؛ اما به قرار دیگر افسانههای عاشقانه، وصالی در کار نیست. پس پسرک ساربان میماند و غم عشق و صحرا و شتر و ساز و تنهایی...» وارد موزه که میشویم راهنمای موزه در میانه گفتن افسانه «اُشتُرخَجو» است: «... دختر قصه باید دختری بوده باشد از سرایان و از طایفه بهلولی که مجسمهاش را هم میتوان در این سالن که به نام خراسان است، دید؛ با لباسهای محلی زنان این منطقه.»

حکایت شاماران و دختر کرمانج

با جمعیت بازدیدکننده همراه میشویم و سراغ دیگر مجسمهها عروسکها و قصههایشان میرویم. حالا نوبت دختر کرد کرمانج است با عروسکی در دست به نام گلنار (دختری قوچانی با قصهای شنیدنی). در کنار این مجسمه، یک سینی مسی منقش به طرح یک موجود افسانهای به نام شاماران به دیوار آویخته شده که به باور مردمان کرد، دافع بیماری، بدی، دروغ و ظلم است.

عروس جرگلانی

در ضلع دیگر سالن، دختر ترکمن، باقامتی بلندبالا و در لباس عروس منطقه جرگلان، انتظارمان را میکشد؛ قرمزپوش با آویختههایی از جنس فلز. راهنمای موزه توضیح میدهد به کار بردن این همه فلز در دوخت و طراحی لباس و استفاده از زیورآلات، برای دفع بلاست.

بانوی چنشتی و عروسک صورت پولکی

در ادامه بازدیدمان از سالن خراسان، به چنشت در خراسان جنوبی خواهیم رفت؛ زن چنشتی با سراندازی سبزرنگ که در آن منطقه به سبز چنشتی معروف است به رویمان لبخند میزند. در کنارش عروسکی دستساز دیده میشود به شکل عروس و با صورتی پر از پولک و ماه و ستاره. رو که برمیگردانیم، راهنما دختر افغان را با لباس عشایر افغانی نشانمان میدهد. عروسک کودکان این قوم هم در غرفه به نمایش درآمده؛ نامش گودی است و گودی یعنی عروس.

بانوی ابریشم باف گلستانی

پس از سالن خراسان، سالن بانوان فرهیخته گلستان، جنوب فارس، قشم و... به انتظار بازدیدکنندگان نشسته. لباس و ظاهر زن گلستانی به ما میگوید که از منطقه رامیان است؛ از مراکز بزرگ تولید ابریشم. رنگ اصلی لباس این قوم هم قرمز است و عروسک کودکانشان هم بیصورت.

و این هم دختر کردی از سرزمین نادرشاه

دختر کرد کرمانج از کلات نادری در استان خراسان رضوی، در ضلع جنوبی سالن خراسان، با اقتدار و شکوه تمام انتظارمان را میکشد. بر دست این مجسمه دستبندی بسته شده، با تصویر پیرمردی نقش بسته بر آن که برای شنیدن قصه مفصلش باید به موزه بروید. این دستبند البته بخشی از لباس دختران این منطقه نیست و بهانهای است برای ورود به معرفی سایر عناصر فرهنگی مردمان این خطه؛ چون سایر نشانههای به کار رفته در دیگر غرفهها.

«گل و پیلکه» گِراش و «رخت گشاد» فارس

اما در جنوب فارس، در منطقهای به اسم گِراش، لباس محلی زنان، «گل و پیلکه» نامیده میشود؛ لباسی که برای دوخت و تزئینش، زحمت بسیار کشیده میشود. در نزدیکی گراش، منطقهای هست با نام اَوز. لباس عروس اوز که به آن رخت گشاد گویند، بسیار زیباست و البته گران. تمثال عروسی از منطقه لامرد با لباسی عجیب که دامنش شبیه به دامن لباس عروسهای امروزی است و درست کردنش خود حکایتی دارد شنیدنی، مجسمه بعدی این موزه است.

افسانه مادر دریا و عروسک بیصورت

از فارس به قشم میرویم؛ به دیدار عروس این جزیره با لباس و آرایشی برگرفته از فرهنگ هندی و پاکستانی. عروسکی در دست مجسمه دیده میشود بدون صورت؛ اما محوی صورت این عروسک نه بهخاطر مشغله مادر که به گفته راهنما،بهدلیل اعتقاد مردمان این سرزمین است؛ راستی یادتان نرود افسانه پری دریایی یا مادر دریا را هم از راهنما بپرسید.

دوتوک، عروسک کودکان بلوچی

دختران بلوچ بلوچستان و هرمزگانی در انتهای سالن دوم ما را به خود میخوانند. پس به سویشان رفته و محو زیبایی لباسهایشان میشویم که به هنر سوزندوزی خاص منطقهشان آراسته شدهاند. راهنمای خوشسخن، دوتوک را هم نشانمان میدهد؛ عروسک کودکان بلوچ اهل بلوچستان.

عروسکهایی برای تازه عروسهای زابلی

در کنار این دو مجسمه، زن سیستانی را میبینیم؛ از اهالی زابل و با لباس سیاهدوزیشده. عروسک این منطقه هم لباسی به تن دارد که «چل تریزه» نام دارد به معنای چهل چین که مردان هم آن را به تن میکنند. اما زابلیها، عروسک دیگری هم دارند به نام پوتک، شبیه به نوزاد که پیشترها، مادربزرگهای این منطقه، به نوه تازهعروسشان برای تمرین مادر شدن هدیه میدادهاند.

و اینجا هم مشاهیر ادبیات کودک

در سالن بعدی، عروسکهایی میبینیم ساخته شده از موم که پریچهر رحیمی با هدف نشان دادن سیر تحول لباس در ایران آنها را ملبس کرده. صاحبان این موزه، در آن سوی سالن، کار قابل تقدیر دیگری هم انجام دادهاند؛ ساخت مجسمههایی از مشاهیر ادبیات کودک در ابعاد کوچک با هنر دست مژده دانشپژوه.

دختری با چارقد گلدار

به طبقه دوم میرویم؛ در سالن اول دو زن قاجاری با همان قد و قامت مجسمههای طبقه پایین انتظارمان را میکشند. در سالن بعدی این طبقه، راهنما و مدیر موزه، دختر زرتشت را نشانمان میدهد با عروسک کودکان این فرهنگ که بیبی کگ نام دارد و در آن سوی سالن دختر قاسمآباد را میبینیم و دختر پاشاکی هر دو از شمال کشور. در کنار دختر قاسمآبادی، عروسکی قرار دارد به نام «جاروگیشه» شبیه به دسته جارو که هدیه‌ای بوده نمادین از طرف مادرشوهر به عروس. دختر ابیانه هم مجسمه دیگر حاضر در این سالن است با چارقد گلدار و خورشیدخانم‌هایی آویخته بر دیوار پشت سرش.

دختران کرد و لر کنار یکدیگر

مجسمه دختری کرد از طایفه اردلان سنندج در سالن سوم به استقبالمان میآید؛ با گردنآویزی زیبا و یک دف در کنارش که منقش شده به طرحی از یک عروسک که مقدمهای میشود برای روایت یک قصه دیگر. دختر کرد دیگری هم در این قسمت هست از طایفه کلهر کرمانشاه با گردنبندی از ریسههای گل میخک. در کنار این دو دختر کرد، دختر لر در گوشه سالن خودنمایی میکند؛ با عروسک محلی این دیار به نام لالبیگ.

دختر قشقایی پشت دار قالی

سالن آخر اما به عشایر ایران و دستبافتههای آنها اختصاص یافته. دختری از عشایر قشقایی نشسته بر پشت دار قالی، لر ممسنی با لباسهای بلند و رنگارنگ و دختر عرب خوزستان با خالکوبیهایی بر دست و صورت.

رونق کسب و کار در مناطق محروم با عروسکسازی

سالن دختر قشقایی، نقطه پایانی بازدید ما از موزه است؛ موزهای که در کنار موزه عروسکهای ملل در تهران، موزه عروسک و اسباببازی در کاشان و موزه عروسکهای نمایشی متعلق به بهروز قریبپور، کارگردان نمایشهای عروسکی، یکی از 4 موزه در تمام ایران در پرداختن به چنین موضوعی است. آنطور که مدیر موزه عروسک و فرهنگ ایران به ما میگوید، قرار است علاوه بر معرفی دیگر فرهنگها با ساخت مجسمههای زنان آن مناطق، بزودی در حیاط این خانه، فروشگاهی هم برای فروش عروسکها و اسباببازیهای دستساز زنان گوشه گوشه ایران راهاندازی شود؛ تا هم راهی باشد برای کسب درآمد و رونق کسب و کار در مناطق محروم و هم زمینهای فراهم شود برای آشنایی کودکان امروز با فرهنگ سرزمین مادریشان.

شیما رئیسی

ایران

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها