گفت‌وگو با دکتر محمدرضا منصوری، یکی از مشهورترین چشم پزشکان ایران

به تماشا سوگند...

یکی از معروف ترین سوگندها به دانش‌آموختگان رشته پزشکی مربوط است، سوگندی که در تمام سال‌های طبابت همراه آنهاست، سوگندی که باعث می‌شود یک پزشک نه تنها در برابر بیمارانش که در برابر جامعه مسؤولیتش را هرگز از یاد نبرد، «دکتر محمدرضا منصوری»، چشم پزشک، فوق تخصص شبکیه و استاد گروه چشم دانشگاه علوم پزشکی تهران که 15 سال ریاست مهم‌ترین بیمارستان چشم کشور را بر عهده داشت در این حوزه نام مشهور و آشنایی است مردی که سوگندش فقط در حوزه طبابت نبوده و باعث شده است تا رژیم شاهنشاهی او را به زندان هم بیندازد، منصوری با دست هایش تاکنون توانسته مانع از نابینایی افراد زیادی شود. به مناسبت روز جهانی عصای سفید، با او گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.
کد خبر: ۱۱۷۰۰۲۸

ماجرای پزشک شدنتان چه بود؟

قبل از اینکه بخواهم کنکور بدهم، دانشآموز رشته ریاضی و فیزیک بودم و میخواستم در یکی از رشتههای مهندسی ادامه تحصیل بدهم، ولی تحولی در زندگیام ایجاد شد که تصمیم گرفتم در کنکور علوم تجربی شرکت کنم. با اینکه زیستشناسی نخوانده بودم، توانستم در رشته اولی که انتخاب کردم یعنی پزشکی قبول شوم و به این شکل وارد رشته پزشکی شدم. وقتی در رشته پزشکی تحصیل میکردم، حدود سال 1350، فعالیتهای سیاسی در جامعه گسترش پیدا کرد و من نیز به تکثیر اعلامیه و شرکت در جلسات مختلف و...، اقدام کردم که چندان خوشایند رژیم سابق نبود. بهدلیل اعلامیههای ضد سلطنتی که توزیع کردم، در سال پنجم پزشکی عمومی دستگیر و به حبس ابد محکوم شدم تا اینکه سال 57 از زندان آزاد شدم و دوباره برای تحصیل به دانشگاه بازگشتم. حدود چهار سال را در زندان سپری کردم.

با توجه به اینکه در زندان بودید چهطور توانستید درسهای سخت پزشکی را از یاد نبرید؟

برای آزادی امید داشتم؛ به همین دلیل چند کتاب پزشکی خیلی خوب را با خودم به زندان برده بودم و میخواندم. علاوه بر این، یک پزشک دیگر هم زندانی شده بود با او در زمینه پزشکی صحبت میکردم. همه اینها باعث شد در سالهای ماندن در زندان، از پزشکی دور نمانم و بتوانم بدون هیچ مشکلی به تحصیل
برگردم.

چرا بین این همه تخصص، سراغ چشم که جزو تخصصهای سخت پزشکی به حساب میآید، رفتید؟

من به دو رشته چشم و اطفال علاقه داشتم، ولی علاقهام به رشته اطفال بیشتر بود و برای تخصص میتوانستم یکی از این دو رشته را انتخاب کنم. از آنجا که کودکان را دوست داشتم، ابتدا تخصص اطفال را انتخاب کردم، ولی در همان ابتدای راه متوجه شدم روحیهام بهگونهای نیست که طاقت دیدن گریههایشان را داشته باشم به همین دلیل در نهایت تخصص چشم را انتخاب کردم. بعد از اینکه تخصص چشم را گرفتم، دوره فلوشیپ (فوق تخصص) را شروع کردم و سال 1369 در زمینه بیماریهای شبکیه و لیزر شبکیه، موفق به اتمام این دوره شدم. بیشترین بخش زندگی و کارم هم در بیمارستان چشم پزشکی فارابی تهران گذشت و حدود 15 سال بهعنوان رئیس بیمارستان و حدود 9 سال هم بهعنوان مدیر گروه چشم پزشکی دانشگاه تهران فعالیت داشتم. آن اوایل، تعداد مراجعات به بیمارستان فارابی بسیار زیاد بود و افراد زیادی از شهرستان به این بیمارستان میآمدند و تمامی پزشکان چشم با وجود تعداد زیاد مراجعات سعی میکردند بهترین خدمات را به بیماران ارائه کنند. خوشبختانه در حال حاضر با فعالترشدن بخش اپتومتری بیمارستان (اپتومتریستها در این بخش خدمات ارائه میدهند و در گذشته پزشکان به جای اپتومتریستها کار میکردند)، افزایش تجهیزات آن، تمام وقت شدن پزشکان در دو شیفت صبح و عصر و اورژانس به شکل شبانهروزی، به بیماران بیشتری خدمات ارائه میشود.

برایتان تا به حال پیش آمده که بهدلیل شغلتان نتوانید در مهمانیهای خانوادگی و مراسم مختلف شرکت کنید؟

بله، چنین مواردی برای هر پزشکی پیش میآید و من نیز از این امر مستثنا نیستم. ما کشیکهایی داشتیم که حدود 15 ساعت باید بیدار میماندیم و بهطور کلی در رشته ما، روز جمعه و تعطیلی معنا ندارد.

رشته شما در دبیرستان ریاضی و فیزیک بود و میخواستید در یکی از رشتههای مهندسی تحصیل کنید، هیچوقت از اینکه در رشته پزشکی ادامه تحصیل دادید، پشیمان نشدید؟

نه هیچوقت پشیمان نشدم و خدا را شکر میکنم که توانستم در این رشته تحصیل و به لطف خدا به مردم خدمت کنم. اینکه چنین توفیقی نصیبم شده که بتوانم به فردی که بیناییاش را از دست داده به یاری خدا بیناییاش را دوباره بازگردانم، با ارزشترین چیز برای من است که در قالب کلمات نمیتوانم آن را توصیف کنم.

خاطرهای هم دارید که بتواند تا حدودی حستان را بیان کند؟

موارد زیادی در تمام این سالها وجود داشته ولی دو مورد واقعا در ذهنم ثبت شده است. یکبار آقای سالخوردهای به همراه همسرش به درمانگاه فارابی مراجعه کرد که هر دو چشم بهدلیل ابتلا به آب مروارید، دید چندانی نداشت و بسختی تنها میتوانست اندکی نور را ببیند. وقتی چشمانش را بعد از عمل باز کردم، توانست صورت همسرش را بعد از گذشت چند سال ببیند. بهقدری عاشقانه و پر از مهر به یکدیگر نگاه میکردند و لبخند میزدند که همیشه آنها را در یاد دارم و مرور این خاطره، هنوز هم حس خوبی را در من ایجاد میکند. مورد دیگر یک آقای حدودا 40 ساله بود که شبکیه هر دو چشمش پاره شده بود و نمیتوانست ببیند و در حالیکه دو نفر کمکش میکردند راه برود، وارد درمانگاه شد و باید سریعا جراحی میشد. من از دور داشتم او را میدیدم و خیلی اتفاقی بیمار خودم شد و او را جراحی کردم. خوشبختانه جراحیاش موفقیتآمیز بود و یک هفته بعد در حالی او را دیدم که در حیاط بیمارستان داشت راه میرفت و میدید. این مساله خیلی مرا منقلب کرد و خدا را بسیار شاکرم که چنین توانایی را به من بخشیده که بتوانم بینایی افراد را به یاری خدا برگردانم.

بهعنوان سوال آخر، مهمترین مراقبتهایی که افراد باید برای چشم انجام بدهند، چیست؟

یکی از نکات مهمی که والدین باید به آن توجه کنند، مساله تنبلی چشم است که همه کودکان از سن سهسالگی باید تحت بررسی قرار بگیرند تا مشکل تنبلی چشم نداشته باشند. برای این منظور پایگاههایی را بهزیستی در سراسر کشور به صورت سالانه برپا میکند و والدین به همراه فرزندانشان باید حتما مراجعه کنند چون درمان تنبلی چشم در مراجعه زودهنگام و در سن پایین، بسیار ساده ولی از سن 9 سالگی به بعد، این مشکل قابل درمان نیست. علاوه بر این، افرادی که به دیابت و فشارخون بالا مبتلا هستند باید معاینات دورهای را داشته باشند بویژه افراد مبتلا به دیابت که در اثر خونریزی شبکیه چشم، نابینا میشوند و معاینات دورهای برای آنها حیاتی است. آن دسته از افرادی که در کارگاههای صنعتی کار میکنند، باید حتما عینک محافظ داشته باشند چون عدم توجه به این مساله، میتواند به ورود تراشههای بسیار ریز فلز (پلیسه) به چشم منجر شود و عفونت و پارگی را در پی داشته باشد که در بسیاری از موارد جبرانناپذیر است. استفاده از عینک با یو.وی (UV) مناسب، پرهیز از نگاه کردن به کسوف (بدون عینک مخصوص) و درمان بموقع بیماریهای چشمی بویژه آب مروارید، از مواردی هستند که به سلامت چشمها کمک میکند.

نکته

یکبار آقای سالخوردهای به همراه همسرش به درمانگاه فارابی مراجعه کرد که هر دو چشم بهدلیل ابتلا به آب مروارید، دید چندانی نداشت و بسختی تنها میتوانست اندکی نور را ببیند. وقتی چشمانش را بعد از عمل باز کردم، توانست صورت همسرش را بعد از گذشت چند سال ببیند. بهقدری عاشقانه و پر از مهر به یکدیگر نگاه میکردند و لبخند میزدند که همیشه آنها را در یاد دارم

کاملیا تجریشی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها