با نویسنده‌ای افغانستانی صحبت کرده‌ایم که خاطرات هموطنانش از حضور در جنگ ایران و عراق را منتشر کرده است

ما با هم «خون‌شریکیم»

احتمالا وسط این بازار شام فضای مجازی، ویدئوی آن دختر جوان افغانستانی را دیده‌اید که با گریه از رفتارهای نامناسبی می‌گوید که بعضی هموطنان من و شما با او داشته‌اند. این‌که بعضی ایرانی‌ها او و هموطنانش را اشغالگر می‌خوانند. دختر جوان افغان دوست داشت که کشورش آباد باشد تا به افغانستان بازگردد. حالا شاید برایتان جالب باشد که نه فقط در این سال‌ها که شعله جنگ در عراق و سوریه بالا گرفته بود، بلکه سه،چهاردهه قبل که همسایه غربی ما چشم طمع به خاک کشورمان داشت و جرقه یک جنگ خانمانسوز را زد بسیاری از هموطنان آن دختر جوان افغان که چند خط بالاتر به او اشاره کردیم دوشادوش رزمندگان و سربازان ایرانی با صدام جنگیدند. حالا شاید برایتان جالب‌تر باشد که بنا به برخی آمار غیررسمی حدود 6000 ایثارگر افغان (اعم از شهید، جانباز و آزاده) در جبهه‌های ایران با ارتش بعث جنگیده‌اند. محمدسرور رجایی نویسنده افغان در کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» که بتازگی منتشر شده رفته سراغ 18 نفر از این ایثارگران افغانستانی تا نشان دهد هموطنانش در روزهای سخت هم کنار ایرانی‌ها بوده‌اند.
کد خبر: ۱۱۶۹۳۲۰

واقعیتش را بخواهید چون کتاب تازه منتشر شده هنوز به دست ما نرسیده و طبعا هنوز آن را نخوانده‌ایم؛ راجع به محتوایش توضیح می‌دهید؟

از دشت لیلی تا جزیره مجنون با محوریت خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس است. رزمندگانی که یا خودشان خانواده شهید هستند یا در جبهه حضور داشته و جانباز شده‌اند. در بین این تعداد حتی ما آزاده افغانستانی هم داریم. در این کتاب سراغ 18 نفر از مجاهدان افغانستانی رفته‌ایم که در جبهه‌های مختلف ایران از غرب و کردستان تا جنوب و خوزستان حضور داشته‌اند. از این طرف هم برای این‌که همدلی دو ملت را پررنگ کنیم، در کنار این موضوع به خاطرات برادر شهیدی هم پرداخته‌ایم که در افغانستان شهید شده. آن را در کنار همین گفت‌وگوها منتشر کرده‌ایم. شهید احمدرضا سعیدی در سال 59 به افغانستان رفته تا مقابل روس‌ها بجنگد. در نهایت هم به شهادت می‌رسد. جالب است این اتفاق مربوط به زمانی است که حتی جنگ تحمیلی در ایران هم شروع نشده بود. مزارش در به سود ولایت میدان افغانستان است.

چه تعداد رزمنده افغانستانی در جنگ تحمیلی علیه صدام حضور داشتند؟

بر اساس آمار رسمی که در مقدمه کتاب ذکر کرده‌ام آمار رسمی 314 نفر است، ولی من شخصا معتقدم آمار واقعی بیش از این است. این را از جایگاه کسی می‌گویم که در این سال‌ها تحقیقات میدانی مفصلی انجام داده و با بسیاری از رزمندگان و خانواده‌های شهدای افغان گفت‌وگو کرده. اگر شرایط سال‌های جنگ را مد نظر قرار دهیم می‌بینیم که افغانستانی‌ها در آن سال‌ها به دلیل وضعیت و ملاحظات خاص‌شان بعضا حتی با نام غیرافغان در جنگ شرکت داشتند. من آمار ایثارگردان افغان اعم از شهدا و جانبازان را حدود 3000 نفر می‌دانم.

در همین سال‌ها هم شاهد حضور هموطنان شما در کنار رزمندگان ایرانی در عراق و سوریه هستیم. در این مورد قصد انجام کاری ندارید؟

هدف و تلاش من معرفی و آشنایی چهره‌های افغانستانی دفاع مقدس بود و هنوز هم هست. متاسفانه این موضوع 30 سال مغفول بوده است. موضوع جنگ سوریه در سال‌های اخیر رخ داده. خوشبختانه دوستان بسیاری اعم از ایرانی و افغانستانی به این موضوع ورود کرده‌اند. به همین علت شخصا نیازی نمی‌بینم به این فضا ورود کنم. من همان مسیر خودم را ادامه داده‌ام تا غبارروبی از چهره‌های شهدای افغان اتفاق بیفتد و نشان دهیم که ما در روزهای سخت هم در کنار دوستان ایرانی بوده‌ایم تا شاید چهره و نامی که از ما در فرهنگ و رسانه جا افتاده به تدریج محو شود. ما شهید و جانباز و آزاده و اسیر داده‌ایم. اگر ما در جبهه ایران شهید داده‌ایم، متقابلا ایرانی‌ها هم در جبهه‌های افغانستان شهید داده‌اند. ما ملت یگانه‌ای هستیم با اعتقادات مشترک. این مرزهای فعلی سیاسی خودساخته است و نمی‌تواند بین عقیده و آرمان ما دیوار بکشد. تمام تلاشم این بود که نقاط خالی بین دو فرهنگ یگانه ما را پر کنم. این‌که دوستانی تاکنون از این موضوعات اطلاعی نداشتند از این قضایا مطلع شوند و بتوانیم برادری و یگانگی و همدلی‌های بسیاری را که در موضوعات فرهنگی و تاریخی داریم معرفی کنیم. مطمئنم این فضای جدید و موضوع خون‌شریکی بین ما و دوستان ایرانی می‌تواند تفاوت‌ها را تحت‌الشعاع قرار دهد و فعالیت آنهایی که همیشه بر طبل جدایی دو ملت می‌کوبند را کمرنگ و به تدریج محو کند.

گفتید کسی در این 30 سال حمایتی از این موضوع نکرده...

من نگفتم حمایتی صورت نگرفته، گفتم اصلا کسی به این موضوع ورود نکرده است. شما اگر کتاب‌های دفاع مقدس که در ایران در شمارگان چندین هزار نسخه‌ای منتشر شده را بررسی کنید تنها به کتاب جنگ پابرهنه‌های آقای مخدومی می‌رسید که نگاهی به خاطرات یک شهید افغانستانی به نام عبدالرحیم جمشیدی دارد در حالی که بسیاری از هموطنانم در این جنگ حضور داشته‌اند. این کتاب هم با همکاری و حمایت دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب منتشر شد و اگر حمایت این عزیزان نبود به انتشار نمی‌رسید.

دوستان حوزه هنری و دفتر ادبیات مقاومت از انتشار این کتاب اطلاع دارند؟

بله! یک نسخه از کتاب را به جناب آقای سرهنگی داده‌ام و درباره کتاب با هم صحبت کردیم. خیلی استقبال کرد و از این‌که کتابی برای اولین بار وارد چنین موضوعی شده خوشحال بود و تشکر کرد. می‌گفت کاش بشود این کتاب‌ها را ادامه داد و دوستی‌های دو ملت را بیشتر برجسته کرد.

شهید 18 ساله ایرانی در افغانستان

احمدرضا سعیدی

تولد: 1341، جنوب تهران

شهادت: 1359، ولایت بهسود افغانستان

تقریبا یک سال از انقلاب گذشته بود که ارتش اتحاد جماهیر شوروی دست به اقدام نظامی در افغانستان زد و وارد خاک این کشور شد. جنگی که از دی 1358 شروع شد و تا سال 1367 طول کشید. هنوز تهاجم صدام به ایران شروع نشده بود. عدهای از ایرانیان برای کمک به مسلمانان افغان که با کمونیستها میجنگیدند راهی خاک افغانستان شدند. احمدرضا سعیدی یکی از اینها بود. یک جوان هفده هجده ساله تهرانی که برای جنگ با ارتش کفر و کمک به همسایه شرقی راهی افغانستان شد. در نهایت هم دی 1359 زمانی که مشغول آموزش نظامی به مجاهدان افغان بود به شهادت رسید. احمدرضا را در همان منطقه بهسود به خاک سپردند. مزار او شبیه مزار شهدای افغانستانی شد که چند سال بعد در جبهههای ایران علیه صدام جنگیدند و در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شدند یا شبیه شهدای افغان که سی و اندی سال بعد در کنار رزمندگان ایرانی در عراق و سوریه با تروریستها جنگیدند و امروز در کنار شهدای ایرانی آرام گرفتهاند.

محمدصادق علیزاده

فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها