گفت‌وگو با جواد قارآیی؛ مستندسازی که عاشق ایران است

عشق من به ایران از جنس بچه های جنگ است

سخن کز دل برآید؛ لاجرم بر دل نشیند! در همین بیت، کار را جایگزین سخن کنید، می‌شود اصول کار جواد قارآیی از همان سری اول مستند ایرانگرد تا به امروز که قرار است سری چهارم آن را بسازد. می‌گوید عاشق ایران است و دلش برای همه این مرز و بوم می‌تپد و تلاش می‌کند این عشق را قاب بگیرد و نشان ما دهد. تاکنون در تلویزیون مستند‌های زیادی درباره ایران ساخته شده و کارگردانانی مانند کامران شیردل، منوچهر طیاب، ناصر تقوایی،‌ ابراهیم گلستان، فرشاد فداییان و ... از زوایای مختلف زیبایی‌ها و زمختی‌های کشورمان را به نمایش گذاشته‌اند اما برگ برنده مستند ایرانگرد این است که عموم مردم را پای تلویزیون نشاند و به مخاطب همیشگی این برنامه تبدیل کرد.قارآیی سالی که اولین سری این مجموعه را ساخت و به تلویزیون داد، جوان بود و موفقیت این مستند نشان داد که اگر به جوان‌ها اعتماد شود، اتفاقات خوبی رخ می‌‌دهد که گاهی غافلگیرکننده است. با قارآیی هم‌صحبت شدم تا برایمان بگوید یک جوان چگونه می‌تواند در ردیف آدم‌های موفق قرار گیرد. صحبت‌های او مانند مستند ایرانگرد شفاف و صادق است بدون تظاهر و یا اغراق و شعارزدگی. دیروز که به او تلفن کردم، در گروه مستند شبکه یک بود و خوشحال از این که سری چهارم مستند ایرانگرد را بزودی کلید خواهد زد.
کد خبر: ۱۱۶۸۸۰۵

درباره سری جدید ایرانگرد بگویید و این که در چند قسمت قرار است تولید شود و در کدام استانها ؟

قرار است به 20 استان سفر کنیم و جذابیت‌‌های این استانها را در 20 قسمت روایت کنیم.کوه، بیابان، جنگل، دریا و... را به تصویر بکشیم.

خدا قوت، چون کار سختی در پیش دارید؟

سخت اما پر از لذت و پر از عشق !

بیشتر مردم وقتی ایرانگرد را تماشا میکنند به مستندسازی علاقهمند شده و برخی از آنها تصمیم می‌‌گیرند این کار را تجربه کنند اما کار سادهای نیست.

برای ساخت مستند درباره ایران اول باید عاشق ایران باشی. البته در کنار این علاقه باید یک گروه پژوهشی قوی از کار حمایت کند. مخاطب را بشناسی و با این رویکرد دست به کار شوی که همه سلایق و دیدگاه ها را به مخاطب مستندات تبدیل کنی.

از عشق به ایران گفتید و زنگ موبایل شما هم سرود ای ایران است، شاید به این دلیل که این عشق را به کسانی که شماره شما را میگیرند هم منتقل کرده و به آنها یادآوری کنید که ایران را باید دوست داشت.

عشق من به ایران ریشه در همان عشقی دارد که خیلی از جوانهای ما را راهی جبهه‌‌ها کرد و آنها جانشان را برای حفظ این خاک دادند. البته در طول تاریخ و پیدایش سرزمینی به نام ایران جان‌‌های زیادی نثار این کشور شده است. این عشق شبیه همان عشقی است که مهاجران ایرانی را دوباره به وطنشان برمیگرداند.

این عشق همان علاقهای است که وقتی یک ایرانی در خارج مرزها نام کشورش را میشنود، دلش میتپد. عشق به سرزمین مادری در وجود همه ایرانی‌‌ها هست و من تلاش کردم آن را فعال کنم. در مجموعه مستند‌‌های ایرانگرد این عشق به نقطه اوج رسید و منفجر شد.

پس قابهای زیبای ایرانگرد بازتاب عشق است برای همین کمتر سیاهی را در این کار میبینیم؟

معتقدم زیباییهای ایران خیلی کم نشان داده شده است. زاویهای که برای روایت ایرانگرد انتخاب کردم، تقویت زیبابینی است. همه دنیا مشکلات زیادی دارند، اما نمیدانم چرا بعضی از مردم ایران فکر میکنند، ایران زیبا نیست و پر از چالش و مشکل است، انگار عادت کردهایم به نوعی سیاهنمایی در حالیکه ایران بسیار زیباست. همه تلاشم این است که این زیبایی‌‌ها را پیدا کرده و به مردم یادآوری کنم که ایران را از زاویه جدید تماشا کنند.

البته در کنار تصویر همه این زیباییها جایی که لازم بوده چالش‌‌ها و مشکلات را نشان دادهام و راهکار هم نشان دادهایم. هدف اصلی ایرانگرد این است که قدر ایران و فرهنگ غنی خود را بدانیم و از آنها حفاظت کنیم. اگر نسبت به ایران معرفت و شناخت پیدا کنیم برای حفظ آن تلاش خواهیم کرد. معتقدم چالشهای زیست محیطی که گریبان کشورمان را گرفته به این دلیل است که مردم هنوز ایران را نمیشناسند و قدر آن را نمیدانند.

فیلم و سریال مستند درباره ایران زیاد ساخته شده اما جواد قارآیی جوان میتواند با مستند خود عموم مردم را به تماشای این مستند ترغیب کند.این روزها که توجه به جوان‌‌ها و جوانگرایی زیاد مطرح است به نظرتان چطور باید از ایده خوب را از حرف به عمل تبدیل کرد؟

به نظر من هر زمان یک تیم قوی با تجربه بالا به یک تیم با انگیزه بالا اعتماد کرده، همیشه جواب داده و نتایج امیدبخش و خوبی داشته. اما متاسفانه در کشور ما کمتر به جوانها اعتماد میشود هرچند سازمان صدا و سیما به جوانها اعتماد کرده و نتیجههای خوبی هم گرفته است. وقتی تصمیم گرفتم ایرانگرد را بسازم جوان بودم اما مدیران به من اعتماد کردند و خدا را شکر این اعتماد نتیجه خوبی هم داشت و الان من با دل و جان دارم برای تلویزیون کار میکنم.
هر چند وظیفهام است که برای معرفی داراییهای کشورم فعالیت کنم. البته من همه سعیام را کردم تا اعتماد مدیران تلویزیون را جلب کنم، در زمان ساخت سری اول ایرانگرد، آپارتمان کوچکی داشتم که آن را فروختم و خرج ایرانگرد کردم.ریسک بزرگی بود اما خدا را شکر اعتماد
دو طرفهای شکل گرفت و ایرانگرد ادامه پیدا کرد و مردم هم از آن استقبال کردند.

بعضی از جوانها میگویند برای پیشرفت باید رانت داشت و بدون پارتی نمیشود کار و پیشرفت کرد...

بعضی سازمانها و ادارات متاسفانه اینطور هستند.اما با همه این چالشها معتقدم باید بشدت پیگیر کار و هدفت باشی. باید برای رسیدن به آرزوها و خواستههایت با امید زیاد فقط تلاش کنی. بدون تلاش نمیتوان انتظار پیشرفت داشت.وقتی بشدت چیزی را بخواهی و هدفت برایت مهم باشد حتما راهی پیدا خواهی کرد. برای من هم راه خیلی سخت بود. قبل پخش سری اول ایرانگرد کسی مرا نمیشناخت و مسلما اعتماد هم نمیکرد، سختی زیاد دیدم اما چون هدف مشخص بود و عاشق کارم بودم هرگز اجازه ندادم امید در وجودم خاموش شود.

آدم خوشبرخوردی هستید و به اصطلاح روابط عمومی قوی ای دارید، این هم یکی از رموز موفقیت شماست...

این که لطف شماست اما اخلاق و مردمداری خیلی مهم است. اخلاق پایه و اساس هر کاری است که ساخته میشود. وقتی اخلاقمداری روش و سبک زندگیات باشد، کارت هم مسلما خوب خواهد شد و مردم حس مثبت و خوب تو را دریافت خواهند کرد.

به عنوان یک جوان موفق چه پیشنهادی به جوانهایی که دوست دارند پیشرفت کنند اما مقاومتهای درونی و اما و اگرها مانع آنها میشود دارید؟

البته من دیگر جوان نیستم! چند روز قبل 40 ساله شدم! اما به عنوان کسی که این مسیر را طی کرده و بیرون گود نایستاده که فقط حرف بزند به همه جوانها میگویم چراغ امید را در ذهن و دلشان روشن نگهدارند و بدانند امید آخرین چیزی است که میمیرد پس تا آخر عمر با انگیزه به پیش بروند و یادشان باشد که اگر سختیها را تحمل کنیم شب تمام میشود و سحر خواهد آمد! عشق و امید پاهای طی کردن مسیر سخت زندگی است.

طاهره آشیانی

روزنامهنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها