مجموعه‌های تلویزیونی و شخصیت‌های ماندگار دفاع مقدس

مردهای مَرد ...

یکی از ارکان اصلی و حیاتی فیلمنامه بخصوص در سریال‌های تلویزیونی، شخصیت‌پردازی است که می‌تواند به تنهایی بخش مهمی از موفقیت یا شکست آن را رقم بزند.
کد خبر: ۱۱۶۶۵۳۳

برای مثال تنها کافی است به موفقترین مجموعههای تلویزیونی پس از انقلاب نگاه کنید که همگی از این بابت اشتراک دارند. آثاری با شخصیتپردازیهای درست و اصولی که مخاطب نسبت به آنها احساس نزدیکی کرده و میتواند خود را به جای قهرمانهای آن قرار دهد. حال در هفته دفاع مقدس نگاهی به شخصیتهای مطرح مجموعههای تلویزیونی مرتبط با دفاع مقدس
میاندازیم.

سفر به چزابه و مریم قندی

زندهیاد رسول ملاقلیپور هنگام ساخت فیلم سینمایی سفر به چزابه، نسخهای تلویزیونی تقریبا مجزایی از آن ساخت که قصه آن حول محور سفر گروهی نویسنده به منطقهای جنگی میگشت. برخی شخصیتهای آن مانند مریم قندی که نقش اول فیلم سینمایی نجات یافتگان به حساب میآید، در این سریال حضور داشته و نقش مهمی هم در پیشبرد داستان دارد. امدادگری که یک دهه پیش در بطن جنگ بوده و حال بهعنوان یک نویسنده عازم همان منطقهای شده که بر اثر انفجار مین در آنجا مجروح و جانباز شده است. ملاقلیپور در این سریال بخوبی روی او مانور داده و روی نقش زنان و شجاعتشان هنگام جنگ تاکید کرده که بازی خوب عاطفه رضوی هم در این نقش آن را کامل کرده است.

خوشرکاب و تقی عشقی

علی شاهحاتمی در خوش رکاب که نوروز 1382 روی آنتن شبکه یک سیما رفته و با استقبال گرم مخاطبان هم روبهرو شده، قصه با تهمایه طنز خود را با روزهای جنگ تحمیلی پیوند زده و از تضاد میان قهرمان خود (تقی عشقی) با جنگ، لحظات شیرینی را خلق کرده است. علاقه دیوانهوار تقی به کامیونش، رکن مهم و اساسی این شخصیت را تشکیل داده که در پیشبرد داستان نیز نقشی کلیدی دارد. از پس ندادن قرض خود برای رفتن به کلانتری و بازداشتگاه گرفته تا تلاش برای نرفتن به خط مقدم جنگ، همگی براساس همین علاقه مفرط تقی به کامیونش شکل گرفته و قصه را در عرض به حرکت درآورده است. برخی اغراقهای این شخصیت نیز با توجه به وجوه کمدی سریال، قابلقبول بوده و برای مخاطب باورپذیر به نظر میرسد. بازی محمد کاسبی هم از دیگر نقاط قوت این کار به حساب میآید که رنگ و لعاب بیشتری به نقش بخشیده است.

خاک سرخ: لیلا، ایرج و لیالی

یکی از مهمترین مجموعههای تلویزیونی در رابطه با دفاع مقدس ساخته ابراهیم حاتمیکیاست که همچنان تازگی و طراوت خود را حفظ کرده است. بخش مهمی از موفقیت این مجموعه تلویزیونی مربوط به فیلمنامه آن نوشته احمد بهبهانینیاست که خود براساس قصه لیلا و جنگ نوشته مهدی سجادهچی نوشته شده است. بهبهانینیا در پرداخت شخصیتهای اصلی کار، دقت و ظرافت زیادی به خرج داده و شخصیتهایی چندلایه با میزان باورپذیری بالا خلق کرده است. لیلا بهعنوان شخصیت مرکزی کار، دختر جوانی است که در روز ازدواجش از وجود پدر و مادر واقعیاش خبردار شده و در مسیر پیدا کردن آنها با حوادث مختلف و البته تلخی روبهرو میشود. لیلا در طول این مدت به مرور تغییر کرده و ما در آخر کار، با شخصیتی مواجه میشویم که دیگر شباهت چندانی با لیلای قسمت نخست ندارد. ایرج دیگر شخصیت کلیدی کار است که لایههای بیشتری نسبت به بقیه دارد؛ مرد میانسالی که به خاطر فعالیت در حزب توده سالها در زندان شاهنشاهی بوده و حال پس از پیروزی انقلاب و در روزهای منتهی به آغاز جنگ از زندان آزاد شده و به دنبال خانواده خویش است. او هم در طول داستان به شکلی زیرپوستی تغییر کرده و سر آخر هم مخاطب از دریچه چشمان اشکبار او به خرمشهر اشغال شده نگاه میکند. لیالی دیگر شخصیت زن مهم و تاثیرگذار خاک سرخ است که نمادی از یک مادر ایرانی به حساب میآید. مادر سختی کشیدهای که سالها از فرزندش لیلا دور بوده و حال در روزهایی به او رسیده که خانه و کاشانهاش در حال نابودی است. این سه شخصیت خوب پرداخته شده را سه بازی خوب و به اندازه لاله اسکندری، پرویز پرستویی و مهتاب کرامتی همراهی کرده و به آن عمق بخشیده است. بخصوص پرستویی که بازی درونیاش کاملا با پیچیدگیهای نقش هماهنگ است.

سیمرغ: از علیاکبر شیرودی تا احمد کشوری

یکی از شیوههای متداول در پرداختن به دوران هشت ساله دفاع مقدس، رفتن سراغ قهرمانهای جنگ و پرداختن به آن از طریق آنهاست. کاری که در تلویزیون کشورمان نیز سابقه داشته و یکی از آنها سیمرغ ساخته قاسمی جامی است. مجموعهای جذاب در رابطه با دو شهید خلبان که زندگی هر یک از آنها جذابیتهای فراوانی برای به تصویر کشیدن دارد. قاسمی جامی در فلاشبکها سراغ گذشته هر یک از این دو رفته و مخاطب را با آنها آشناتر میکند و برای این مساله هم تمهیدی اندیشیده است که چیزی جز حضور یک خبرنگار در بطن داستان در زمان حال نیست. شیرودی و کشوری با وجود برخی تفاوتهای رفتاری که کاملا هم طبیعی به نظر میرسد، وجوه مشترک زیادی داشتهاند که این امر نیز کمک زیادی به پرداخت هرچه بهتر شخصیت آنها کرده است. بخصوص در بخشهای مبارزات انقلابی آنها در دهه 50 و نیز هنگامی که به مقابله با ضد انقلاب در روزهای اولیه پیروزی انقلاب پرداختند. شجاعت دیگر وجه اشتراک این دو در زمان جنگ است که این امر تا روز شهادتشان ادامه دارد. انتخاب مجید جوزانی و سیدجواد هاشمی هم که شباهتهای زیادی به شهید شیرودی و شهید کشوری دارند، باورپذیری بیشتری هم به شخصیتهای خلقشده بخشیده و جزو نقاط قوت کار به حساب میآید.

قفسی برای پرواز و احسان و عماد

یکی دیگر از سریالهای تلویزیونی که به روزهای نخست جنگ و محاصره خرمشهر پرداخته و تلاش کرده تا تاثیرگذار جلوه کند. شخصیت احسان به عنوان جوانی لجوج و سمج که برای رسیدن به خواسته قلبیاش با همه درمیافتد، کاملا باورپذیر و نزدیک به واقعیت از کار درآمده و آشنا جلوه میکند. علاقه او به عارفه را میتوان موتور حرکت احسان به حساب آورد که وی را به خرمشهر در حال سقوط میکشاند. یوسف سیدمهدوی در مقام کارگردان توانسته با این ترفند، احسان را به مخاطبان کار نزدیک کرده و کشانده شدنش به خرمشهر درگیر جنگ را باورپذیرتر کند. اما آنچه به این شخصیت کیفیت بهتری بخشیده، تغییر تدریجی اوست که در بخشهای مربوط به اردوگاه اسرا به اوج رسیده و احسان را از یک جوان عاشق خام به یک جوان محکم و پخته تبدیل میکند. در نقطه مقابل عماد نیز به عنوان یک جوان خرمشهری با تعصب قرار دارد که نزدیکی بسیاری به مابه ازاهای واقعی خود داشته و تصنعی و نچسب جلوه نمیکند.

درگیریهای لفظی این دو بهواسطه این مقدمهچینیها، خوب از آب درآمده و در پیشبرد داستان نقش برجستهای ایفا میکند. او هم به مانند احسان به مرور تغییر کرده و به جایی میرسد که شهادتش مخاطب را بشدت متاثر میسازد. امین زندگانی انتخاب مناسبی برای شخصیت احسان بوده که توانسته فراز و فرودهای نقش را بخوبی از کار دربیاورد. بابک انصاری هم در نقش عماد موفق ظاهر شده و بازی کاملا بیرونیاش با شخصیت پرتلاطم عماد بخوبی جفت و جور شده است.

نابرده رنج: از اسد پنبه تا عماد پنجهوری

بابک بذرافشان در این مجموعه تلویزیونی به شیوه خود به جنگ تحمیلی نزدیک شده و قصهاش را با رگههایی از کمدی ترکیب کرده است. داستان جوانی به نام اسد ملقب به اسد پنبه که دست به هرکاری میزند، شکست خورده و تا پای زندان هم میرود. در طرف دیگر عماد بهعنوان دوست و بچه محل قدیمیاش قرار دارد که برای پیداکردن گنجی که پدر اسد در زندگینامهاش از آن حرف زده، همراه اسد میشود. بذرافشان در پرداخت این دو و یکضدقهرمان فوقالعاده ملقب به صمد کمپانی، از عناصری بهره گرفته که جزو کلیشههای امتحان پس داده سینما به حساب میآیند. اسد نمادی از انسانهای سادهای است که برای موفقیت به هر دری زده و بهدلیل شتابزدگی هیچگاه موفق نمیشوند. بخش خرید جنسهای قاچاق در لنج توسط اسد نمونهای از همان شتابزدگیهای ذکر شده است که در نهایت زندگی اش را به آتش میکشد. عماد نیز بهعنوان شخصیت خاکستری داستان، حضوری پررنگ و تاثیرگذار داشته که درگیر قاچاق و... شده و بخش زیادی از وجدان خود را از دست داده و آن را با پول معاوضه کرده است. رابطه پرتنش او با اسد نیز فوقالعاده از کار درآمده و رگههایی از کمدی ناب در آن به چشم میخورد. این دو شخصیت در نیمه دوم کار و هنگامی که وارد جبهه جنگ میشوند، به مرور تغییر کرده و این تغییر پیش چشم مخاطبان گل درشت و اغراق شده به نظر نمیرسد. در عین حال نباید از بازی درخشان کامبیز دیرباز در نقش اسد غافل شد که به بهترین شکل سادگی و بیدست و پایی اسد را به تصویر کشیده و در عین حال همبازی فوقالعادهای هم برای سام درخشانی در نقش عماد است.

در چشم باد و خانواده ایرانی

یکی از سریالهای فاخر سالهای اخیر تلویزیون ساخته مسعود جعفریجوزانی است که به زندگی خانواده پرجمعیت ایرانی از کودتای اسفند 1299 تا آزادسازی خرمشهر در سومین روز خرداد 61 میپردازد و از خلال آن مخاطب با بخش عظیمی از تاریخ معاصر کشور خود مواجه میشود. از میان شخصیتهای این سریال میتوان به میرزا حسن و پسرش بیژن به عنوان شخصیتهای کلیدی اشاره کرد که هر یک به شکلی در پیشبرد داستان نقش دارند. اولی آزادیخواهی است که دل به میرزا کوچک جنگلی بسته و پس از شکست نهضت جنگل و شهادت میرزا، همراه خانوادهاش به تهران آمده و سراغ چاپخانهداری میرود. شخصیتی محکم و ریشه دار که محکم سر عقیده خود ایستاده و همچنان در پیرانه سری هم سری پرشور دارد. بیژن برخلاف برادر تاجرپیشه اش، شباهتهای بسیار به پدرش داشته و سر پرسودایی دارد که او را تا تمرد از دستور فرمانده نیروی هوایی حکومت رضا شاه به هنگام اشغال تهران به دست متفقین پیش میبرد. یک شخصیت درونگرا که پس از سالها و درست در بحبوحه جنگ ایران و عراق به وطن بازگشته و بهدنبال یافتن پسر نادیدهاش تا خرمشهر اشغال شده میرود. بیژن از آن دسته شخصیتهایی است که مخاطب دوستش داشته و در بیم و امید نسبت به سرنوشت او به سر میبرد.

رقص پرواز و زوج درخشان ملیحه و دکتر یاوری

در این مجموعه تلویزیونی ساخته احمد مرادپور با طیفهای مختلفی از مردم درگیر جنگ تحمیلی مواجه میشویم که از قرارگرفتن آنها کنار هم درام شکل میگیرد. از یک سو با ملیحه مواجهیم که برای یافتن همسرش (دکتر مولایی)عازم اهواز است و از سوی دیگر با دکتر یاوری متخصص برجسته ارتوپد روبهروییم که برای جراحی دکتر مصطفی چمران باید به اهواز برود. سفر به اهواز، این دو را به ناچار کنار هم قرار داده و ماجراهایی را بهوجود میآورد که مخاطب را به شناخت عمیقتری از هردویشان میرساند. عشق را میتوان مهمترین وجه از شخصیت ملیحه به حساب آورد که او را به منطقهای جنگی کشانده و در آخر وداعی باشکوه را با تابوت همسرش (دکتر مولایی)رقم میزند. اما مهمترین شخصیت رقص پرواز، دکتر یاوری است که تندمزاج و تا حدودی تلخ است و علیرضا طالب زاده در نگارش دیالوگهای او عالی عمل کرده است.

ضمن اینکه او با آن سرووضع و لباس در تضاد کامل با محیط اطرافش بوده که همین امر مخاطب را بخوبی میخنداند. در عین حال نمیتوان از شخصیت دکتر یاوری گفت و به بازی درخشان مهدی هاشمی در این نقش اشارهای نکرد که جایگاه خاصی در کارنامه تلویزیونی وی دارد.

وضعیت سفید و جمعی از شخصیتهای ماندگار

یکی از ماندگارترین سریالهای تلویزیونی چهاردهه اخیر که به چند ماه پایانی جنگ پرداخته و دوران موشکباران تهران را با ظرافت و ریزه کاریهای فراوان به تصویر کشیده است. نعمت ا... و مقدم دوست که فیلمنامه این مجموعه تلویزیونی را مشترکا نوشتهاند، بخش مهمی از نیروی خود را صرف پرداخت شخصیتهای متعدد کار کردهاند. از امیر نوجوان و داییهایش گرفته تا مادر، مادربزرگ و خواهر او و... که همگی آنها دارای شناسنامه و هویت مشخصی هستند. از میان آنها امیر با توجه به اینکه شخصیت محوری کار به حساب میآید، بهتر از کار درآمده و در عین حال شباهتهای زیادی هم به نوجوانهای دهه 60 دارد که این موضوع بیش از هر چیز به نعمتا... و مقدمدوست بازمیگردد که در نیمههای دهه یاد شده هم سن و سال امیر گلکار بودهاند. بهروز یکی دیگر از شخصیتهای درخشان وضعیت سفید است که بهخاطر اعتیادش وضع بهسامانی نداشته و جزو معدود شخصیتهای سریال است که تحت تاثیرداماد برادرش تصمیم به ترک اعتیاد گرفته و در این کار هم موفق میشود. بهروز نمونه خوب یک تیپ است که در عین بهرهمندی از کلیشهها، هویت مستقل خود را هم دارد. در میان شخصیتهای زن سریال هم میتوان به مادربزرگ امیر بهعنوان مرکز ثقل داستان اشاره کرد که در آخر باعث نزدیکتر شدن فرزندانش به یکدیگر شده و سرانجام آنها را زیر سقف خانه دختر بزرگترش(احترام)جمع میکند. اما وضعیت سفید را نمیتوان بدون بازیهای اغلب درخشان بازیگرانش تصور کرد که به خوبی با نقشهایشان عجین شدهاند. برای مثال هم میتوان به عباس غزالی، ابوالفضل پورعرب، علی سلیمانی، حمیرا ریاضی و افسانه چهره آزاد اشاره کرد.

کیمیا و یک محمد جهانآرای به یادماندنی

مجموعه تلویزیونی صد قسمتی کیمیا ساخته جواد افشار که در سالهای اخیر بارها روی آنتن شبکههای مختلف سیما رفته، پر است از شخصیتهای مختلف با لایههای کم و زیاد که هر یک بخشی از بار داستان را به دوش کشیده و پیش میبرند. در بخش سقوط خرمشهر، افشار ظرافتهای زیادی به خرج داده و یکی از بهترین قسمتهای سریال را رقم زده است. جایی که مخاطب در خلال درگیریها با شهید محمد جهانآرا بهعنوان نماد روزهای مقاومت خرمشهر مواجه میشود. شخصیتی محکم و استوار و در عین حال بسیار آشنا برای مخاطب که در همان اندک لحظات حضورش کاملا بر کار تاثیر میگذارد. انتخاب حامد بهداد برای ایفای این نقش هم انتخاب مناسبی بوده که که به ثمر نشسته است. شباهتهای چهره بهداد با شهید جهان آرا که به مدد یکگریم مناسب بیشتر هم شده در کنار بازی کنترل شده وی از دیگر عوامل موفق از کار درآمدن این نقش در سریال کیمیا شده و مخاطب را به ادای احترام نسبت به این شهید بزرگوار وا میدارد.

شوق پرواز و خلبان شهید عباس بابایی

یکی دیگر از سریالهای تلویزیونی که به یکی از شخصیتهای مهم و کلیدی جنگ به نام خلبان عباس بابایی پرداخته و برشهایی از زندگی وی را به تصویر کشیده است. زندهیاد یدا... صمدی به عنوان کارگردان شوق پرواز در ابتدا دوران کودکی و نوجوانی عباس بابایی را به تصویر کشیده و سپس در مرحله بعد جوانی او و در آخر دوران حضور موثر وی در ایام جنگ تحمیلی را به نمایش میگذارد. مهمترین نقطه قوت این سریال، پرداخت درست و دقیق ایشان از دوران جوانی تا لحظه شهادت است که کاملا بر مخاطب اثر گذاشته و تا مدتی ذهنش را معطوف به وی نگه میدارد. حضور پررنگ خانواده شهید بابایی هنگام نگارش فیلمنامه سریال شوق پرواز از دیگر نکات مثبت این کار است که هم به بهتر از کار درآمدن این شخصیت کمک کرده و هم بخشهای مربوط به خانواده وی را باورپذیرتر کرده است. البته در این بین نباید از حضور شهاب حسینی هم در نقش اصلی کار غافل شد که کاملا با نقش جفت و جور شده و در قالب آن نشسته است. همینطور الهام حمیدی که در نقش همسر شهید بابایی حضوری متقاعدکننده داشته و تکلحظات درخشانی در بازیاش به چشم میخورد.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها