تلویزیون و واقعه عظیم عاشورا

آنگاه حماسه، آنگاه خورشید...

واقعه عظیم و جانگداز عاشورا منبع الهام بزرگی برای دست اندرکاران هنرهای نمایشی ایران به حساب می‌آید. چرا که از یک سو ریشه در دین و مذهب مردم داشته و از سوی دیگر بخش مهمی از مولفه‌های شاخص هنرهای نمایشی را با خود دارد.
کد خبر: ۱۱۶۴۹۸۲

به همین خاطر نیز فیلمهای سینمایی و تلویزیونی و نیز سریالهای مختلفی با نگاهی به قیام امام حسین(ع) و یارانش ساخته شده است. درمیان مجموعههای تلویزیونی ساخته شده، به چند نمونه شاخص برمی خوریم که به آنها میپردازیم.

سفر سبز

سفر سبز داستان سفر پرفراز و نشیب جوانی ایرانیالاصل به نام دنیل وسبرگ از آلمان به سرزمین مادری برای یافتن مادر واقعی خویش است. قصهای آشنا و شکل گرفته براساس کلیشهها که تنها رویه ظاهریاش با نمونههای پیشین شباهت داشته و مفاهیم مذهبی رنگ و بوی دیگری به این ملودرام ایرانی داده است. در حقیقت لطیفی و نویسندگان فیلمنامه سفر سبز، سفر دنیل به ایران برای یافتن مادر را بهانهای برای نقب زدن به طبقات گوناگون جامعه قرار داده که از طریق آن مخاطب به شناخت بهتر و درستتری از جامعه پیرامون خویش میرسد. به این ترتیب هر یک از شخصیتهای کار از دنیل و سیداکبر راننده تاکسی گرفته تا حاج رضا و کشیش سرکیس(دوست او) و الباقی، نمایندهای از طبقات مختلف شده و داستان را به بهترین شکل پیش میبرند. شخصیت سرد دنیل وسبرگ که به مرور زمان پوست انداخته و گرمای بیشتری پیدا میکند، به عنوان قهرمان داستان تا حدود زیادی همدلی برانگیز جلوه کرده و مخاطب را تا اندازهای با خود همراه میسازد. آشنایی او با راننده تاکسی (سیداکبر)، نقطه کلیدی فیلمنامه سفر سبز است که باقی داستانکها را همچون نخ تسبیح در کنار هم قرار داده و به یکدیگر متصل ساخته است.

شب دهم

شب دهم یکی از بهترین سریالهای مناسبتی ایام محرم به حساب میآید که میلیونها مخاطب را پای تلویزیونها نشانده و در بازپخشهایش نیز همچنان مخاطبان پروپاقرصی دارد. حسن فتحی که علاقه خود به دنیای پهلوانهای قدیمی را در مجموعه دیدنی «پهلوانها نمیمیرند» نشان داده بود، در شب دهم سراغ لوطیهای اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی رفته و از آنها برای پیشبرد داستان بهره گرفت. وی به سیاق ازلی و ابدی فیلمنامه نویسان، دو قطب خیر و شر را بنا نهاده و از تقابل آنها با یکدیگر درام را به اوج میرساند. او نقطه عطف اول فیلمنامه خود را درست سرجای خود قرار داده و آن را داخل یک بازی قدیمی قهوهخانهای (ترنا) قرار میدهد: باختن حیدر به یاور که رقیب او در محل هم به حساب میآید و اجرای شرط یاور که چیزی جز وارد شدن به خانه شازده قجری و جمع کردن وسایل قیمتی خانه نیست. اتفاقی که در ادامه رنگ و بوی دیگری به داستان بخشیده و اساسا آن را وارد فاز دیگری میسازد. اجرای ده شب تعزیه در ده قسمت از کار با اجرای فوقالعاده یکی از بهترین تعزیهخوانهای قدیمی ایران، ایده بسیار هوشمندانهای بوده که ضمن جلو بردن داستان تعلیق مناسبی به آن بخشیده و مخاطب را در بیم و امید نگه میدارد. فتحی در هریک از این شبها ماجراهایی را خلق کرده که عمده آنها در رابطه با اجرای مخفیانه تعزیه بوده که برای مثال میتوان به حضور مخبر نظمیه لابهلای عزاداران اشاره کرد که خود ماجراهای متعددی را خلق میکند. فتحی با بهرهگیری از شخصیتی به نام فخرالملوک و داستانک مربوط به قتل عام خانواده قجری اش به دست عوامل رضاخان، وجوه معمایی کار را پررنگتر کرده و به جذابیتهای آن افزوده است؛ اما برگ برنده فتحی در شب دهم، بدون شک پایان بندی درخشان آن در ظهر عاشورا و اجرای دهمین تعزیه است که نبرد میان خیر و شر را عینیت بخشیده است.

مختارنامه

یکی دیگر از سریالهای شاخص تلویزیون که با محور قرار دادن شخصیتی به نام مختار ثقفی به عاشورا پرداخته است. وی در نخستین گام به شخصیتهای اصلی و فرعی هویت مستقلی بخشیده و با تمرکز بیش از حد روی مختار به عنوان قهرمان داستان به آنها صدمه وارد نکرده است. مختار تصویری کامل از سرداری است که با انتقامگیری از بانیان واقعه جانسوز کربلا، محبوبقلوب شیعیان جهان شده و در گذر زمان به اسطورهای جذاب تبدیل شده است. نویسندگان فیلمنامه برای خلق تصویر ذکر شده ابتدا مختار را از وجوه قهرمانانه آمیخته با تخیل تهی کرده و سپس براساس مستندات تاریخی این شخصیت را شکل داده و فراز و نشیبی جذاب به آن بخشیده است. کیان ایرانی بهعنوان بازوی حرکتی مختار ثقفی به سرداران ایرانی هخامنشی شباهت بسیاری داشته و ترکیب جالبی از آرامش، خشم و طغیان را ارائه میدهد. برای نمونه به سکانس مواجهه مختار با کیان هنگام برداشت گندم در قسمت نخست توجه کنید. وی به عنوان دست راست مختار پیچیدگیهای بسیار داشته و هوش فوقالعادهاش وی را از دیگر یاران مختار متمایز ساخته است. این ایرانی دلاور و با هوش با پیش رفتن داستان کاملتر و پختهتر شده و وجوه قهرمانانهاش تشدید میشود، بهگونهای که همچون یک اسطوره به استقبال مرگ میرود. در میان قطب شر داستان هم شخصیتهایی همچون ابن زیاد و عمربنسعد پرداخت فوق العادهای داشته و به شناعت و پلیدی معنای تازهای بخشیدهاند. اما مهمترین نقطه قوت این مجموعه تلویزیونی، در فلاش بکهای آن نهفته که به نبرد نابرابر سالار شهیدان(ع) و یارانش با سپاه یزید اختصاص دارد. میرباقری داستانکهای فوقالعادهای برای این بخش تدارک دیده که از جمله آنها میتوان به داستانک وهب جوان نصرانی تازه مسلمان شده اشاره کرد که در نهایت طی نبردی سلحشورانه به شهادت میرسد.

آخرین دعوت

بسیاری از کارگردانها در سریالهایی که به مناسبت محرم ساختهاند، قصه خود را در فضای معاصر روایت کرده و آن را به نوعی با این ایام پیوند زدهاند. آخرین دعوت ساخته حسین سهیلیزاده از نمونههای موفقتر معاصر اینچنینی است که در زمان پخش خود با واکنش مثبت مخاطبانش روبهرو شد. یوسف زمانیفر (استاد دانشگاه و نماینده سابق مجلس) برای سفری کاری و یافتن اسنادی مهم راهی شهر زادگاهش شده و در حادثهای زخمی میشود و به کما میرود. او پس از چشم باز کردن خود را در سال 61 هجری قمری و در شهر کوفه در آستانه عاشورا مییابد. سهیلی زاده با تلفیق این دو دنیای متفاوت، از زاویه تازهای به این رویداد عظیم نگاه کرده و یوسف را با قرار دادن در ماشین زمان شاهد واقعه قرار میدهد. در پایان داستان، این دو دنیا با هم پیوند خورده و جسد یوسف با زخمهای شمشیر روی بدن کشف میشود. آخرین دعوت در قیاس با برخی مجموعههای مناسبتی این ایام از کیفیت بالاتری برخوردار بوده و داستان روانتری دارد. بازی خوب فرامرز قریبیان از نقاط قوت این مجموعه است که بسیار به کلیت کار کمک کرده است.

سفیر

این فیلم سینمایی که بارها از شبکههای مختلف تلویزیونی در قالب یک مجموعه سه، چهار قسمتی پخش شده، یکی از آثار شاخص در رابطه با واقعه عاشورا است که به دورهای کوتاه از زندگی قیسبنمسهر بهعنوان فرستاده امام حسین(ع) میپردازد. از مواجهه و درگیریاش با ماموران حکومت ابن زیاد و به قتل رساندن آنها تا گرفتار شدن و اسارتش در زندان کوفه که با ریتمی مناسب ساخته شده و نقطه قوتش هم شخصیت قیس به عنوان قهرمان داستان است. زندهیاد فریبرز صالح در پرداخت قیس چند خصوصیت او را برجسته کرده که از مهمترینشان میتوان به شجاعت و در عین حال هوش و ذکاوت اشاره کرد. در قطب منفی هم شاهد شخصیتهایی هستیم که میتوانستند بهتر از اینها از کار درآمده و از گزند کلیشهها در امان بمانند. با همه اینها سفیر اثری شاخص و تاثیرگذار با محوریت فرستاده امام حسین(ع)به حساب میآید که بخشی از آن به بازی درخشان و تماشایی فرامرز قریبیان در نقش قیس بن مسهر بازمیگردد.

معصومیت از دست رفته

معصومیت از دست رفته روایت عشق معصومانه ماریای نصرانی به شوذب است که در جوانی به تاسی از مولایش علی(ع) عمل میکرده و به همین خاطر هم ماریا که خاطره شیرینی از خلافت امام علی(ع) دارد، به او علاقهمند میشود. میرباقری در اینجا هم مانند سریال رعنا عمل و عشق میان این دو را در بستر ملتهب تاریخ روایت کرده و قهرمانهایش را در مواجهه با آن قرار داده است. این چنین است که شوذب از خزانهدار امین کوفه به مردی هوسران و طماع تبدیل شده و زندگی با زنی دسیسهگر(حمیرا) را به ماریا و تنها پسرش ترجیح میدهد. بخشهای زیادی از این مجموعه داخل دکور تصویربرداری شده و کمتر صحنههای خارجی در آن به چشم میخورد که این مشکل به دست میرباقری با استفاده از دیالوگهای پینگ پنگی جذاب و بازیهای درخشان بازیگرانش حل شده است. شوذب یکی از خاکستری ترین شخصیتهای مجموعههای تاریخی است که از چند لایه تشکیل شده و مخاطب برای درک بهتر او باید به کندوکاو در این لایهها بپردازد. در کنار آن باید از ماریایی یاد کرد که بهعنوان قهرمان داستان بشدت متقاعدکننده از کار درآمده و همذاتپنداری حداکثری را در مخاطب برمیانگیزاند. علاقه پسر شوذب و ماریا به دختر شوذب از حمیرا، مهمترین نقطه عطف سریال به حساب میآید که در ادامه به قتل پسر شوذب و دیوانه شدن پدر پس از فهمیدن ماجرا منتهی میشود. در جبهه شر باید از ابن زیادی یاد کرد که مظهر تمام عیار شر بوده و بخوبی دافعه ایجاد میکند که البته نباید از بازی فوقالعاده داریوش فرهنگ هم در این امر بسادگی عبور کرد.

یلدا

حسن میرباقری در مجموعه تلویزیونی یلدا سراغ تعزیه رفته و ملودرام خانوادگیاش را بر این پایه استوار کرده است. تم اصلی فیلمنامه یلدا چیزی جز حرص و طمع انسان نیست که تا به حال نمونههای بسیاری بر این اساس نوشته شده و به وفور در مجموعههای تلویزیونی نیز شاهد آن بودهایم. محمدعلی زاهدی که سالها مراسم تعزیه را در شهر کوچک بسطام اجرا میکند، در سریال یلدا شخصیتپردازی و خلق شخصیت جای خود را به تیپسازی داده و در پارهای موارد شاهد تیپ-شخصیتهایی مانند فتاح هستیم. در حقیقت بخش مهمی از آدمهای این داستان تنها شکل بیرونی داشته و در باطنشان لایههای اندکی به چشم میخورد که این تکلایهها جوابگوی نیاز مخاطب برای شناخت هرچه بهتر آنها نیست. محوریت تعزیه در مجموعه تلویزیونی یلدا در انتخاب بازیگران آن نیز تاثیر گذاشته و به حضور پررنگتر بازیگران تئاتر منجر شده است. در واقع بازیگران یاد شده همچون حمید رضا آذرنگ و الهام پاوهنژاد، با وجود کلیشههای بهکار رفته در شخصیتها بدرستی از بازیهای تکراری فاصله گرفته و نوآوریهای بسیار به خرج دادهاند.

یک تکه زمین

مهدی کرمپور در این مجموعه تلویزیونی سراغ قصهای آشنا با محوریت حاج حیدر در مقام صاحب یک نانوایی قدیمی که بسیار هم مورد احترام اهل محل هم هست، رفته و تلاش کرده از تقابل او با التفات که زمانی باعث تعطیلی نانواییاش بهواسطه تخلف صنفی شده، درام پرکششی را خلق کند. این اتفاق هم تا حدود زیادی رخ داده و این دو نفر داستان را بخوبی پیش برده و به نقطه اوج میرسانند. البته کرم پور از یکی از پسرهای حاج حیدر هم در این رابطه سود جسته که در دام التفات افتاده و پدرش را وارد مخمصهای بزرگ میکند. حضور داریوش ارجمند و آتیلا پسیانی در نقشهای اصلی کار، از عوامل موفقیت آن به حساب میآیند که برخی ضعفهای موجود در فیلمنامه را بخوبی پوشاندهاند.

فرات

یکی از مجموعههای تلویزیونی ساخته شده توسط مازیار میری که چند سال پیش در ایام محرم روی آنتن رفته و مورد استقبال مخاطبان هم قرار گرفت. داستان دوخانواده است که با یکدیگر به واسطه ازدواج فرزندهایشان ارتباط پیدا کردهاند و حال به واسطه دعوای دو فرزند دیگرشان و به کما رفتن یکی از آنها، شعله اختلاف میانشان بالا میگیرد.

میری در پرداخت شخصیتها از تیپ ـ شخصیت بهره گرفته و سعی کرده برپایه آن شخصیتهای متقاعدکنندهای خلق کند. حاج ابراهیم به عنوان شخصیت محوری نسبتا خوب از کار درآمده و مخاطب برای باورش کار چندان سختی ندارد. دعوای دو جوان که در نهایت به ضربه مغزی شدن یکی از آنها منجر میشود، یکی از همان کلیشههای آثار ملودرام است که مخاطب با آن آشنایی تمام و کمالی داشته و به همین خاطر هم تاثیر چندانی نمیگذارد. با این حال فرات با تکیه بر حضور گرم و تاثیرگذار بازیگری به نام اکبر زنجانپور پیش میرود که بسیاری از ضعفهای موجود در فیلمنامه را پوشانده است.

هاتف

این سریال ده قسمتی از قصهای جذاب و پرکشش بهره گرفته که بخوبی مخاطب را با خود همراه کرده و تا پایان نگه میدارد. داریوش یاری در هاتف سراغ مرد میانسالی به نام ابراهیم رفته که در سفر خود به کربلا دچار حمله قلبی شده و در آنجا میمیرد. ریحانه که همراه اوست در آخرین لحظات عمر پدرش با راز سربه مهری روبهرو میشود که پس از بازگشت به ایران به دنبال کشف آن میگردد. یاری با تمرکز روی ریحانه، او را وارد ماجراهایی میکند که طی آن باید با خانواده خود و حتی همسرش رودررو شود. کشف حقیقت را میتوان تم اصلی هاتف به حساب آورد که ریحانه را وارد چالشی بزرگ کرده و در نهایت از آن سربلند بیرون میآورد. پس از فیلمنامه خوب هاتف باید به بازی دیدنی زیبا بروفه در نقش ریحانه اشاره کرد که درک درستی از این شخصیت پیدا کرده و آن را بخوبی اجرا کرده است.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها