سه واژه آتش و بلوط و زاگرس با یکدیگر بیگانه نیستند، فرقی ندارد کجا باشد؛ کبیرکوه ایلام، پاوه کرمانشاه، مارمیشوی آذربایجان غربی یا اشترانکوه لرستان.
کد خبر: ۱۱۶۳۶۴۹

سالهاست که زاگرس صحنه نبرد آتش و بلوط بوده و هر بار جنگی اتفاق میافتد. سربازان بلوط، کوهستانها را با چند بطری آب، پماد سوختگی سیلور و آتشکوبی بر دوش، نقس نفس میپیمایند و درهها را فرود میآیند و شیبها را از میان انبوه درختان بالا میروند تا هرچه سریعتر بتوانند خود را به صحنه جنگ برسانند و از بلوط مظلوم دفاع کنند، اما وقتی به صحنه جنگ میرسند چیزی جز دود و شرارههای نارنجی و صدای سوختن درختان وجود ندارد، خزنده و پرنده یا در حال فرار است یا جزغاله شدن، خط آتش با سرعت زیادی در حال پیشروی است و کندههای گر گرفته یکی پس از دیگری سقوط میکنند. حال در میان آتشی که در آن عرق و اشک مخلوط میشود، او هست و یک آتشکوب. دلهره تمام وجودش را دربرمیگیرد، از یکسو استرس پیشروی خط آتش را دارد و از سوی دیگر نگران همنوردان ناپدید شده در میان دود، مجبور است هر دقیقه فریاد بزند و حال همنوردش را بپرسد، اما وای از آن لحظه که فریادهایش بیجواب بماند، آن هنگام تمام ذهنش پر از سوال میشود، یعنی چه شده؟ دود زده شده؟ کنده بر سرش افتاده؟ در کدام سو باید بهدنبالش گشت؟ و این داستان همچنان ادامه دارد... .

هر تابستان که شروع میشود، فریاد فعالان محیطزیستی از گوشه و کنار زاگرس به گوش میرسد که ناله مظلومیت جنگلهای بلوط گرفتار حریق و دستان خالی خودشان را سر میدهند؛ فعالانی که با آتش میسوزند و میسازند و هر بار که برای عملیات اطفای حریق خانه را ترک میکنند، میدانند که ممکن است هرگز بازگشتی در کار نباشد. میدانند که در عصر فناوری باید با سادهترین و ابتداییترین تجهیزات به جنگ آتش بروند و میدانند که در این جنگ خبری از لجستیک نیست. آگاه به شرایط در این مسیر گام میگذارند تا شاید یک درخت بیشتر زنده بماند، اما آتش بیرحمتر از این حرفهاست، میسوزد و میسوزاند.

جان باختن چهار نفر از فعالان محیطزیست انجمن سبز چیا در حادثه دلخراش آتشسوزی جنگلهای مریوان نه تنها قلب خانواده این افراد و مردم ایران که قلب زاگرس هم را سوزاند؛ زاگرسی که دلسوزترین حامیانش را از دست داد؛ حامیانی که در جنگلهای مریوان سوختند درحالی که نه دنبال نام بودند و نه دنبال نان، آنها عاشق بودند عاشق جنگل، عاشق بلوط، عاشق ایران. بیشک نامپژوهی، حکیمینیا، حسینزاده و باجور از ذهن مردم ایران پاک نخواهد شد، چرا که آنها ژنهای خوب این سرزمین بودند. اما تلخی ماجرا این است که این داستان همچنان ادامه دارد؛ داستان آتشسوزی بلوطها و پاسداران گمنام بدون تجهیزاتش و خدا میداند که نفر یا نفرات بعدی چه کسانی هستند که قرار است جانشان را برای پاسداری از جنگلها و سرمایههای طبیعی این مرز و بوم بر کف دست گیرند و به دل آتش بزنند. به امید روزهایی که هم آتش مسیر جنگلهایمان را گم کند و هم مسئولان نسبت به این موضوع مسئولانهتر برخورد کنند و دستکم حداقل امکانات را برای تیمهای حاضر در عملیات اطفا فراهم آورند تا دیگر شاهد سوختن جنگلها و جان فرزندانمان همزمان با هم نباشیم.

امیر حسین ارکیان

عضو انجمن بلوطبان لرستان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها