گزارش جام‌جم از وضعیت فرهنگی ناخوشایند مجموعه آرامگاه فرودسی

نخوانند بر ما کسی آفرین

تا به حال فکر کرده‌اید اگر فردوسی؛ شاعر بلندآوازه ایران و صاحب شاهکار «شاهنامه»، زاده و اهل سرزمین دیگری غیر از ایران بود، برایش چه‌ها که نمی‌کردند و از قِبَل مزار و آرامگاهش چه بهره‌های مادی و فرهنگی که نمی‌بردند.
کد خبر: ۱۱۶۲۰۱۱

ما چه؟! ما چقدر توانسته‌ایم از این گنجینه بزرگ معنوی و فرهنگی رشک برانگیز، بهره ببریم و در کنار معرفی آن به جهانیان، هویت و فرهنگ و ظرفیت‌های معنوی خودمان را هم به سرزمین‌های دور و نزدیک صادر کنیم؟! ناگفته پیداست که ابراز ارادت ما به فردوسی، دست بالا و یحتمل منحصر و خلاصه شده به 25 اردیبهشت است که در تقویم رسمی ایران، روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت فردوسی نام گرفته و برگزاری همایش‌هایی در این روز خاص. حال و روز نه چندان خوش آرامگاه و حریم این محوطه که تاکنون مانع ثبت جهانی اش شده هم که تقریبا برهمگان روشن است. اما اگر می‌خواهید به مهجوریت بیشتر فردوسی پی ببرید، سر زدن به آرامگاه او در توس راه خوبی است.

فردوسی حاشیهنشین شده

در یکی از همین روزهای گرم تابستان و در حاشیه سفر به مشهد مقدس و زیارت امام علی بن موسی الرضا(ع)، با شوق تصمیم گرفتیم راهی آرامگاه فردوسی شویم. با یکی از این تاکسیهای اینترنتی تماس گرفتیم و اندکی بعد مسافر راننده جوان و ماخوذ به حیایی به نام سیداحمد حیدری شدیم. شاید چون اولینبار این راه را طی میکردیم، مسیر کمی به نظرمان طولانی آمد، به قدری که وقتی به توس رسیدیم به راننده گفتیم: نمیدانستیم فردوسی هم حاشیهنشین بوده است! حیدری خندید و گفت آن زمان که اینطور نبود و خود توس برای خودش بروبیایی داشت.

فرصت مغفول درآمدزایی فرهنگی

در فروشگاه صنایعدستی موجود در پایگاه هم غالب آثار از جمله مجسمهها و ماگها (لیوانهای بزرگ)، طراحی چشمگیری نداشتند و بدون زیباییشناسی خاصی تولید شده بودند. در مجموع کمتر محصولی در فروشگاه پایگاه وجود دارد که بتواند در نسل جوان و نوجوان، شوقی برای خرید ایجاد کند. در حالی که میتوان با تولید اقلامی چون تیشرتها و پیراهنهایی منقش به تصاویر جذاب شخصیتهای شاهنامه، حتی گردشگران خارجی را برای خرید سر ذوق آورد تا از این طریق به نوعی مقوله صادرات فرهنگی هم به نتیجه برسد.

با ماشین بوقی پیش به سوی فردوسی

وقتی به نزدیکی آرامگاه فردوسی رسیدیم، یک ماشین توریستی بوق زنان ما را به سوارشدن دعوت کرد تا مسیر کوتاه تا ورودی اصلی را سواره طی کنیم. ماشینی که برای هر نفر هزار تومان ناقابل آب خورد و در آن موسیقی شش و هشتی پخش شد که بیشتر به درد آماده کردن مسافران برای ورود به شهربازی میخورد، نه آرامگاه شخصیتی چون فردوسی. در حالی که شهرداری میتوانست با تخصیص وسایل نقلیه حتی از مشهد برای مسافران و آن هم با موسیقیهای فاخری، مهمانان را برای ورود به یک مکان فرهنگی و تاریخی بزرگ آماده کند.

کسی نبود راهنماییمان کند

زیبایی بنای آرامگاه فردوسی اثر زندهیاد هوشنگ سیحون، معمار برجسته ایرانی و همچنین سکوت و آرامش مجموعه فرهنگی باغ آرامگاه فردوسی، قابل اشاره و تحسین است. همچنین باید به معماری و زیباییهای درون آرامگاه و مجسمههای هنرمندانه اثر استاد فقید، ابوالحسن صدیقی (که تندیس فردوسی در میدان فردوسی تهران و تندیس نادرشاه افشار در مشهد هم از جمله آثار مهم اوست) اشاره کرد که صحنه نبردهای معروف شاهنامه را اجرا کرده است. اما مساله اینجاست در تابستان که یکی از مهمترین ایام حضور مسافران داخلی و توریستهای خارجی است، جای خالی راهنمای گردشگری و کسی که توضیحاتی را درباره این مجسمهها و آثار و اسناد موجود در موزه به مهمانان ارائه دهد، بسیار خالی بود.

جای خالی نقالی و شاهنامهخوانی

اجرای برنامههای جذاب و فرهنگی چون نقالی، شاهنامهخوانی، نمایش و موسیقی هم جزو آن گزینهها بود که جای خالیاش احساس میشد و در صورت وجود، میتوانست مسافران را با خود همراه کند و اطلاعات مفیدی را در اختیار آنها بگذارد.

گنجینههای بیحفاظ

حتما در موزه توس یا موزه فردوسی چیزهای ارزشمندی وجود دارد، اما این آثار مهم آنگونه که بایسته است، عرضه نمیشود و آن بخش هم که عرضه شده، اهتمام ویژهای برای نگاهداریشان احساس نمیشود، گو اینکه برخی تابلوهای موجود هیچ حفاظی ندارند. برای کسب اطلاعات هم تنها با سرباز وظیفهای مواجه بودیم که اطلاعات مفیدی برای ارائه نداشت.

علی رستگار

روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها