خبرنگار جام‌جم به بورس ملتهب کاغذ پایتخت رفته؛ نتیجه مشاهدات او از فعالیت دلال‌ها و محتکران حیرت‌انگیز است، بخوانید

موریانه‌های ظهیرالاسلام

بند به بند بسته‌های کاغذ روی هم چیده شده و ستون‌هایی را شکل داده که تا سقف مغازه کوچک پیرمرد بالا رفته است. مشتری قبلی کارت کشیده و منتظر رسید است. پیرمرد سر درد‌دلش باز شده و می‌گوید: بازار بلاتکلیف است، همه ما گیج شده‌ایم، نمی‌دانیم در بازار چه خبر است. من یک فروشند خرده‌پا هستم، سر از این آشفتگی در نمی‌آورم اما هر چه هست به رانت‌خواری ربط دارد! از روزگار نامراد و مردم ناسازگار، حیرت کرده و می‌پرسد: چه بر سرما آمده؟ ما همان مردمی هستیم که هشت سال جنگ را تحمل کرده‌ایم؟ چرا از آن همدلی‌ها چیزی نمانده؟ دولت دارد ارز به بازار کاغذ تزریق می‌کند اما فایده ندارد! احتکار می‌کنند، گران می‌فروشند و من خرده‌فروش هم جرات نمی‌کنم بگویم از چه کسی جنس خریده‌ام چون کسب و کارم را از دست می‌دهم.
کد خبر: ۱۱۵۸۱۳۶

یک مشتری وارد می‌شود، نوعی کاغذ می‌خواهد، اما پیرمرد هنوز مشغول درد دل است و تاکید دارد اگر همه به هم رحم کنیم همه چیز سر جای خودش می‌ماند و خطاب به مشتری می‌گوید که کاغذ مورد نظرش را ندارد اما مشتری با انگشت ستونی از کاغذها را نشان می‌دهد و می‌پرسد: پس اینها چه هستند. پیرمرد توضیح می‌دهد که این بار، فروخته شده و بعد مشتری را راهنمایی می‌کند که کاغذ مورد نظر را از کجا و کدام کاغذفروش‌ها می‌تواند بخرد و بلافاصله به بحث قبلی بر‌می‌گردد و ادامه می‌دهد: من اگر لو بدهم چه کسی دارد کاغذ را گران می‌فروشد، دیگر کسی در این بازار به من اعتماد نمی‌کند. همه عمر در بازار کاغذ کار کرده‌ام. بعد از این همه سال تمام دارایی من، فقط یک خانه 73 ‌متری است.

حس بازنده‌ها را به خود گرفته و چهره مغمومش به سوالی که در ذهن دارم، قوت می‌دهد. به ستون کاغذی که مشتری می‌خواست، اشاره می‌کنم و می‌پرسم: این کاغذها واقعا فروخته شده یا نمی‌خواستید بفروشید؟!

چرا بازار کاغذ ملتهب میشود؟

خیابان ظهیرالاسلام مثل همیشه به نظر میرسد؛ فروشگاهها باز هستند و آدمها در رفت و آمد. اینجا مثل همیشه، آدمها مسئول کسب و کارشان هستند و در تلاش برای رسیدن به سهمشان؛ فقط نکته این است که تعریف آدمها از سهم متفاوت است. گاهی احساس می‌کنی موریانه‌هایی نامرئی به جان بورس کاغذ افتاده‌اند. هر چند خرده‌فروشی در جریان است و موتور‌‌سیکلت‌ها بندهای کاغذ را به مقصد می‌رسانند، اما معاملات کلان کاغذ مثل همیشه نیست؛ وزیر از تزریق ارز خبر بدهد قیمت‌ها بالا می‌رود و وقتی از برخورد با محتکران صحبت کند، قیمت‌ها پایین می‌کشد.

فروشنده کاغذ نشسته به انبوه بسته‌های کاغذ نگاه می‌کند. می‌گوید در بازار کاغذ بیشتر از 300 نوع وجود دارد که حدود 200 نوعش مصرف عمومی و ضروری دارد؛ کتاب، مجله، دفتر، روزنامه و اقلامی از این دست که تقریبا روزانه باید به دست مشتری برسد.

همان‌طور که دارد به ردیف کاغذها نگاه می‌کند، درباره بالا رفتن قیمت ارز می‌گوید: وقتی دلار گران می‌شود، دلم خوش می‌شود به این که مثلا 500 تومان به قیمت هر بند از این کاغذها اضافه شده، اما واقعیت این است که این رقم در هزارجای دیگر هزینه می‌شود و حال اقتصاد را خراب می‌کند.

می‌پرسم مگر نه این‌که دولت به واردکنندگان کاغذ ارز تک‌نرخی می‌دهد که تورم در بازار کاغذ کنترل شود، پس چه اتفاقی می‌افتد هر بار که دلار بالا می‌رود، بازار کاغذ اینچنین ملتهب می‌شود و او سوالم را با این سوالات جواب می‌دهد که مگر زعفران به دلار مربوط است که قیمتش تقریبا سه برابر شده؟ مگر فولاد در ایران تولید نمی‌شود؟ مگر آجر وارداتی است که قیمتش افزایش پیدا می‌کند؟ ...

این فروشنده کاغذ به تحریم آمریکا علیه کشور ترکیه اشاره می‌کند و می‌گوید: مردم ترکیه دلار را به آتش می‌کشند و دست به دست هم می‌دهند که اقتصادشان را سامان بدهند، اما اینجا هر کسی در این فکر است که از نمد تحریم، کلاهی برای خودش بدوزد.

کاغذ در بازار احتکار شده، این را نه فقط فروشندگان کاغذ بلکه یکی از واردکنندگان هم تائید می‌کند و می‌گوید: دولت دوبار به بازار کاغذ شوک وارد کرد، یک بار وقتی آقای وزیر از کمبود کاغذ خبر داد و یک بار هم وقتی بحث احتکار کاغذ را مطرح کرد. واقعیت این است که هم نیاز به واردات کاغذ داریم و هم لازم است که محتکران شناسایی شوند و کاغذشان را وارد بازار کنند. هر دو اقدام باید همزمان و به موازات هم انجام شود، چون کاغذ یک کالای اساسی است که مصرف روزانه دارد.

گویا نکته دیگری هم هست که بر التهاب بازار کاغذ تاثیر دارد و آن هم تعلل دولت در پرداخت یارانه است. مثلا اگر دولت یارانه کاغذ را کمی دیرتر به واردکنندگان پرداخت کند، بابت هر کیلو کاغذ باید هزار تومان دموراژ (هزینه خواب کالا در انبار گمرک) پرداخت شود و طبیعی است که واردکننده، این رقم را می‌کشد روی قیمت کاغذ.

شنیده‌ها حاکی از آن است که آخرین بار حدود یک ماه و نیم تا دو ماه پیش آخرین یارانه دولت به واردکنندگان کاغذ پرداخت شده و اگر گمان می‌برید در بازار و تجارت، یک یا دو ماه خیلی طولانی نیست باید بگویم مانند من در اشتباهید، چون از نظر واردکنندگان کاغذ این زمان خیلی زیاد است و هزینه‌های زیادی را به آنها تحمیل می‌کند و از سهم آنها می‌کاهد.

دولت با بازار ارز چه میکند؟

دولت نقش دوگانه و متضادی در بازار کاغذ دارد. از یک سو به واردکنندگان کاغذ ارز میدهد که نرخش ثابت بماند و از سویی ارگانهای دولتی و نیز نهادهایی مانند شهرداریها، موسسات بزرگ فرهنگی که بزرگترین مصرفکنندگان کاغذ هستند، نظم و تعادل بازار کاغذ را بر هم میزنند!

به گفته یکی از فروشندگان عمده، نهادها و ارگانها برای خرید کاغذ، یک واسطه یا مسئول خرید دارند؛ کسانی که برایشان مهم نیست کاغذ را به چه رقمی میخرند و دلیلی نمیبینند که بازار را زیر و رو کنند و فروشندههای منصف را پیدا کنند. بیشتر واسطهها با فروشندگانی معامله میکنند که آشنا باشند و خودمانی، چون آنها سهم خودشان را از بازار ظهیر الاسلام میخواهند؛ هر مسئول خرید یا واسطهای که با یک فروشنده معامله میکند، یعنی سود چرب و شیرینی برایش به ارمغان برده و چرا از این سود چیزی نصیب خودش نشود!

فروشنده عمده کاغذ میگوید: مسئولان خرید حسابی برای خودشان درآمد دارند، اما برخی فروشندگان هم ترجیح میدهند به نهادها و ارگانهای رسمی کاغذ نفروشند، زیرا در این صورت باید فاکتور رسمی صادر کنند!

نهادها و ارگانها برای فروشندگان دردسرهای دیگری هم دارند و آن هم تسویه حساب مالی است. یکی از فروشندگان عمده کاغذ میگوید: به یکی از شهرداریهای کشورمان حدود یکمیلیارد تومان کاغذ فروختیم و هشت ماه دوندگی کردیم که پولمان را بگیریم، اما دست آخر هم بخشی از آن به دستمان رسید.

نکته این است که این حجم از نبود شفافیت یا به عبارت درستتر این میزان فساد حتما روی قیمت کاغذ تاثیر میگذارد!

محتکران چه کسانی هستند؟

واردکنندگان کاغذ به چند دسته تقسیم میشوند؛ نهادها و موسسات فرهنگی بزرگ که برای نیاز خودشان کاغذ وارد میکنند، تاجران کاغذ که در بازار فعال هستند، کسانی که کارشان کاغذ نیست، اما واردکننده هستند.

بعد از مدتها جستوجو بالاخره موفق به گفتوگو با یکی از واردکنندگان کاغذ میشوم که البته خودش را یک تاجر میداند و توضیح میدهد سالها در بازار کاغذ فعالیت کرده، مشتریهای خاص خودش را دارد و همیشه به اندازه نیاز مشتریهایش کاغذ وارد کرده است.

به گفته این واردکننده و تاجر کاغذ، آنها که سالها در بازار کار کردهاند باید پاسخگوی نیاز مشتریها باشند و نمیتوانند احتکار کنند. او برای یافتن محتکران، هیچ نشانی یا حتی نشانهای نمیدهد، اما به نکته قابل توجهی اشاره میکند: عدهای واردکننده که کارشان چیز دیگری است، مثل برخی بانک‌های نیمه‌دولتی، پتروشیمی‌ها و نهادهایی از این دست، کاغذ وارد می‌کنند و قیمت بازار را می‌شکنند چون کارشان فروش کاغذ نیست و می‌خواهند زودتر به پول برسند در نتیجه محصولشان را ارزان‌تر به مشتری‌ها می‌دهند. اینجاست که من تاجر ضرر می‌کنم.

از این صحبت‌ها پیداست واردکنندگانی مانند بانک‌ها، کاغذ را احتکار نمی‌کنند. بنابراین یا واردکنندگانی که با کارت‌های بازرگانی دیگران یا با اسم و عنوان دروغین مشغول به کار هستند، کاغذ را احتکار می‌کنند یا برخی تاجران که بارها از ارزان‌فروشی و تزریق کاغذ به بازار متضرر شده‌اند و نوسان ارز بهترین فرصت است برای این‌که سهم خودشان را از این بازار بگیرند.

لجبازی تاجران واردکنندگان!

تاجران کاغذ آدمهای شریفی هستند که سالهای سال در این زمینه فعالیت کردهاند و این نکته را واردکنندهای که در یکی از پاساژهای ظهیرالاسلام با او صحبت میکنم، مورد تاکید قرار میدهد و میگوید: شاید باورتان نشود، اما چند سال است واردکنندگان کاغذ سود درست و حسابی نداشتهاند. واردکنندگان نا آشنا و بیربط به این حوزه کاغذ را زیر قیمت به بازار تزریق کردهاند و قیمت را شکستهاند.

در ادامه توضیحاتش میگوید: بنابراین هر بار که قیمت ارز بالا میرود یا تورم ایجاد میشود، بهترین وقت است که تاجران دستی به قیمت کاغذ ببرند. مثل این روزها که بعد از چند سال رکود و سود اندک، دلار گران شده و بهانه لازم را برای بالا بردن قیمت در اختیار تاجران گذاشته است!

واردکننده کاغذ به افزایش هزینهها اشاره میکند؛ چیزهایی مانند قیمت دموراژ در کمرگ کشورهای خارجی، هزینه حمل بار با کشتی و مواردی از این دست که همه به دلار محاسبه میشود و باز تاکید میکند تاجران کاغذ همیشه آدمهای درستی بودهاند و حساب و کتابشان شفاف است.

آذر مهاجر

ادبیات و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها