هویت تاریخی آدم‌ها را هویت تاریخی قابل دسترس تشکیل می‌دهد، نه هویت تاریخی غیرقابل دسترس. قصه هویت تاریخی به غیر از هویت دینی است. فرض کنید، موقعی که محرم می‌شود شما می‌روید در حادثه محرم، یک طور پرواز تاریخی می‌کنید، فاصله از بین می‌رود.
کد خبر: ۱۱۵۳۱۱۷

آن نوع روایتی هم که ما اسمش را گذاشتیم روضهخوانی، تشدید میکند این پرواز را. اما در تاریخ سیاسی یا تاریخ به اصطلاح عقلی، اینطوری نیست. یعنی کسی نمیتواند روضه گوهرشاد را سر بدهد یا مصیبتهایی که یک جامعه در طول 70 سال، 80 سال، صد سال کشیده. برداشت کلی که عموم مردم از قصه انقلاب داشتند، این بود که یک خاندانی بود به اسم خاندان سلطنتی پهلوی، در نهایت قلدری و ظلم، اینها سالها بر اریکه قدرت سوار بودند و هر کاری که خواستند انجام دادند و هر چیزی را هم که خواستند آتش زدند و هرچیزی را هم که خواستند، بردند.

اما کسی دست نمیگذاشت روی یک نقطه مشخص تا بگوید در این نقطه، اینقدر آدم کشتند یا این قدر مثلاً طلا بردند و... در بحث هویت، اتفاقاً مسائل انسانی خیلی پراهمیتتر از مسائل اقتصادی است. یعنی اگر یک معدن طلا در مشهد، یا زیر این گوهرشاد کشف میشد به خاطر اینکه این معدن طلا را افراد درجهیک حکومت ببلعند، چند نفر کشته میشدند و کسی قصه آن را مینوشت، مثل خیلی قصههای دیگر به نظرم معمولی جلوه میکرد. در ساخت هویت نه نقش پیدا میکرد، نه کسی به آن عنایتی. من در مراجعه به تاریخ زمان رضاشاه و فرزندش محمدرضا، هیچ حادثهای را نتوانستم پیدا بکنم، یعنی مثلاً مشروطه با همه این همه داد و قالی که راجع به آن میشود، صد تا کشته داده، اما در یک شب حالا ما 5000 تا نمیگوییم اصلاً شما بگویید پانصد نفر کشته میشوند! الان یک کشور چهار روز عزای عمومی اعلام میکند برای این که چهار نفر در دفتر یک مجله کشته میشوند.

آمریکاییها مگر این کار را نکردند؟ تازه، کسی هم کشته نشد. دو تا بمب، اطراف آن مسابقه معروف دو که خاتمهاش به روز ملی آمریکا ربط دارد، منفجر کردند و بعد هم انداختند گردن دو تا برادر. شما کار رسانهای که آمریکاییها روی این اتفاق انجام دادند را ببینید؛ پیام رئیسجمهور، پیام رئیسپلیس، پیام رئیس سازمان سیا، از رادیو و تلویزیون اعلام کردند که هیچکس در اطراف آن منطقه، حق بیرون آمدن از خانه ندارد.

تنها کسانی که میتوانند در شهر رفت و آمد بکنند، نیروهای امنیتی هستند. تأکید کردند حتی پزشکان هم حق ندارند. حتی پزشکی که باید خودش را به بیمارستان برساند حق ندارد از خانه بیاید بیرون.

شما این را مقایسه کنید با حادثه گوهرشاد؛ در یک شهر صددرصد مذهبی و مقدس، مردم دست خالی به این شکل مورد تعرض قرار میگیرند. از این تعرض بالاتر نمیشود که شما یک گروه هزار نفره، 2000 نفره از آدمها را در یک چهاردیواری گیر بیندازی، از همه اطراف با سلاح گرم به سمتشان تیراندازی کنی. خلاصه، ما وارد قصه شدیم و تذکر آقای حکیمی هم مشوق ما بود. همان موقع که مشهد آمدیم هر چه میرفتیم جلوتر، اهمیت قصه برایمان بیشتر آشکار میشد.

اگر بیاییم در تاریخ معاصر، یک مبنای زمانی بگذاریم، مثلاً بگوییم آقا تاریخ معاصر را ما از همین شروع خاندان پهلوی میگیریم؛ از 1299 تا 1357. و بعد، از خودمان بپرسیم که در این پنجاه و هفت سال، بزرگترین حادثه چه بودهاست؟ حقیقتاً حادثهای در اندازه گوهرشاد نداریم. حادثه، حادثه بزرگی است. در بزرگی آن که اصلاً جای تردیدی وجود ندارد.

باید در این تردید کرد یا دستکم ابراز حیرت کرد که در مورد حادثهای به این بزرگی، چطور در طول این مدت، یعنی از زمان وقوع تا پیروزی انقلاب اسلامی، نه در داخل مملکت، نه در خارج، کسی صدصفحه مطلب راجع به آن ننوشت!

[حادثه گوهرشاد] حادثهای هم بوده که در عرض دو روز، سه روز، چهار روز جمع نشده. اگر من این حرف را بزنم، اغراق نکردهام. موجهایی که از این حادثه تاریخی بلند شد، تا روزهای آخر سقوط رضاشاه ادامه داشت. یعنی سیستم امنیتی که در مشهد برقرار شده بود، با همه جای مملکت حتی پایتخت متفاوت بود.

دیگر هر آدمی را مأمور به خدمت در مشهد نمیکردند. حساسیت خود حکومت نسبت به اینجا (مشهد)، حساسیت آنهایی که حکومت را نظارت بکنند، یعنی لندننشینها و... آنها هم حساسیت شان مضاعف شد. چون تمام امنیت منطقه، به اینجا ربط داشت. به هر حال این سکوت ادامه داشت تا اینکه به لطف خدا و انقلاب و آزادی مردم و دست حمایت خدا که پشت سر ما قرار گرفت، این سکوت شکسته شد و یک چیزی منتشر شد که مردم را با گذشته خودشان متصل بکند و آن چیزی را که عرض میکنم، بسترش در جامعه فراهم بشود.

سینا واحد

نویسنده کتاب «قیام گوهرشاد»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها