1. برزیل همیشه خدا باید یک «باربوسا» داشته باشد که ملتش او را یک عمر نفرین و تبعید کند. گیرم در بازی با بلژیک، هافبک‌دفاعی‌شان «فرناندینیو» در جایگاه بابوسا نشسته بود؛همان باربوسای لعن‌شده که به خاطر یک اشتباه در دروازه تیم برزیل، نماد نفرین‌زدگی در اعصار فوتبال جهان تا ابد بر پیشانی‌اش چسبید. گلری که در اوج بیچارگی و یالقوزی و نکبت و حقارت، تنها وقتی از تبعید و حبس‌اش بیرون آمد که در سال 2000 عازم قبرستان شد و در تنها حرف حسابی که در عمر 79 ساله‌اش از دهانش بیرون آمد این بود چنین زار زد که خدایا اگر در برزیل، مجرمی که دچار بزرگ‌ترین جنحه شود فقط 30 سال محبوس می‌شود اما من به خاطر یک اشتباه در زمین فوتبال، 20 سال حبس‌خانگی کشیدم.
کد خبر: ۱۱۵۲۲۰۶

2. «مواسیر باربوسا» ناکام‌ترین و نفرین‌شده‌ترین گلر جهان و جرمش این بود که در فینال جهانی 1950 که پرتماشاگرترین فینال تاریخ جام جهانی نیز محسوب می‌شود در استادیوم ماراکارنا نتوانست ضربه فریبنده «گیجا» فوروارد اروگوئه را بگیرد و برزیل را در ماتمی ابدی فرو برد. مردی که تا پایان عمرش در انظار عمومی ظاهر نشد و رفت که خود را از چشم‌ها پنهان کند و مدفون شود اما مرگ هم برای او ناز کرد؛ چنان که مجبور شد تا 79 سالگی همچون جذامی‌ها و اسیران زندگی کند. جرم او تنها همین بود که 11 دقیقه مانده به پایان فینال 1950 از فوروارد اروگوئه‌ای‌ها لایی خورد و برزیل را به کشتن داد. خدا می‌داند آن شب چندنفر از ماراکانا که بیرون آمدند خودشان را با سم و طناب کشتند چون چنین فاجعه‌ای تنها در سایه مرگ و عدم قابل فراموشی بود. این را دیگر خدا می‌داند.

3. عین همین جمعه شب که بعد از گل‌ به‌خودی فرناندینهو، سکوهای برزیلی‌ها در استادیوم کازان منجمد شد و قلب تماشاگرانش یخ زد، ‌68 سال پیش نیز یک اروگوئه‌ای به نام «گیجا» وقتی دروازه باربوسا را باز کرد دقیقا فهمید که 200 هزارنفر روی سکوها و میلیون‌ها نفر در خانه‌هاشان پای تلویزیون‌ها لال شدند. واقعا لال شدند، نه این‌که لالمونی بگیرند. اروگوئه‌ای‌ها از روی همین لالی‌ها فهمیدند که سر برزیلی‌ها را بریده‌اند و دیگر این مرده، توان بازیابی خود را نخواهد داشت. مثل دیشب که بلژیکی‌ها با گل دوم‌شان تیرخلاص را به قلب بچه‌های «تیته» زدند. از 1950 به بعد، «گیجا» زننده گل فلاکت به باربوسا، یک عمر با آن سبیل مدادی‌اش به هر روزنامه‌ای که رفت داستان به قتل رساندن علنی برزیلی‌ها را با حرارت تعریف کرد و بالاخره دو سال پیش مُرد. او هر چهارسال به چهارسال ـ در زمان داغ شدن جام‌جهانی‌ها ـ از طرف روزنامه‌نگاران یزید آمریکای‌جنوبی،‌ دعوتنامه‌ای دریافت می‌کرد که برود باز این داستان قاتل فینال را دربست تعریف کند و او هر بار، افسانه‌اش را با شاخ و برگ بیشتری توصیف می‌کرد و داستان‌سرایی‌های سیال‌اش همیشه یک مقتولِ نحیف و بدبخت به نام باربوسا داشت. آن شکست،‌ اولین جهنمی بود که برزیلی‌ها در تاریخ فوتبال‌شان تجربه کردند و سال‌ها بعد جهنم‌های جدیدی به وقوع پیوست. چه آن شکست 7-1 از آلمان 2014 که فاجعه دیگری را رقم زد و چه دیشب در مصاف با بلژیک که فرناندینهو با خودویرانگرترین ضربه به سمت دروازه خودی، علنا حکم «موت فوتبالی» جانگدازش را امضا کرد. اکنون فقط اوست که می‌تواند حال و روز باربوسا را در سال‌های تبعید و نفرین و جذام‌زدگی درک کند که چقدر محتاج نوازش بود و این بوسه‌های مرگ‌آفرین را تمام مردم برزیل از او دریغ کردند. فرق فرناندینهو با باربوسا این است که نسل امروز برزیل، پوست‌کلفت شده و فراموشی و بخشودگی را یاد گرفته است.

4. شکستی که برزیل در جام 1950 مرتکب شد، نه تنها به عنوان فاجعه‌ملی، نه تنها افتضاح‌ملی بلکه عنوان «هیروشیمای‌برزیل» را برچسب خورد. برخلاف دیشب که برزیل در بازی با بلژیکی‌ها زردقناری همیشگی خود را به تن کرده بود، در ماراکانای 1950 بدیمن‌ترین لباس تاریخ را پوشیده بود. لباس سفید با یقه‌های آبی که دیگر بعد از آن شکست تا ابددر کمدها انبار شد و کسی غبار از آن نتکاند. «باربوسا»، گوسپندقربانی و مقتول‌بزرگ آن بازی که تمام عمر از جلوی چشم برزیلی‌ها گریخت تا بتواند با درد خودش بمیرد یکبار فقط این فرصت را یافت که آفتابی شود و با بچه‌های تیم‌ملی 1994 برزیل دیدار کند اما همان آفتابی شدن را هم از او دریغ کردند. انگار از شومی طالع او می‌ترسیدند. باربوسا وقتی این نابخشودگی را دید به روزنامه نگاران سمج گفت که شنیده‌ام بزرگترین مجازات‌ها در برزیل 30 سال حبس دارد، اما جرم مرا ببین که به خاطر گل خوردن، نیم‌قرن سال محبوس شده‌ام و این نیز کفایت نکرده است. انگار ماه جولای همیشه برای برزیلی‌ها شوم بوده است. در 16 جولای بود که آن شکست تاریخی از اروگوئه رخ داد و امسال 6 جولای پای بلژیکی‌ها ذبح شدند.

5. باربوسای کی بودی تو؟ «آلسیدس‌گیجا»ی کی بودی تو؟ «قاتل‌ِ برزیل» در سال 1950، یک‌بار اعتراف کرده بود که «در تاریخ برزیل فقط دو نفر ماراکانا را وادار به گرفتن روزه سکوت کرده‌اند؛ یکی فرانک‌سیناترا (با کنسرت 1980اش) و یکی هم من.» او ضدخاطرات عزای عمومی برزیلی‌ها در 1950 را همیشه با این خاطره پیوند می‌زد که وقتی اروگوئه قهرمان جهان شد از بس که تیم فقیر بود بازیکنان مجبور شدند پول‌توجیبی‌هاشان را روی هم بگذارند و بروند ساندویچ و مخلفات بخرند و جشن بگیرند. گیرم خود «گیجا» بعدها «کارما»یش را پس داد و آنقدر با شومی آن قهرمانی جهان مواجه شد که آخرش یک روز در اثر فقر همان مدال طلای جام جهانی‌اش را فروخت. با این همه او مردی بود که «قالب‌پا»ی راستش ـ که با آن باربوسا را بدبخت کرده بود ـ در کنار قالب‌پاهای پله و بکن‌بائر و اوزه‌بیو، برای همیشه در تالار افتخارات ماراکانا ماند. قالب پای شما چند است آقای فرناندینهو؟

ابراهیم افشار

روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها