آخ آخ. حنابندان‌مان دارد تمام می‌شود رفقا. انگار به طرفه‌العینی پلکی زدیم و گذشت. حالا دیگر ضیافت دارد تمام می‌شود. دلخوش‌کنکی به نام جام‌جهانی. این همه همدردی ازلی، این همه همذات‌پنداری ابدی. این همه خاطره‌سازی و خاطره‌بازی. دیگر تمام است. تمام. ما به این سیاه‌بازی‌ها و روحوضی‌ها نیازمند بودیم. ما به این آرتیست‌ها، ‌به این اتفاقات‌اتفاقی و تصادفات‌تصادفی که شاخص اقبال را در چمن تعیین می‌کنند. ما برای پیدا کردن دوباره خود، به این مهمانی نیاز داشتیم. برای جلا دادن دل‌مان و رها شدن در خنکای این خوشباشی مدام و البته موقتی. گاهی تنها فضیلت فوتبال است که با مردمان جهان چنین می‌کند. بعدش دیگر حنابندان است که از راه می‌رسد. بعدش دیگر باید از رویاها بیرون‌ آییم و بازگشت کنیم به دنیای بی‌رحم درونی‌مان. به دنیایی که از اخلاق در آن خبری نیست. به دنیایی که اندوه خرمشهری‌ها، دلمان را می‌پکاند. همان خرمشهری که همه چیز ما بود اما این روزهایش گوارا نیست. این روزها دردهای‌مان زیاد شده است. دردهایی که مدام زیر سایه این فوتبال سکرآور پنهان می‌شود و دوباره با عریانی تمام، رخ می‌نماید.
کد خبر: ۱۱۵۱۶۹۲

همین فوتبالی که دردمندان را در خود جای میدهد، در ضیافت جهانیاش جایی برای چهار کشور خوشبخت جهان نیست. بگذارید ما خود را این شکلی تسکین دهیم که اگر ما حذف شدیم، چه باک، خب دانمارک و سوئیس نیز حذف شدند و کشورهایی چون نروژ و فنلاند که در شاخص خوشبختی، از تمام مردمان جهان سرترند، حتی در این ضیافت دعوت هم نداشتند. نگاه کن پسر! خوشبختترین مردمان جهان در این چنین ضیافتی جایی نداشتند و ما بودیم. ما خواهیم بود بازهم. این از فضیلتهای فوتبال است. فضیلتهای این فوتبال رهاییبخش که رابطهاش حتی با «شاخص خوشبختی» در جهان، همساز نیست. که اگر شاخص خوشبختی مردمانش ملاک بود لابد باید سرزمینهایی چون کانادا، هلند، نیوزلند، اتریش، لوگزامبورک، آمریکا و مالتاش فاینالیست جامجهانیها میشدند. فوتبال گرچه خود شادیبخشترین اسباببازی جهان است اما ربطی به شاخصهای خوشبختی و بدبختی مردم جهان ندارد. در همین جام کشورهایی جنگیدند که از لحاظ شاخص خوشبختی، در قعر جدولهای پژوهشگران و مردمشناسان خفتهاند (نمونهاش مصر و سنگال و تونس) چنین خوشباشیای و چنین میدان دادنی، تنها و تنها به مرحمت فوتبال است که ضعفا را از خود طرد نمیکند. گیرم آرزو داریم فضیلتهایش چنان افزونتر شود که «ترن» زیبایی نیز برای حضور مردمان بیشاخص سودان، تانزانیا، سوریه، افغانستان، زیمبابوه، اوگاندا، هند، اتیوپی رزرو کند تا آنها نیز به خوشدلی تمام، راهی به این ضیافت بجویند. با این همه، اگر فوتبال در سراسر جهان تنها وسیلهای است که میلیاردها مخاطب محض دارد از جمله به خاطر همین است که او بازی آزادگان است و به شاخصهای بدبختی و خوشبختی مردمان جهان اعتنایی ندارد. او میگوید: در این وادی هرکسی به اندازه وسع و زحمتی که میکشد و استعدادهایی که دارد، راهی به داغترین ضیافت جهان پیدا میکند. خلاصهاش اینکه برای فوتبال، مولفههایی چون سرانه تولید ناخالص داخلی، عدالت اجتماعی، امید به زندگی، آزادیهای فردی و جمعی، و رفاهیات مردمان جهان یا حتی واژگونی آنها، تعیینکننده نیست. اینجا فقط باید بجنگی و «ستارهبازی» کنی.

فوتبال نه تنها به شاخصهای خوشبختی که حتی ربطی به پرجمعیتی و کمجمعیتی نیز ندارد. در همین جام 2018، چهار کشور پرجمعیت جهان (چین، هند، آمریکا و اندونزی) بیدعوت ماندهاند اما ریزهمیزههایی چون ایسلند در مسکو قد برمیافراشتند. نه تنها شاخصهای جمعیتی، که حتی اگر شاخص عدالت اقتصادی را نیز در نظر بگیریم باز ده کشور مهم این حوزه (اوکراین، اسلوونی، چک، قزاقستان، بلاروس، کوزوو، فنلاند، نروژ، مولداوی) جایگاهی در این ضیافت جهانی ندارند. به طوری که حتی پنج کشور از بیعدالتترینها در حوزه اقتصاد، حاضر و ناظرند (برزیل، کلمبیا، پاناما، مکزیک، کاستاریکا) اکنون که اغنیا تمام اقتصاد جهان را بلعیدهاند حداقلش بگذارید فوتبال همچون سینما و ادبیات، تعلق خاطری به ضعفا و پاپتیها داشته باشد. فوتبال را تنها به عنوان «تجارت ساق پا» نگاه نکنید. بگذارید مدتی هم بیشاخص زندگی کنیم. فوتبال، شاخصهای خودش را دارد عزیزم. فوتبال سیاست نیست که ضعفا را به «گوشت دم توپ» تبدیل کند. فوتبال فوتبال است.

ابراهیم افشار

ورزش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها