حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در گفت‌وگو با جام‌جم:

جمهوری اسلامی، اختراع امام بود

حکومت و نظام جمهوری اسلامی ثمره تلاش‌های علمی و مبارزات سیاسی امام خمینی(ره) است. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران علاوه بر این‌که فقیهی بزرگ در سپهر حوزه‌های علمیه محسوب می‌شد در عین حال فیلسوفی برجسته و عارفی شناخته شده به شمار می‌آمد که کرسی درسی او در فضای حوزوی و علمی روزگارش زبانزد اهل فکر و نظر بود. شخصیتی با چنین سابقه فکری طی سال‌ها مجاهدت سیاسی و با همراهی مردم ایران توانست در 22 بهمن 57، حکومت شاهنشاهی را سرنگون و ساختاری برآمده از دو نهاد جمهوریت و اسلامیت را در ایران جایگزین کند. حجت‌الاسلام‌والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه در گفت‌و‌گو با جام‌جم به تشریح و تبیین تاثیرات مبانی عرفانی و فلسفی در سیره حکومتی امام خمینی پرداخته است. مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید:
کد خبر: ۱۱۴۵۹۳۸

سیره حکومتی امام خمینی آیا مبتنی بر نگاه فقهی بود یا نظریههای فلسفی؟

وقتی ما از حکومت اسلامی سخن میگوییم حتما باید دو منبع عقل و وحی را بپذیریم. چون این دو منبع است که برای ما دانشی به نام اصول فقه را تدوین میکند؛اصول فقهی که میتواند یک فقه جامعه جواهری را به ارمغان بیاورند. فقهی که با ابعاد مختلف زندگی بشر ارتباط داشته باشد. در آن صورت میتوان از حکومت دینی سخن گفت. چون معنای حکومت دینی و اسلامی اجرای قوانین اجتماعی اسلام در جامعه است. پس در درجه اول باید مجموعهای از قوانین اجتماعی را در اسلام فرض کنیم. والا اگر اسلام فاقد قوانین اجتماعی باشد دیگر حکومت اسلامی معنایی ندارد. پس تصور حکومت اسلامی متوقف است بر تصور وجود قوانین اجتماعی در اسلام. وجود قوانین اجتماعی اسلام متوقف است بر وجود یک فقه جامعنگر که به ابعاد زندگی مختلف انسان بپردازد و وجود چنین فقهی متوقف است بر وجود یک اصول فقه و منطق فهم دینی که بتواند چنین فقهی را به ارمغان بیاورد. وجود چنین اصول فقهی بر پذیرش عقل و وحی متوقف است. پس ریشه اصلی حکومت اسلامی با چند واسطه پذیرش عقل و وحی است. بنابراین اگر جریانی مخالف عقل باشد و فقط وحی را بپذیرد یا نقل دینی و روایات را بپذیرد، نمیتواند از حکومت اسلامی سخن بگوید. مثل اخباریون افراطی که عقل را نمیپذیرند و حتی معتقدند قرآن برای مخاطبش که اهل بیت است نازل شده است و تلاش دارند با تکیه بر روایات، احکام دینی را استنباط کنند. یا کسانی که میگویند احکام اجتماعی اسلام صرفا برای ظهور امام زمان در نظر گرفته شده است. برخی از گروهها مثل انجمن حجتیه چنین اعتقادی دارند که یک نوع گرایش اخباری مسلکی در آنهاست. حال این عقل و وحی که گفتیم باید آن را به عنوان یک مبنای معرفتشناسی بشناسیم آیا ما را به یک فلسفه خاصی مثلا حکمت متعالیه رهمنون میکند تا حکومت اسلامی را بپذیریم؟ من معتقدم خیر. ما با عقل و وحی ممکن است به حکمت مشاء یا حکمت متعالیه یا حکمت اشراق و ... برسیم. حتی ممکن است به یک علم کلام یا علم عقلی و نقلی برسیم که ارتباطی با مباحث فلسفی هم نداشته باشد ولی حکومت اسلامی را هم قبول کند. بنابراین نکته عرض من این است که حکومت اسلامی منطقا توقع ندارد حتما یک دیسیپلین فلسفی خاص پذیرفته شود. اما اگر کسی عقل را بپذیرد و وحی را نپذیرد و بالعکس نمیتواند از حکومت اسلامی دم بزند. اما حضرت امام چگونه بود؟ ایشان شخصیتی بود که برای تحقق حکومت اسلامی و نظریه ولایت فقیه از حکمت متعالیه و عرفان نظری ابن عربی، فقه جواهری و اصول فقه شیخ انصاری بهره برده بود.

بهرهگیری از چنین مباحثی و علوم در سیره حکومتی امام چگونه نمود پیدا کرد؟

اگر کتابهای عرفانی حضرت امام را مثل کتاب اربعین یا چهل حدیث ایشان ملاحظه کنید میبینید که دقیقا براساس نظریه وحدت وجود و این اصل است که فقط وجود مستقل، حق تعالی است. از این منظر انسان کامل به عنوان فیض وجود یکی از برترین تجلیات الهی است و اثر و ولایت تکوینی بر این عالم دارد. در واقع شخص ولی فقیه به عنوان نایب امام زمانی است که انسان کامل است. در دوران مبارزه زمانی که بسیاری از مبارزان دستگیر یا تبعید شده بودند و تقریبا رمقی از نهضت باقی نمانده بود امام میفرمود که همه چیز در اراده خدا ست و کسانی که در مصدر امور هستند کارهای نیستند و خداوند اراده کند در یک لحظه تمام برنامههای آنها شکست میخورد و نهضت به حیات خود ادامه خواهد داد. یا مثلا ایشان در فتح خرمشهر فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد و حتی نفرمود رزمندگان ما این شهر را آزاد کردند. اساسا امام رویکردی که به مساله ولایت فقیه و حکومت دینی داشت یک رویکرد وحدت وجودی و تجلیات الهی در عالم است. ممکن است کسی هم که نگاه عرفانی و حکمت متعالیه نداشته باشد نظریه ولایت فقیه را بپذیرد، همان طور که بسیاری این نظریه را پذیرفتند. حتی برخی فقها نگرش فلسفی نداشتند اما نظریه ولایت فقیه را قبول داشتند. مثل مرحوم سید عبدالحسین لاری که برای اثبات نظریه ولایت فقیه از فقه و اصول فقه و عقل و وحی استفاده کرده است و نه فلسفه و عرفان. امام هم از همین منابع استفاده کرده اما نوع رویکرد امام به مساله ولایت، حکومت، جامعه و مردم، عرفانی است. در واقع ایشان با یک نگاه عرفانی و حکمت متعالیه پدیدههای سیاسی را تفسیر میکرد. از همین منظر اگر کتاب صحیفه نور امام مورد بررسی قرار گیرد در خواهیم یافت کاملا عرفان در دید امام جریان دارد و تفسیر ایشان از حوادث و پدیدهها دیدی عرفانی است. من همراه جمعی از محققان در کتاب منظومه فکری امام خمینی این موضوعات و مسائل را کاملا توضیح دادیم. به عبارت دیگر اصولا مبانی فلسفی، زاویه دید و نگرش آدمها را به عالم عوض میکند. پدیدهها یکی است اما تفسیر آن طبعا با نگاههای مختلف متفاوت خواهد بود.

امام به عنوان فقیه، فیلسوف و عارف صاحب نظریاتی در حوزههای مختلف بودند. کشفیات و فرضیات علمی امام راحل در عرصه حکومت چگونه بروز و ظهور پیدا میکند؟

این مساله را باید در عبارات و اظهارنظرهای امام جست. مجموعه نظریاتی که از ایشان منتشر شده حاکی است که ایشان به مردم بسیار اعتقاد دارند. تعبیر ایشان از حکومت همان جمهوری اسلامی است. این عبارت اساسا اختراع امام بود. از میان انواع و اقسام جمهوریها شامل لیبرالیستی، سوسیالیستی، مارکسیستی و ... ایشان برای اولین بار از جمهوری اسلامی سخن به میان آوردند. امام وقتی میگوید جمهوری یعنی حاکمیت و نقش مردم. اما وقتی صحبت از جمهوری اسلامی میشود باید دریافت که در این عبارت از چه اسلامی سخن به میان میآید. از منظر امام منظور اسلامی است که یک ساحتش فقه و فقاهت و جامعیت فقهی و ساحت دیگر آن نیز حکمت و عرفان باشد. امام در واقع اسلام فقهی، حکمی و عرفانی را وصف جمهوریت گرفته است. در همین وادی است که تفسیر امام در رابطه با مردم، انتخابات، شیطان بزرگ، صنعت، تکنولوژی، کشاورزی و ... مشخص میشود. این روایت مشهور است که در جریان مبارزات زمانی که رژیم پهلوی اعلام حکومت نظامی کرده بود و برخی از جمله آیت ا... طالقانی که نگران ریخته شدن خون افراد بودند و موافق حضور مردم در خیابانها تحت آن شرایط نبودند اما امام با همان نگاه عرفانی خود خواهان حضور مردم بودند و همان لحن امام باعث شد که آیت ا... طالقانی تسلیم شود.

امام وقتی در چهل حدیث به روایت امام صادق(ع) اشاره میکند که أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ ا... فِی قَلْبِ مَنْ یشآءُ (علم، نوری است که خداوند به قلب هر کس که بخواهد میافکند) در ادامه توضیح میدهد که تمام علوم دانشگاهی مثل فیزیک، شیمی، زیستشناسی، مهندسی و... میتواند مثل این علم باشند به شرطی که انسان با این علوم، خدا را به یاد بیاورد. به عبارت دیگر این علوم باید آیات الهی را نشان بدهند. این همان نگاه عرفانی امام به علم است. مثلا امام به اعضای مجلس خبرگان رهبری توصیه میکردند هفتهای یکبار نزد آیت ا... بهجت بروند و از ایشان درس اخلاق بگیرند. این در حالی بود که بسیاری از اعضای خبرگان جزو علمای اخلاق بودند. دلیل توصیه امام چه بود؟ برای اینکه ایشان میخواستند اعضای این مجلس از محضر آیت ا... بهجت نگاه عرفانی به عالم و آدم پیدا کنند. زندگی شخصی و ساده امام هم ناشی از همین نگاه عرفانی ایشان به دنیا بود. به اطرافیانشان هم دوری از تجمل و سادهزیستی را توصیه میکردند. به عبارت دیگر احکام فقهی ناظر به کنشها ست اما حکمت و عرفان بینش و نگرش را تغییر میدهد.

دو بال حکومت از دیدگاه امام

امام جمهوریت و اسلامیت را دو بال پرنده حکومت میدید و از نظر ایشان این دو از هم جدا نبودند. در دوره مشروطه هم اگر عدهای از علما با مشروطیت مخالف بودند لااقل عدهای از آنها توجه داشتند که مراد از مشروطه، مشروطه غیر مشروعه است. مفهوم مشروطیت، جمهوریت و دموکراسی مشارکت مردم است. یعنی مردم در عرصه سیاست مشارکت داشته باشند. این مشارکت مردمی بدون ایدئولوژی امکان پذیر نیست. حتما مشارکت در یکی از مدلهای ایدئولوژی لیبرالیستی، سوسیالیستی، مارکسیستی و .... خواهد بود. جمهوری اسلامی یک مشارکت سیاسی مردم در یک مدل ایدئولوژی اسلامی است. یعنی محتوا و قوانین کلان برگفته از اسلام است و بعد به مردم پیشنهاد میشود در یک فرآیند سازمانیافته قانونی مشارکت کنند تا قوانین کلی اسلام برای زندگی تبدیل به برنامه شود و مجری هم برای اجرای این برنامهها تعیین شود و همچنین نمایندگانی هم برای نظارت بر اجرا انتخاب شوند تا دست در دست هم لِیقومَ النّاسُ بِالقِسطِ اتفاق بیفتد. این یعنی جمهوری اسلامی و بنابراین تزاحمی ندارد که حتی مطرح شود که اولویت با کدام است. چون جمهوریت و مشارکتی محل بحث ما است که اسلامیت را پذیرفته و قوانین اسلام را قبول دارد.

فتاح غلامی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها