با سامان قدوس، از استرسوندز سوئد تا تیم ملی ایران

اگه می‌تونـی منـو بگیـر!

سال‌ها بعد از جو سنگینی که برای حضور فریدون زندی در ایران و تیم ملی حکمفرما بود، سامان قدوس در میان استقبالی گرم، وارد تیم ملی شد. آن وقت‌ها که هنوز پای بازیکنان دورگه و ایرانی‌الاصل به تیم ملی باز نشده بود، جماعتی مقابل این ایده ایستادند. روزی که اولین بار فکر حضور فریدون زندی در ذهن برانکو خطور کرد، همه به صف شدند. از مایلی کهن بگیرید تا سرمربی فعلی ذوب آهن. فرهاد کاظمی هم بود، همراه با علی پروین. وجه مشترک همه آنها این بود که مربی سنتی خوانده می‌شدند. آن روز تک تکشان از این گفتند که ایران پر از استعداد است و چرا برانکو می‌خواهد از آلمان بازیکن بیاورد؟
کد خبر: ۱۰۸۰۶۵۸

هیچ‌کدام از این کارشناسان و مربیان فکر نمی‌کردند چرا نباید درهای تیم ملی به روی بازیکنی باز باشد که در بوندس‌لیگا توپ می‌زند ؟ بعدها در مصاحبه‌های دیگری، آنها باز هم از این گفتند که نباید برانکو فریدون زندی را بیاورد. فشار بعضی رسانه‌ها، آرام آرام کارساز شد. سرانجام فریدون بعد از ماه‌ها بحث و شایعه، پیراهن ایران را به تن کرد. وقتی حالا از او می‌پرسیم که به نوعی خط‌شکن بود، لبخندی می‌زند و می‌گوید: آن موقع تصمیم که گرفتیم هم برای من سخت بود، هم برای ایران. من در فرهنگ دیگری بزرگ شده بودم و ایران هم فرهنگ دیگری داشت. سخت بود با هم کنار بیاییم، ولی زمان دادیم و کم‌کم مشکلات حل شد. حالا اگر واقعا من کمک کرده باشم بازیکنان دیگر بیایند، چه بهتر.

درخشش دژاگه و گوچی

بعد از او کم‌کم در فوتبال سنتی ایران، قبح میدان‌دادن به استعدادهایی که لزوما در لیگ برتر بزرگ نشده‌اند، ریخت. اشکان دژاگه آمد، با آن ساق‌های تنومندش، ‌با آن گل‌های به یاد ماندنی‌اش در اولین حضور مقابل قطر، وقتی یکشبه ره صد ساله را رفت. بعد از او نوبت به گوچی رسید و در مدت کوتاهی مثل دو هدیه، به تیم ملی داده شدند. وقتی اشکان آمد، هیچ‌کس انتقاد نکرد. او از دنیای دیگری می‌آمد. از قهرمانی در بوندس‌لیگا و درخشش در لیگ برتر انگلستان. همه او را یک هدیه ویژه برای تیم ملی می‌دانستند و وقتی در اولین بازی ملی‌اش به میدان رفت، آنقدر خوش درخشید که منتقدان سکوت کردند، منتقدان همیشگی. حضور رضا اما باعث شد تا این سکوت شکسته شود. یکی مثل پرویز مظلومی، سرمربی سابق استقلال مصاحبه کرد و گفت کارلوس کی روش به خاطر حضور رضا گوچی در تیم ملی حق دلالی گرفته است. وقتی آن روزها سراغ رضا رفتیم و با او در این باره صحبت کردیم، پاسخش بسیار جالب بود: جدی؟ من مخلص همه منتقدان هستم. این درس بزرگی بود که او با صبر به منتقدانش داد. بعدها رضا تاریخ ساز شد. آن پاس آندرانیک تیموریان، تعلل مدافع چپ کره جنوبی برای کنترل توپ و ناگهان رضا که مثل یک ستاره دنباله‌دار، آن توپ را ربود و آن گل تاریخی را وارد دروازه حریف کرد تا ایران به جام جهانی 2014 صعود کند. شبی خاطره‌انگیز که همه ایران اشک ریختند و شادی کردند. رضا با آن گام‌های تاریخی، شد محبوب‌ترین بازیکن تاریخ ایران در آن لحظه. البته پیش‌تر از آن گل، رضا با گلی هم که به قطر در دوحه زد، شانس‌های ایران را برای صعود زنده نگه داشت.

نه به سوئد

حالا بعد از این سکانس‌های مهم فوتبال، ایران نورسیده دیگری داشت؛ سامان قدوس. او پنجشنبه گذشته در هوای بارانی تهران، برای اولین بار پیراهن تیم ملی را به تن کرد. او می‌توانست پنجشنبه به جای آن که در تهران باشد، در سوئد و در اردوی تیم ملی آن کشور حضور داشته باشد ولی جایی را انتخاب کرد که متعلق به آن است؛ ایران. در ژانویه گذشته، او اولین بار به تیم ملی سوئد دعوت شد. این دعوت با حضور در دو بازی دوستانه و گلزنی برابر اسلوونی به پایان رسید. یان جانسون سرمربی سوئد اما به دلایلی نامعلوم به مدت چند ماه نام سامان را در لیست قرار نداد تا او در مصاحبه‌ای بگوید: خون آریایی در رگ‌های من است و دوست دارم برای تیم ملی کشورم بازی کنم. یعنی ایران. سوئدی‌ها ابتدا واکنشی نشان ندادند و برای سامان آرزوی موفقیت کردند. درخشش‌های قدوس اما در استرسوندز ادامه داشت. بعد از گلزنی در دو بازی پلی‌آف لیگ اروپا مقابل گالا و پائوک، او در مرحله گروهی هم توانست دروازه زوریا را باز کند. قدوس در این بین، سفر به کره و تهران داشت تا در اردوی ایران باشد، ولی به دلیل آن که از سوی فیفا ریجیستر نشده بود، نتوانست برای ایران بازی کند. در بازگشت به سوئد، جانسون که می‌دانست قدوس چه جواهر گرانبهایی است تلاش کرد او را به تیم ملی سوئد بازگرداند. جمعه دو هفته قبل بود که سامان برای دومین بار به آنها پاسخ منفی داد و در اینستاگرامش کنایه‌آمیز نوشت: اگر می‌تونی، منو بگیر. او به تیم ملی کشورش پیوست، به جایی که پدر و مادرش در آن به دنیا آمده‌اند و در نوستالژی‌های پدرش از ایران، به دنبال یک وجه مشترک با خود می‌گشت. سامان در نهایت تیم ملی را برگزید و به جایی آمد که تصور می‌کند آدم‌‌هایش سرد نیستند و همه با آغوشی باز او را پذیرفته‌اند.

قدوس موفق شد در دیدار با کنگو اولین بازی‌اش را با پیراهن ایران انجام دهد و بارها از سوی هواداران تشویق شود. البته او دوست داشت هوای پنجشنبه گذشته تهران نه بارانی و سرد که گرم بود و این گرما را در آزادی احساس می‌کرد. با این حال، از سکوهای خالی آزادی صدای سامان، سامان... به گوش می‌رسید تا او این سرما را هیچ‌گاه حس نکند.

رویاهای بزرگ در ایران

سامان برای کارهای بزرگ به ایران آمده است. او عاشق چالش‌های سخت است. این را خودش می‌گوید. وقتی از او می‌پرسیم که دوست داری ایران با چه تیمی در جام جهانی بازی کند، بدون این که مکثی کند، می‌گوید: راستش با تیم‌های بزرگ، با تیمی مثل برزیل. اما چرا تیم‌های بزرگ؟ در ایران همه دوست دارند گروه تیم ملی آسان باشد و بتواند به مرحله بعدی صعود کند. سامان اما پاسخ می‌دهد: من عاشق بازی با تیم‌های بزرگ هستم. آنجاست که شما می‌توانید خودتان را نشان دهید. برای شناخت بیشتر سامان باید گفت او عاشق کار گروهی است. شهری که سامان از آن می‌آید، استرسوندز نام دارد و زمستان‌‌هایش طاقت‌فرساست. در این شهر، مردمی از کشورهای مختلف حضور دارند. از سوریه، افغانستان، ایران، اردن، لبنان و کشورهای دیگر اما در این شهر همه یک چیز را باور دارند. این که مهم نیست از چه ملیتی هستند، بلکه همیشه باید کنار هم باشند و تمام کارها را با هم انجام دهند. سامان می‌گوید: باور نمی‌کنید. گروه سرود، گروه تئاتر و هر گروه دیگری که فکر کنید در شهر ما هست. استرسوندز جایی است که مردم همه عاشق این هستند که کنار هم باشند و همکاری کنند. این ویژگی را سامان هم به ارث برده و می‌خواهد عضوی از یک کار مشترک جهانی برای ایران باشد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها