در نگاه کلی، در سند نقشه جامع علمی کشور، همه نکات خوب و مفید (و ظاهرا لازم) برای کشور ذکر شده است، اما این سند به مجموعه و فهرست آرزو‌ها تبدیل شده و عملا مدیران اجرایی و دانشگاهی در شش سال گذشته با آن نتوانسته‌اند ارتباط برقرار کنند. مهم‌ترین نقصان در نسخه اولیه سال 1389 آن است که برپایه واقعیت‌های ملی تهیه نشده و عملا (خیرخواهانه) تلاش شده تا همه آنچه به نفع کشور به نظر می‌رسیده در آن گنجانده شود.
کد خبر: ۱۰۷۱۴۹۳

به عنوان نمونه در ذیل راهبرد کلان شماره 6 (تحول و نوسازی نظام تعلیم و تربیت)، 10 بند با عنوان راهبرد ملی گنجانده شده (که بیشتر بندها از جنس راهبرد نیست و حالت برنامه اجرایی دارد) و ذیل این 10 بند، 51 بند به عنوان اقدامات ملی آمده است که متناسب با بندهای راهبردی نیست و عملا هر چه در دستگاه‌های اجرایی به عنوان برنامه‌های تربیتی موجود بوده و عمدتا از قبل نیز در حال اجرا بوده به عنوان اقدامات ملی در سند گنجانده شده است. این مثال به باور نگارنده نمایانگر نگرش کلی برای تدوین این سند بوده و تقریبا در تمام فصل‌های دیگر سند نیز قابل دنبال کردن است.

حال این چالش مهم مطرح می‌شود که چرا سند در بیشتر بخش‌های اجرایی در شش سال گذشته مورد توجه قرار نگرفته است؟

نکته‌ای از سوی بعضی مدیران اجرایی در ایران مطرح می‌شود که همین بودجه (مختصر) که اکنون صرف علم و پژوهش می‌شود، به چه نتیجه کاربردی (فایده‌ای) می‌انجامد؟ واقعیت آن است بودجه چندانی صرف نمی‌شود و هر آنچه تخصیص می‌یابد اکنون صرف گردش بعضی کارهای علمی و پشتیبانی از پروژه‌های موجود از قبل می‌شود. فرآیند آنچه اجرا می‌شود هم همچنان بسیار کند است، بنابراین بخشی از پژوهش‌ها که در جهت رفع مستقیم مشکلات هستند، به جواب‌هایی دیرهنگام می‌رسند. آن هم در جهانی که سرعت در عرصه تولید علم و توسعه فناوری بسیار سریع است. بنابراین پژوهشگران ایرانی در رقابتی بشدت ناعادلانه مشغول دویدن هستند!

سوال‌هایی که از سوی بعضی متولیان مسائل اجرایی مطرح می‌شود اساسا سوال نیستند یا آرزو هستند یا با واقعیت‌ها و شرایط کشور تناسبی ندارد. اینها نتیجه آگاهی‌هایی گاه پخته یا ناپخته رسیده از دنیای بیرون (با بهره‌گیری از فناوری‌های برخط ارتباطی) هستند. کارایی و به سرانجام رسیدن پژوهش‌ها نیازمند مشارکت دانشمندان و پژوهشگران (و به بازی گرفتن آنها از سوی مسئولان) در طرح سوال و طرح مساله است. اگر چنین مشارکتی نباشد، فهرست آرزوها همواره از اهداف قابل دسترس و قابل سنجش و اندازه‌گیری که با مسائل ملی و سوالات واقعی متناسب باشند، بسیار دور هستند. بنابراین هیچ وقت قابل دسترس نیستند.

دوگانه دانشمند/ مدیر اجرایی که یکدیگر را درک نکنند، مدیر اجرایی که دانشمندان را انسان‌هایی ذهن‌گرا و غیرقابل دسترس و ناآشنا به مسائل بداند و دانشمندی که مدیران را ناآشنا به علم و روش علمی، روزمره و بدون هدف درازمدت بشناسد، حداقل مفید نیست. بعضی از این نسبت‌هایی که دو سوی ماجرا به هم می‌دهند و تصوری که هر یک از دیگری دارد ممکن است به بخش‌هایی از واقعیت نزدیک باشد، ولی مساله آن است که ادامه این دوگانه مفروض چه فایده‌ای به حال دو طرف و اساسا چه سودی برای جامعه و مردم دارد.

جامعه‌ای می‌تواند به دستاورد‌های علم و پژوهش باور داشته باشد که اساسا با علم، روش علمی و تفکر عملی سازگار باشد. تلاش در جهت توسعه و ترویج علم می‌تواند به پذیرش این باور (و در نتیجه اثربخشی دستاوردهای علم و پژوهش‌های علمی) در یک جامعه بسیار کمک کند.

مهم‌ترین ثروت و دارایی کشور ما، نیروی انسانی متخصص و دانشمندان و فارغ‌التحصیلان ایرانی هستند که باید جذب و در جهت توسعه کشور به کار گرفته شوند. کشور ما براساس آمار همواره و بویژه در دهه گذشته در دنیا در معرض مهم‌ترین موج مهاجرت فارغ‌التحصیلان دانشگاهی بوده است. این مساله که آمار آن به میزان سالانه 150 تا 180 هزار نفر برآورد می‌شود، دست‌کم سالانه حدود 50 میلیارد دلار خسارت به کشور ما وارد می‌کند. مهاجرت نخبگان و افراد دارای تحصیلات عالی می‌تواند به ناپایداری‌های اجتماعی بینجامد.

در زمان تحریم‌ها در دهه گذشته بتدریج فشار بر جامعه تخصصی و علمی ایران از نظر گردش کارها، بویژه از نظر ارتباطات بین‌المللی افزایش یافت. البته ابتدا این محدودیت‌ها در زمینه فناوری‌ها و خرید تجهیزات خود را بیشتر نشان می‌داد. روند رو به رشد تولید ناخالص داخلی به دلیل قیمت بالای نفت و امکان صادرات نفت و دریافت پول حاصل از فروش نفت تا حدود نیمه سال 1390 تصاعدی بود و ادامه یافت، ولی از سال 1391 به بعد بود که بتدریج محدودیت‌های اقتصادی و مالی خود را بیش از پیش نشان داد. اوج چنین وضعی در نیمه سال 1391 و با سقوط ارزش ریال در برابر دلار و ارز‌های خارجی و عملا تحمیل تورم سنگین به کشور خودنمایی کرد. از آن هنگام دریافت بودجه‌های پژوهشی نیز با محدودیت‌های مختلف مواجه شد که این محدودیت‌ها متاسفانه عملا تا پایان دولت یازدهم کمابیش ادامه یافت.

آمارها نشان از اثر مستقیم این تحولات اقتصادی و اجتماعی بر وضع توسعه علم در ایران داشته است. در پنج سال گذشته، تولید ناخالص داخلی به دلیل ادامه وضعیت رکود کاهش یافته و سرعت رشد علمی ایران نیز بتدریج و از سال
1391 ـ 1390 به بعد کاهش یافته است (گرچه تعداد مقالات تولید شده همچنان روندی رو به رشد نشان می‌دهد). البته دقت کنید هیچ کدام از دانشگاه‌ها یا پژوهشگاه‌های حتی مهم و مطرح ما در شاخص جدیدی که از سوی موسسه تامسون رویترز برای سنجش نوآوری از سپتامبر 2015 ایجاد و گزارش شده است، جایی ندارند. در این شاخص جدید موسسه علوم و پژوهش‌های پیشرفته کشور کره جنوبی در سئول در رتبه 10 نوآوری (میان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های دنیا) قرار گرفت و دانشگاه علوم و فناوری پوهانگ کره جنوبی در رتبه 12 قرار داشت (در حالی که دانشگاه امپریال کالج لندن در همین رده‌بندی، رتبه 11 داشت). قرارگیری دو موسسه از کره جنوبی در رده زیر 20 جای توجه و البته دقت ویژه دارد. چرا ما در هیچ بخش از این فهرست نوآوران دنیای علم و فناوری نیستیم؟

در کشور ما درصد اختصاص بودجه آموزشی در آمارها حدود 5 درصد از تولید ناخالص داخلی مطرح می‌شود، بودجه پژوهشی نیز از حدود 8/0 درصد از بودجه ناخالص داخلی در سال 1390 به حدود کمتر از 4/0 درصد در سال 1394 و به حدود 15/0 درصد در سال 95 رسید. با در نظر گرفتن سهم بودجه برای پژوهش ما هم‌اکنون در دوران سخت با اثرهای منفی سنگین بر بخش توسعه علمی کشور همراه شده است.این مساله‌ای بنیادی است که به پرداختن یا نپرداختن به سند نقشه جامع علمی ارتباط مستقیمی پیدا می‌کند.

دکتر مهدی زارع

استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله و عضو وابسته فرهنگستان علوم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها