گزارش جام‌جم از اقدام جوانی که دغدغه‌اش حفظ سنت‌های نیک گذشته است

احیای فرهنگ سقاخانه در دل آپارتمان‌های پایتخت

اگر پای حرف محلی‌ها بنشینید، از این که تب آپارتمان‌سازی به جان جنوب شهر هم افتاده است، حسابی گلایه دارند. این روزها خیلی از ساختمان‌های قدیمی چهارراه یافت‌آباد تهران را کوبیده‌اند و به جایش برج‌های چند طبقه ساخته‌اند. در دل آپارتمان‌های سر به فلک کشیده خیابان یادگار که محلی‌ها به آن تولید دارو هم می‌گویند، ردی از سنت و احترام به فرهنگ قدیمی به چشم می‌خورد که در نگاه اول، خیلی‌ها را به خود جذب می‌کند.
کد خبر: ۱۰۵۶۹۰۲

امین رحیمی در همین محله کار می‌کند و در اقدامی جالب، سقاخانه‌ای چشمنواز در محله تولید دارو ساخته است که میان این همه شلوغی کوچه‌ها و محله‌ها خودنمایی می‌کند.

احیای فرهنگ سقاخانه در منطقه‌ای که روز‌به‌روز با هجوم آپارتمان‌ها محاصره می‌شود، ابتکار این جوان 35 ساله است که به قول خودش می‌خواهد سنت نیکوی سقاخانه‌ها از یاد مردم نرود.

امین، در شمیران تهران به دنیا آمده و معمار ساختمان است. لذتبخش‌ترین لحظات زندگی از نگاه او، طراحی بناهای زیبایی است که با فرهنگ بومی ما هم سازگاری داشته باشد.

«مجموعه‌ای متضاد و زیبا از سنت و مدرنیته» این تعبیری است که امین از سقاخانه محل کارش دارد؛ سقاخانه‌ای که با هزینه شخصی راه‌اندازی کرده و دلش می‌خواهد شبیه این سقاخانه‌ها در جای جای تهران دیده شود.

با این که در محله‌های قدیمی تهران، هنوز هم نشانی از چند سقاخانه قدیمی وجود دارد، اما در منطقه یافت‌آباد و بسیاری از مناطق قدیمی شهر، خیلی از سقاخانه‌ها تخریب شده‌اند و جایشان را به برج‌های چند طبقه داده‌اند. البته این روزها از سوی برخی دوستداران فرهنگ کهن ایرانی، تلاش می‌شود سقاخانه‌های قدیمی مرمت و بازسازی شود، اما سقاخانه‌ای که امین در منطقه چهارراه یافت‌آباد ساخته، مرمت آثار گذشته نیست، بلکه ساخت سقاخانه‌ای جدید است تا شاید این سنت حسنه، جان بگیرد و از ذهن‌ها فراموش نشود.

می‌گفتند سقاخانه نساز، ارزش ملک پایین می‌آید!

وقتی از امین می‌خواهم درباره انگیزه‌هایش از احیای سنت ساخت سقاخانه‌ها صحبت کند، چندان میلی به مصاحبه ندارد و بارها می‌گوید دوست ندارد اجر معنوی کارش از بین برود و دوست دارد ناشناس بماند، اما وقتی به او می‌گویم شاید فردی با خواندن این گزارش، دلش تکان بخورد و به فکر بیفتد در محله خودش هم سقاخانه‌ای راه بیندازد، انگار تلنگری می‌خورد و بلافاصله می‌گوید: تا حالا از این منظر به مصاحبه نگاه نکرده بودم. واقعا آرزو دارم مثل خاطراتی که از چند دهه قبل برایمان نقل کرده‌اند، در هر گوشه این شهر، سقاخانه‌ای راه بیفتد.

امین از سه سال قبل برایمان می‌گوید، وقتی مادرش فوت می‌کند و او در اندوه از دست دادن مادر، به قول خودش مزه تلخ یتیمی برای همیشه با او می‌ماند. وابستگی عمیقی به مادرم داشتم. اصلا باورم نمی‌شد او را از دست داده ام. دوست داشتم بعد از مرگش، کاری برای او انجام دهم، اما نه آن‌قدر پول داشتم که مدرسه و بیمارستان و درمانگاهی برای شادی روح مادرم بسازم و نه زورم می‌رسید هزاران گرسنه را سیر کنم. کاملا مستاصل بودم. بالاخره با روحانی محلمان صحبت کردم و آشفتگی روحی‌ام را برایشان تعریف کردم. ایشان بعد از شنیدن حرف‌های من، پیشنهاد کردند یک سقاخانه در محل بسازم تا هم این سنت حسنه حفظ شود و هم ثواب این کار خیر به مادرم برسد.

وقتی امین، ایده‌‌اش را با دوستانش در میان می‌گذارد، عده‌ای با او موافقت می‌کنند و عده‌ای هم مخالفت. یکی از دوستانم می‌گفت نباید بخشی از مساحت این دفتر تجاری را به سقاخانه اختصاص دهیم و معماری‌‌اش را ناقص کنیم، چون ارزش این ملک پایین می‌آید، اما وقتی با صاحب ملک درباره ایده‌ام صحبت کردم، نه تنها با تصمیمم مخالفت نکرد، بلکه حتی مرا تشویق کرد و گفت هر کار خیری که به ذهنت می‌رسد، انجام بده و نگران ناقص شدن ساختمان هم نباش. فقط کار درست را انجام بده.

سارقان هم برای سقاخانه محل، احترام قائلند

صحبت‌های قاطع صاحب ملک، امین را به ساختن سقاخانه مصمم می‌کند. به قول امین، وقتی حتی خود صاحب ملک، حاضر می‌شود دفتر تجاری‌‌اش ناقص شود تا کار خیری انجام شود، دیگر دلیلی برای گوش دادن به مخالفت‌ها وجود ندارد.

امین می‌گوید: هر بار که قسمتی از سقاخانه را می‌ساختیم، احساس می‌کردم باز هم می‌شود کار بهتری انجام داد. دوست داشتم حالا که می‌خواهم کار خیری انجام دهم، آن را به بهترین شکل به سرانجام برسانم. سعی کردم قسمت یخچال سقاخانه را از مرغوب‌ترین جنس انتخاب کنم و معماری‌‌اش را هم به سبک سقاخانه‌های قدیمی در تهران طراحی کردم. بعد از پایان کار که حدود ده میلیون تومان برایم هزینه داشت، سقاخانه راه افتاد و بالاخره به یکی از آرزوهای مهم زندگی‌ام رسیدم. بعد از راه افتادن سقاخانه، حال روحی بهتری داشتم. هر بار که فردی از سقاخانه آب می‌خورد یا شمعی در تاریکی روشن می‌کرد و به پای سقاخانه می‌گذاشت، حس معنوی عجیبی داشتم که هنوز هم این حس، همراه من است.

جالب است امین می‌گوید حتی سارقان هم برای سقاخانه این محل، احترام قائلند و هیچ وقت تجهیزات و وسایل این سقاخانه سرقت نشده است، آن هم در حالی که در همین محل شنیده ایم گاهی سارقان به اشیای جزئی مثل کفش و سیم برق هم رحم نکرده‌اند، ولی هیچ وقت این سقاخانه مورد بی‌احترامی قرار نگرفته است.

سقاخانه محله یافت‌آباد، حالا حسابی بین اهالی محل، معروف شده است، بدون آن که کسی از بانی این کار خیر، اطلاع داشته باشد. در ایام مذهبی طول سال هم تعداد شمع‌های نذری این سقاخانه افزایش می‌یابد.

سقاخانه‌ها، هویت فرهنگی محله‌ها

روزگاری سراسر خیابان‌های محله یادگار در چهارراه یافت‌آباد تهران، مملو از باغ‌های میوه بود و بندرت خانه‌ای در این منطقه زیبا بنا می‌شد؛ اما حالا آپارتمان‌های این محله، باغ‌ها را خورده‌اند و ردی کمرنگ از سرسبزی آن دوران در این محل دیده می‌شود. امین می‌گوید: اهالی منطقه یافت‌آباد با سقاخانه‌ها خاطرات زیادی دارند، اما اهالی محله یادگار در چهارراه یافت‌آباد، چندان با سقاخانه‌ها خاطره ندارند، چون روزگاری، تمام این مناطق باغ بوده است. ساکنان این منطقه چندان با فرهنگ سقاخانه آشنا نیستند، چون قدمت این نوع محله‌ها به چند ده سال بیشتر نمی‌رسد، اما در برخی مناطق قدیمی تهران که قدمتی بیشتر از یک قرن دارند، آنها با فرهنگ سقاخانه‌ها آشنایی بیشتری دارند، چون هنوز ردی از سقاخانه‌ها در محله‌شان وجود دارد و اهالی جوان‌تر محل، خاطرات سقاخانه‌ها را از زبان بزرگ‌ترها شنیده‌اند.

امین آرزو دارد روزی برسد که فرهنگ سقاخانه‌ها در جای جای کشور دوباره رونق بگیرد و این فرهنگ حسنه از بین نرود. او اعتقاد دارد وجود سقاخانه‌ها در هر محلی، نوعی پیام صلح و دوستی به همه است. به این معنی که آدم‌ها برای همنوعشان اهمیت قائل هستند و فقط به فکر خودشان نیستند.

بی‌گمان همین سقاخانه‌ها، هویت یک محله را می‌سازند و عطر و بوی معنوی به محله می‌دهند، وگرنه سنگ و سیمان و آپارتمان که نمی‌تواند معرف یک محله باشد.

مروری بر تاریخچه سقاخانه در ایران

تاریخ دقیق احداث اولین سقاخانه در ایران معلوم نیست. گرچه ایرانیان، پیش از اسلام نیز محل‌هایی برای توزیع رایگان آب میان مردم داشتند؛ اما احداث سقاخانه به شکل و شمایل فعلی را می‌توان به تاریخ اسلام و بخصوص عهد صفویه نسبت داد.

در همین تهران قدیم گفته می‌شود تا 50 سال قبل، حداقل 290 سقاخانه وجود داشته است؛ اما الان خیلی از آنها محو شده‌اند و نشانی از آن سقاخانه‌های قدیمی نیست.

در برهه‌ای که آب لوله‌کشی نبوده و مردم برای دسترسی به آب پاک، دچار مشقت می‌شدند، وجود این سقاخانه‌ها بسیار حیاتی بوده است.

در گذشته، کنار سقاخانه‌ها، شمع روشن می‌کردند تا مردم بدانند اینجا سقاخانه است و درواقع، شمع‌ها نوعی نشانه‌گذاری برای پیدا کردن سقاخانه بود؛ اما بعدها همین شمع‌ها به نماد نذری و حاجت تبدیل شد و خیلی‌ها به همین سقاخانه‌ها متوسل می‌شدند.

سقاخانه‌های امروزی، معمولا کمی از آن سنت قدیمی سقاخانه‌های قدیمی دور شده‌اند. در برخی سقاخانه‌های امروزی، عملا آبی برای خوردن وجود ندارد و فقط ظاهر قدیمی سقاخانه حفظ شده است. در برخی دیگر از سقاخانه‌ها هم شمعی دیده نمی‌شود یا اصلا جایی برای روشن کردن شمع تعبیه نشده است.

در گذشته، معمولا سقاخانه‌ها را در محله‌های شلوغی می‌ساختند که امکان تهیه آب برای مردم بسیار سخت بود؛ مثلا تعداد سقاخانه‌ها در محله‌هایی نزدیک بازار، بیشتر به چشم می‌خورد. بعدها نقاشی سقاخانه هم شکل گرفت. این نقاشی را می‌توان یک جریانی هنری جدید دانست که در دهه 1340 شمسی کلید خورد. در این جریان هنری، با الهام از فرهنگ سقاخانه‌ها و با استفاده از رگه‌هایی از هنر مدرن، یک جریان هنری تازه شکل گرفت که البته همچنان هم این جریان هنری زنده است و به حیاتش ادامه می‌دهد.

مشابه سقاخانه‌ها و کارکرد آنها در برخی کشورها هم دیده می‌شود، اما تفاوت اساسی این است که در کشور ما، سقاخانه‌ها فقط محلی برای رفع تشنگی نیست، بلکه یک باور فرهنگی و مذهبی هم در آن نهفته است که به سقاخانه‌ها چهره معنوی می‌بخشد.

امین جلالوند

جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها