به گزارش جام جم آنلاین،دیدارهای رودررویی که علایق و دلبستگیها را بیشتر میکرد و میزبان نیز، معمولا با شربت خنک، کاهو و سکنجبین، بیسکویت، شیرینی خانگی و چای پذیرای مهمانانش بود
یا اگر قصد خوردن شام و ناهاری بود، میزبان با همراهی مهمانان، غذایی ساده و در دسترس تدارک میدید و همگی دور هم و در محیطی صمیمانه آن را میل میکردند، گرچه گاهی هم، نزدیکان با پختن غذایی به منزل خویشاوندان میرفتند.
اما حالا برخلاف قبل، دیگر بسیاری از خانوادهها متمایل به رفت و آمدهای خانوادگی نیستند و دیدارهایشان را به مراسم خاص مختصر کرده اند.
سادگی و صداقت سفرههای دیروز، جایش را به میزهای پذیرایی مجلل و رنگارنگی داده است که نهتنها میزبان را مجبور به کلی هزینه میکند، بلکه مهمان را نیز به دعوتی پرخرج متمایل میسازد
گرچه گاهی نیز برخی از افراد بهدلیل عدمتوانایی در جبران دیدار پرخرج مهمانی، از دعوت یا آمادگی برای دیدار متقابل صرف نظر میکنند و این شیوه و عادت ناپسند، دیوار میان روابط خویشاوندی را به مرور بلند و بلند تر کرده است.
کمرنگی روابط و دیدارهای بین خانوادگی و اقوام دور و نزدیک، به حدی رسیده است که بسیاری از جوانترها، برخی از افراد فامیل خود را نمیشناسند یا برای رفت و آمد با آنان تمایلی نشان نمیدهند.
چنین اتفاقات نامانوسی با عادت و عرف فرهنگ اصیل ایرانی ـ اسلامی، در میان خانوادههای ایرانی به قدری وسعت یافته است که به جرات میتوان گفت «سال به سال دریغ از پارسال!»
غریبگی با اعضای خانواده، اقوام، دوستان و همسایگان دیوار به دیوار، بیهیچ تردیدی نشان از کماهمیت جلوه دادن پیوستگیهای ارزشی به عنوان یکی از اصول ساز و بافت زندگی است.
متاسفانه این پدیده نوین خودمحوری که غفلت از حسنات متعدد ارتباطات اجتماعی و خانوادگی را منجر شده است، آنچنان بر شور و شوق و زیباییهای زندگی خانوادههای امروزی سایه افکنده است که بوضوح میتوان خیمه زدن فضای مه گرفته، غریبانه و حس تنهایی را در زندگی بسیاری از افراد به تماشا نشست.
جای تاسف است، بسیاری از ما شیک بودن مبلمان، به روز بودن پوشاک، مدل ماشین، رواج بازار کار، عنوانهای اجتماعی و... را ترجیح دادهایم و هرگز در بحبوحه کار، مشغلهها و گرفتاریهای روزمره، برای لحظه ای هم شده به فکر زنده نگاه داشتن روابط خانوادگی و فامیلیمان نیستیم!
اما براستی، ما را چه شده است که خودفراموشی را ارزشمند دانستهایم و برای گوش فرادادن به ضمیر انسانی ناخودآگاهمان جایی باقی نگذاشتهایم؟!
شکاف نسلی بر روابط فامیلی تاثیرگذار است
سارا 28 ساله و مهندس متالورژی در مورد علت کمرنگشدن رفت و آمدهای خانوادگی و تغییر جنس آن در حال حاضر میگوید:
نسل گذشته ما ارتباط مساعد و مناسبی با فرزندان امروز ندارند و حتی گاه حاضر نیستند نسل امروز را بپذیرند و سازگار با نیازهای آنان شوند،گرچه متعاقبا نسل امروزی نیز در پذیرش افکار، باورها،عقاید و نوع روابط قدیمیترها موفق نبوده و نیستند.
بیتردید چنین وضعی موجب کمرنگشدن یا محو شدن صمیمیتها و عواطف لطیف نسبت به هم میشود و این دردی است که هیچ یک از نسلها خواهان آن نیستند، اما گویی چارهای جز این نمیبینند!
شکاف بین نسلی از مهمترین عواملی است که موجب سردی روابط بین افراد شده است. پیشترها، این شکاف هر 10 سال اتفاق میافتاد، اما در دهههای اخیر، بواسطه پیشرفتهای تکنولوژی و وسایل ارتباطی نوین، این شکاف به سال رسیده است.
دیگر ما نمیدانیم سه سال دیگر قرار است چه اتفاقات جدیدی را تجربه کنیم؟ همانطور که سه سال قبل نمیدانستیم به یکباره با حجم جدید و گستردهای از اطلاعات و ارتباطات روبهرو خواهیم شد.
بحرانهای هویتی از حداقل ترین اثرات منفی شکاف نسلی است که همین عامل نیز، نقش بسزا و مبرهنی بر کیفیت و کمیت روابط خانوادگی و فامیلی دارد.
بسیاری از نوجوانان و جوانان خانوادههای ایرانی، هویت از پیش تعیین شدهای ندارند، به همین دلیل ممکن است در تلاش برای کسب هویت مناسب، ترجیح دهند با همسالان و دوستان خود معاشرت داشته باشند تا با اقوام و خویشاوندان.
گرچه برخی نیز هویت خانواده را بدون کندوکاو پذیرفتهاند و دنباله رو والدینشان شدهاند، اما رضایت نداشتن درونی و قلبیشان باعث شده است مرتکب رفتارهای نامطلوبی شوند که باطنا ارزشمندی نبود این روابط را به بود آن خلاصه نمایند.
اگرچه تمایل کمتر فرزندان به روابط خانوادگی از ویژگیهای طبیعی دوران بلوغ است، اما گاه فاصله گرفتن از والدین و اقوام و گرایش افراطی به سمت دوستان، تنها بهدلیل فراهم نبودن تشریفات، ارتباطات و گردهماییهای مورد نیاز جوانان است که لاجرم، آنان را ناگزیر از این امر میکند که برای دستیابی به خواستههایشان مجبور به پنهانکاری شوند یا برای حفظ و تائید عقاید و افکارشان از وقت و زمانی استفاده کنند که باید با خانواده و فامیل باشند.
از سوی دیگر، بخشی از این فاصله گرفتنهای نوجوانان از والدین نتیجه بیحوصله بودن پدر و مادرها نسبت به گذشته است، چه بسا بسیاری از والدین غرق و گرفتار در دغدغههای مالی زندگی، نهتنها نسبت به خود، بلکه نسبت به فرزندانشان هم بیحوصله و بیرغبت شدهاند.
به این ترتیب جای شگفتی نیست که اندک اندک منتظر گسترش بیش از حد روابط دوستانه و کاهش روابط خانوادگی باشیم، حقیقت تلخی که در سالهای اخیر، با کاهش روابط صمیمی و محبتآمیز با آن مواجه شدهایم.
چه بسا با کاهش میزان روابط خانوادگی، روابط عاطفی عمیق با صمیمیترین افراد زندگی هر شخص نیز به حداقل میرسد و گاه حتی به کمرنگی ارتباط با غریبهها و ناآشناها ختم میشود که صد البته ناپایداری و سستی چنین روابط سرد و بیروحی، به بروز آسیبهای جدی و جبرانناپذیر شخصیتی و اجتماعی در هر فرد منجر میشود.
چشم و همچشمی، گرانی و تورم را دریابیم
مریم، بانوی 45 ساله خانهدار میگوید: در گذشته تدارک یک مهمانی و دور هم جمعشدنها، هزینه زیادی نداشت و غالبا مهمانیها به بهانه دور هم بودن و گپزدنهای دوستانه و خانوادگی برگزار میشد و چقدر هم طعم صمیمیتشان دلنواز بود.
اما حالا به دلیل چشم و همچشمیها، گرانی، تورم و مخارج سنگین هزینههای برگزاری یک مهمانی که گاه سر به فلک هم میکشد و خانواده را متحمل فشار اقتصادی زیادی میکند، مجبور شدهایم.
به قول شاعر «چنان خشکسالیشد اندر دمشق / که مردم فراموش کردند عشق»؛ چشم بر دور هم بودنها، باهم بودنها و فرصتهای درک صمیمیت و شادی ببندیم و آنها را قربانی مصرفگرایی افراطی، انتظارات و توقعات بی پایان خود و شرایط سخت اقتصادی کنیم
و این برای ما ایرانیان مهماننواز، حقیقت ناپسندی است که بهخاطر حواشی بیاهمیت و ناسالم روابط اجتماعی به دیدارهای واجب نوروزی، عزاداریها و عروسیها بسنده کنیم.
بسیاری از افراد، کاهش روابط خانوادگی و فامیلی را از جمله پیامدهای منفی بحران اقتصادی، گرانی و تورم میدانند؛ اگرچه هرگز نمیتوان نسبت به اهمیت این مولفه اساسی در شروع و تداوم ارتباطات انسانی، بی تفاوت بود.
اما سوال مهم این است که «آیا بالا بودن قیمت کالاها و ضعف درآمد، دلیل موجهی بر کمرنگ شدن ارتباطات افراد فامیل یا قطع روابط خویشاوندی و دوستانه با یکدیگر است»؟ یا «با چه راهکارهایی میتوان اثر منفی حاصله از تورم اقتصادی را در رفت و آمدهای خانوادگی و خویشاوندی کاهش داد؟»
بیتردید وقتی به ارکان، اصول و آداب معاشرت و صلهرحم رجوع کنید، متوجه این امر میشوید هیچ دلیل و علتی دلالت بر این امر ندارد که مردم با توجه به وضع بازار در رفت و آمدهای خود تجدید نظر کنند یا با گرانی بازار روابط خود را کمتر کرده یا به وقت فراوانی، بیش از هر زمان به یکدیگر سر بزنند
بیتردید فلسفه برقراری ارتباط با خویشاوندان و دوستان چیزی فراتر از آن است که امروزه در اذهان بسیاری از ما ایرانیها جای گرفته است.
مثلا برگزاری مهمانیهای پرهزینه و تجملاتی که معمولا به دور از فرهنگ اصیل اسلامیو آموزههای علوی است، باعث شده است بسیاری از خانوادهها برای متحمل نشدن هزینههای گزاف و از همه مهمتر برای اجتناب از نگرانیها و دلهرههای معاشرتهای فامیلی چشمکورکن و تشریفاتی، دید و بازدیدها خانوادگی را به حداقل برسانند یا برای همیشه قید آن را بزنند.
از سوی دیگر، گرچه مهمان حبیب خداست و قدمش مبارک است، اما اگر به ماحضر راضی و قانع نباشد و قدردانش نباشد، بیشک میزبان را دچار دردسر و تکلف میکند.
چه بسا برخی از مهمانان بهخاطر ناآشنا بودن با آداب مهمانی، بیتوجهی به کسادی بازار و تورم یا بیخبر ماندن از احوال یکدیگر، توقع پذیرایی هر چه بهتر را برای خود دارند و میزبان نیز به جهت همین اخلاق ناپسند مهمان و از همه مهمتر برای ترس از انگشتنمای مردم نشدن، مجبور است متحمل آلام بسیار شود
و حتی گاه برای حفظ آبرو و شأن خویش، زیر بار قرض فراوان برود و این یکی دیگر از آسیبهای جدی بر روابط خانوادگی و خویشاوندی است که موجب کمرنگ شدن رفت و آمدها یا قطع صلهرحم میشود.
این در حالی است که در آداب معاشرت تعالیم علوی بر مسلمانان سفارش شده است که به هنگام میزبانی، «از هر آنچه که در خانه دارند، بر مهمان دریغ نکنند و به آنچه که ندارند خود را به تکلف و زحمت نیندازند»
و همچنین از آداب مهمان خوب چنین مطرح است که «وقتی به خانه کسی میرود همانجا با درآوردن کفش، توقعات بیجا را ازخود دور کند،گله و شکایتی نداشته باشد و به ماحضر راضی شود»؛
بی تردید، اگر هریک از ما چه در مقام میزبان و چه مهمان، این مهم را بپذیریم و خود را مقید به اجرای این امر حسنه نماییم، مسلما نه تنها هرگز از ورود مهمان به خانه مان دچار اضطراب و تشویش نمیشویم یا از گرانی بازار نمیهراسیم بلکه چون نیاکانمان با سعهصدر و لبخندی از صفا بر لب، برکنار سفرهای از نان و آب چمباتمه میزنیم که مهمان آن هستیم.
امان از بهانههای «من درآوردی»
بهرام فرامرزی 46 ساله معتقد است، ما ایرانیها نسبت به هم کم لطف شدهایم، همه چیز را در انحصار خود میبینیم و میشنویم، اگر اندکی از چارچوب نگاه شخصی و خودخواهانهمان بیرون بیاییم، متوجه این امر میشویم که آنقدرها هم برقراری ارتباط با دوستان و آشنایان سخت نیست
فقط کافی است برای دلتنگیهایمان ارزش قائل شویم و به محض وجود فرصتی برای با هم بودن، به سوی یکدیگر بشتابیم.
وی میافزاید: من بکرات سعی کردهام، در مسیرهای کاریام، از دوستان و آشنایانی که امکان ملاقاتشان است، دیدار کنم یا درروز جمعه مهمان فرصت اندکی از روزشان باشم.
گرچه شاید آنها معترض این رفتار من باشند، اما من میدانم بهترین فکر را دارم ولو آن که دیگران آن را نپذیرند، چه بسا این مساله، مشکل آنهاست، پس باید آنها به فکر چارهای بر آن باشند، نه من!
بسیاری از ما نبودن وقت، بزرگ شدن یا کوچک بودن بچهها، دوری مسیرها، ترافیک، مشغلههای کاری، گرفتاریهای زندگی و .... را بهانهای کردهایم تا نه به مهمانی برویم و نه مهمانی بدهیم!
اما به جای آن تا دلتان بخواهد از طریق تماسهای تلفنی، دادن پیامک یا چت در یکی از شبکههای اجتماعی سعی میکنیم از حال یکدیگر خبردار شویم یا مهرورزی، عشق و محبت خودمان را نسبت به اقوام و دوستان با فرستادن استیکرهای صمیمیت و علاقه نشان دهیم.
البته گرچه در این مسیر، گاهی بالا رفتن پول تلفن، قیمت کارت اینترنت یا کارت شارژ باعث میشود به یک سلام و احوالپرسی ساده اکتفا کنیم اما به هر حال مهم آن است که به این طریق توانستهایم به کمترین ارتباطات خویشاوندی رضایت دهیم و خود را به اجر عظیم صله رحم نائل سازیم!
هر که به فکر خویش است
موی سر و محاسن یک دست سفید حاجعلی آقای نجار، نشان از تجارب بسیار و حرفهای شنیدنیاش دارد، او میگوید: «مردم در گذشته، بیشتر از حالا به یکدیگر سر میزدند و دیدار داشتند، در آن زمانها، مردم، رفاقتی بهتر از حالا داشتند، امروزه محبت بین اعضای خانواده کم شده است، حال چه انتظاری میشود از خویشاوندان و دوستان داشت؟
خیلیها از صبح که از خانه بیرون میآیند فکرشان آن است که چگونه بتوانند با خرج و مخارج روزانه زندگیشان سر کنند.
امروزه، زمانه طوری شده که هر کس اگر بتواند به تنهایی گلیم خود را از آب بیرون بکشد، موفق است.
جالبتر آن که دیگر مثل قدیم نمیشود تقاضای پول دستی یا قرض موقت از دیگری داشت، چون طرف بلافاصله بعد از شنیدن تقاضا، به فکر سود پولش میافتد!
اگر بر رفتار و گفتارهای مردم امروزی اندکی تامل کنید، متوجه میشوید، امروز هر کس به فکر کار و مشکلات خویش است.
برخی از ما آنقدر گرفتار حال و کار خود هستیم که حتی فرصت گفتوگوی چهره به چهره در گوشهای از خیابان را هم نداریم.
مثلا هنگام دیدار دوست در گذری، به سلامی و بعد از آن به یک خداحافظی بسنده میکنیم، گویی میترسیم با اندکی صبر و ایستادن به حرف، شنوای درد دل کسی باشیم، مرهم دردش شویم یا بار سنگینی را از دوشش برداریم.
حال چه برسد که بخواهیم خود را مقید به دید و بازدیدهای خانوادگی و دوستانه کنیم و ساعات متمادی را در کنار آنها بگذرانیم، از مصایب زندگیشان مطلع شویم.
نسبت به آنها احساس مسئولیت کنیم و به فکر چارهای بر مشکلاتشان بیفتیم! گرچه همه به فکر خود هستیم اما اگر از این پس تمرین کنیم با لبخندی بر لب، فشردن محکم دستی یا در آغوش گرفتن و بوسیدن دیگری، مهر و عطوفت مان را ارزانی داریم و در سایه سار محبت اندک آنها نیز، بیاراییم نه تنها دل خود، بلکه قلب دیگری را هم، مملو از عطوفت و مهربانی کردهایم که هر دو، نیازمندش بودهایم و این یعنی پیراستن روح و جان در اوج خودفراموشی!
سالمندانی که فراموش میشوند
آقای اکبری پیرمرد 80 ساله با نگاهی غمانگیز از فرزندانش شکایت میکند و میگوید: شاید باورتان نشود اما من یک ماه یا بیشتر است که فرزند و نوههایم را ندیدهام، بتازگیها هم متوجه شده ام که نوههایم دوست ندارند به خانه من بیایند و به زور والدینشان رفت و آمد میکنند.
البته وقتی هم که سراغی از من میگیرند، سرشان به گوشیهایشان گرم است و دل به حرف هایم نمیدهند، مدام دنبال فرصتی هستند که سریعتر از دستم خلاص شوند و... این وضع برای من که هیچ از تکنولوژی نمیدانم و رسم و سیاق گذشته را بیشتر دوست دارم، تحملناپذیر است.
در جمعهای خانوادگی و نزد اقوام ایرانی، جایگاه سالمندان بسیار ارزشمند و قابل احترام است. متاسفانه در سالهای اخیر، تغییر و تحول در سبکهای زندگی و تمایل به فردگرایی افراد، باعث شده است تا برخی از خانوادهها به بهانههای مختلف والدین پیر و مسن خود را از محافل خانوادگی و خویشاوندی دور کنند یا جوانان ذوق و شوق چندانی برای معاشرت با آنان نداشته باشند.
این در حالی است که سالمندان بشدت نیازمند مراودات اجتماعی بالاخص با گروههای اجتماعی که خود از اعضای آن و دارای پیوندهای اجتماعی و عاطفی قوی تری هستند، میباشند.
والدین کهنسال گرچه شاید از رفاهاقتصادی نسبی برخوردار باشند اما اگر از حمایت عاطفی و اجتماعی اطرافیان خود مثلا خواهرها و برادران یا فرزندان و نوهها و... محروم بمانند، احساس عدم رضایت، ناکامی، انزوا و افسردگی خواهند کرد و هر چقدر این ارتباطات از ناحیه فرزندان و نسل جدید کاهش یابد، احساس ناکامیو شکستشان بیشتر میشود.
بنابراین بر میانسالان و جوانان واجب است در سیستم حمایتی و رفتاری خود نسبت به این بزرگواران تجدید نظر داشته باشند و به گونه ای کاملا مفید با آنان معاشرت کنند؛ بهتر است یادمان باشد که از روزگار پیری، هیچ کداممان را مفری نیست!
مسامحه در تقابل با سنت و مدرنیته
تاکید بر تعامل و تقابل فرد با سنت و مدرنیته از جمله موضوعات بسیار مهم و تاثیرگذار بر کاهش دیدارهای خانوادگی و دوستان صمیمی و دیرآشناست.
متاسفانه وجود مشکلات و ضعف فرهنگی در جامعه باعث شده است ما در این تقابل و مسامحه دچار اشکال شویم.
بیگانگیها، ناآشناییها و اختلاط فرهنگهای مختلف و عدم درک باورها و عقاید اصیل فرهنگی، که در روند زندگی بسیاری از خانوادهها پیش آمده است، نشان میدهد که روابط خانوادگی در جامعه امروز ما، به لحاظ دستاوردهای دنیای مدرن، نه فقط از حالت سنتی در آمده است
بلکه سنتهای موجود نیز اندک اندک دچار استحاله شده و از بین رفته اند، مثلا، کمرنگ شدن تعصبات و علاقههای خانوادگی از جمله دلایلی است که موجب ایجاد تزلزل در انسجام کانون زندگی مشترک و فاصله ارتباطی والدین با فرزندان شده است.
از سوی دیگر، سرعت زیاد تغییر و تحولات در زمینه تکنولوژی مزید بر علت شده است. گسترش رسانههای جمعی و عمومی و وسایل تفریحی انفرادی همچون دسترسی به اینترنت و چت، انواع شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای، مجلات، خبرگزاریها، انواع بازیهای رایانهای، که نقش مهم و کلیدی در انتقال فرهنگ در جامعه دارند
برمشکلات افزودهاند و سبب ترویج فرهنگ غلط در جامعه شده بلکه باعث شدهاند افراد ترجیح دهند اوقات فراغتشان را به تنهایی بگذرانند که همین قضیه تا حد زیادی موجب دور شدن افراد از هم شده است.
مثلا، برخی از خانوادهها بیش از یک دستگاه تلویزیون در منزل دارند و هر عضو خانواده نیز یک شبکه را نگاه میکنند.
در چنین شرایطی تعامل اعضای خانواده بهگونهای محدود میشود که معمولا به ارتباط بسیار اندک با یکدیگر کفایت خواهند کرد و با این شرایط ، هرگز جای تعجب نخواهد بود که هر یک از اعضای خانواده، سازی متفاوت از دیگری در زندگی بنوازند!
فراتر از مقابله به مثل
متین میگوید: من با کسی رفت و آمد میکنم یا تماس میگیرم که او هم با من معاشرت کند و در تماس باشد، به هر حال من هم انتظار دارم برای یکبار هم شده، او هم سراغی از من بگیرد. البته در زمانه حاضر نمیشود انتظار رفت و آمدهای خانوادگی یا دوستانه هفتگی داشت.
اما میشود طی تماس کوتاهی جویای احوال هم شد، اگر کسی به بهانه گرفتاری، مرا فراموش کند من هم ناگزیر از فراموشی میشوم و سراغی از او نمیگیرم، به هر حال، رفت و آمد گفتهاند!
برخی از افراد، روابط اجتماعی و فرهنگی خود را بنابر اصل «هر آمدی، رفتی دارد، هر احوال پرسی هم، سلامیمیطلبد»!
بهگونهای محدود کرده و میکنند که از آن جز به عبارت «فراتر از مقابله به مثل» نمیتوان سخن گفت.
اما آیا براستی در فرهنگ علاقهمندی و دوستی و در قاموس کهن رفتار ایرانیان، منش یا گفتاری چون «ما نمیآییم؛ چون تو نمیتوانی بیایی» معنا و مفهومیدارد؟! گاهی به قول زندهیاد سهراب، لازم است، چشمها را بشوییم و جور دیگر ببینیم!
ما باید در رفتار و گفتارمان تجدید نظر کنیم، باید فاصلهها را حذف کنیم، یادمان باشد فاصلهها با همین نخواستنها و نیامدن ایجاد میشود و عمق میگیرند، پس تا دیر نشده، اندیشه کنیم!
دوری و دوستی، شعاری که واقعی نیست
مهتاب فرخی 36 ساله میگوید: بسیاری از دوستانم نه فقط با خانواده پدری همسرشان سرسنگین هستند بلکه با خویشاوندان خودشان نیز، کمتر معاشرت میکند.
در حال حاضر بسیاری از افراد اعتقاد دارند، اگر از نزدیکان شان دور باشند و زیاد با آنها ارتباط نگیرند، نه فقط عزیز و دوست داشتنی خواهند شد بلکه از درگیریها و اختلافات خانوادگی نیز در امان خواهند ماند.
انگاری مردم نمیدانند که دوری موجب دوستی و صمیمیت نمیشود بلکه باعث از بین رفتن آن نیز میشود، اگر دوری از هم، قدمت پیدا کند، بیگمان میتوانیم برای همیشه همدیگر را فراموش کنیم
ملت عجیبی هستیم، از یکسو فرهنگ کهن دیروز را قدیمیمیدانیم و از آن فاصله میگیریم اما به وقت مقتضی و بر حسب منفعت، خود را مجاز و محق میدانیم که گریزی بر آن داشته باشیم و به نفع خویش بهره گیریم و یکی از آن منفعتها، استفاده از جملات قصار گذشته است.
مثلا یکی از عبارات نغز که در حال حاضر بسیار کاربردی و سازنده است استفاده از عبارت «دوری و دوستی» است!
بسیاری از ما با توسل به این جمله به ظاهر متفکرانه، براحتی خود را از چارچوبهای اجتماعی، قواعد و مقررات وابسته به آن رها کردهایم بلکه با نگاهی عمیق بر مساله که عین خودفریبی است.
تلاش کردهایم دیگران را نیز همسو با عقیده اشتباهمان کنیم، اما براستی، اگر لحظهای این نقاب دروغین را از چهره براندازید و خود واقعیتان را به تماشا بنشینید، آیا باز معتقد خواهید ماند که دوری موجب دوستی و صمیمیت است؟!
گاهی لازم است بیش از بیان مطلبی، اندکی تفکر کنیم و هر آنچه را که صرفا فقط گفتنش به زبان، آسان است بکرات در ذهن و روانمان جاری نسازیم، چه بسا گذر اندک زمانی، میتواند باور دروغینی را چنان در ذهنمان نقش و نگار کند که هرگز خودمان نیز، به باور آن، گمان نمیبردیم.
نسرین صفری /مشاور خانواده
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد