به گزارش جام جم سیما،افشین زمانی که جزو فارغالتحصیلان کارگاه بازیگری زندهیاد حمید سمندریان است، کارگردانی آثاری نظیر «ننه دلاور»، «جایی در میانه خوکها»، «آخرین بازی»، «همه این سالهای حرفی»، «روزی یه اتفاقی میافته» و... را در کارنامه خود دارد و برای برخی از نمایشهای یاد شده، جوایز متعددی گرفته است.
مثل دریافت جایزه بهترین کارگردانی استان تهران برای نمایش همه این سالهای حرفی. زمانی که در نقش ذوالفقار در نمایش خاطرات هنرپیشه نقش دوم، اجرای قابل قبول و باورپذیری دارد،
در زمینه بازیگری هم کارنامه خوبی دارد که بازی در نمایشهای «آرش»، «آخرین بازی»، «رومئو و ژولیت»، «بازی استرینبرگ» و... نیز بخشی از کارنامه این کارگردان جوان در حوزه بازیگری است.
گفتنی است خاطرات هنرپیشه نقش دوم، نمایش پربازیگری است و بازیگرانی مثل امیر ستوده، محمدرضا خادمی، پانتهآ مرزبان، مهدی برزگرزاده، محمد ابوحمزه، وحید کلیایی، مهدیس توکلی،
نریمان عابدی و ژینوس رضایی در آن ایفای نقش میکنند. افشین زمانی، به عنوان کارگردان جوان از رابطههای حاکم بر فضای هنر نمایش راضی نیست و اعتقاد دارد تعداد مشخصی کارگردان و بازیگر جای خود را در سالنهای نمایش عوض میکنند و مدیرانی هستند که به غیر از شاگردان و دوستان خود به کسی اجرا نمیدهند.
نمایش اخیرتان، خاطرات هنرپیشه نقش دوم، نمایش پربازیگری است. کارگردانی این مجموعه دشوار نیست؟
قطعا کار سخت و دشواری است، البته کارگردانی اصولی، نه چیزی که در تئاترها وجود دارد که فقط به جمع کردن چند بازیگر و هماهنگی آنها برای چند جلسه تمرین و بعد اجرا.
کارگردانیای که من آموختهام و کار میکنم بسیار کار سختی است، من چون از کارهای اول نمایشهای پر پرسُوناژ کار کردم به نوعی عادت کردم و شاید نمایش کمبازیگر برایم سخت باشد. البته باز هم میگویم که چگونگی کار مهم است.
اساسا چه تمهیدی میاندیشید تا در نمایشهای پربازیگر، سر رشته کارگردانی از دستتان در نرود؟
اصولا کارگردان باید به غیر از وظایف اصلی خود روانشناس خوبی هم باشد. بازیگران موجودات حساسی هستند و نمیشود با همه یک روش برخورد داشت.
اصولا کارگردانی موفقتر است که با هر بازیگر به زبان خودش برخورد کند. اینطور کارگردان میتواند بخشی از فضای کار را در خدمت خود بگیرد.
من همیشه قبل از استارت تمرینها زمانی را برای طراحی فرم اصلی نمایش میگذارم و وقتی تمرینها را شروع میکنم کاملا میدانم چه میخواهم و تمرین را به سمت آن مسیر راهنمایی میکنم.
در این نمایش هم، توامان کارگردانی و بازی میکنید؟ بسیاری معتقدند این کار، تمرکز لازم را میگیرد. نظر شما چیست؟
البته که این کار نیاز به تمرکز بالایی دارد، اما چون من نزدیک هفت سال درگیر این متن بودم و روی کارگردانیاش کار میکردم.
هنگام بازی و کارگردانی به مشکل برنخوردم و دلیل این که در این نمایش بازی کردم این نیست که بخواهم صرفا به خودم نقشی بدهم، گزینه بهتری از افشین زمانی برای بازی این نقش خاص وجود نداشت، به همین دلیل این کار را کردم.
پیشینه و سابقه بازی داشتن در تئاتر، چقدر کمک میکند که بازیگر در مدیومهای دیگر هم موفق باشد؟
خب، این یک اصل است. مثلا بچهای که دوران تحصیلی ابتدایی را نگذرانده، نمیتواند به مقاطع دیگر راه پیدا کند، چراکه ابتدا باید اصول را بیاموزد.
در مورد بازیگر هم کاملا همین است. بازیگری که سالها در تئاتر بوده آموزشدیده و به قولی خاک صحنه خورده، هم قدر نقشی را که به او محول شده را بیشتر میداند، هم قدر جایگاهی که به او میدهند.
بارها دیده شده بازیگرانی که بدون پشتوانه در سینما یا تلویزیون ظاهر شدهاند، آن کار، اولین و آخرین کارشان شده است.
بازیگری که در تئاتر، البته باز هم بگویم تئاتر اصولی زحمت کشیده باشد در همه مدیومها میتواند درخشان ظاهر شود.
غالبا چه چیزی از یک متن شما را درگیر و مجاب میکند که برای کارگردانی آن متن، اقدام کنید؟
همیشه برای انتخاب متن چندین اصل را مورد ارزیابی قرار میدهم. حرف اصلی نمایش، میزان جذابیت درام، میزان جذابیت پرسوناژها، میزان جذابیت صحنهها و آخرین مورد که مهمترین مورد هم است، میزان جذابیت متن برای تماشاگر.
تماشاگر به نوعی مهمترین رکن نمایش است و در همه مراحل تولید اثر باید به رضایت او فکر شود، نه این که تنها برای پر کردن صندلیها و فروش گیشه به تماشاگر فکر کنیم.
نظرتان راجع به مخاطبان تئاتر چیست؟ و انتظارتان؟ تفاوتهای این مخاطبان نسبت به گذشته چیست؟ اصلا به نظر شما مخاطبان تئاتر تغییر کردهاند؟
سالها پیش که اولین روزهای حضورم در این حرفه بود، یاد دارم همه سالنها پر از تماشاگر بود. در آن زمان هیچ کدام از ابزار تبلیغاتی حال وجود نداشت، تنها تبلیغ نمایشها پوستر کار بود.
در آن زمان تماشاگر، خود دغدغه داشت و تئاتر را پیگیری میکرد، چون آن زمان صداقت بیشتری بین هنر تئاتر و مخاطبانش وجود داشت، همه نمایشها مدتها تمرین میشد و تماشاگر این را حس میکرد.
اما در حال حاضر متأسفانه تماشاگران دیگر برای دیدن تئاتر به سالنها نمیروند بلکه برای دیدن بازیگر مورد علاقه خود که از سینما یا تلویزیون به تئاتر آمده، تئاتر را دنبال میکنند.
البته اینها بخشی از مخاطبان تئاتر بودند، اما بخش تعیینکنندهای هستند. مخاطب الان با شناخت بهتر و آگاهانهتر حضور پیدا میکند.
من به عنوان یک کارگردان تنها انتظاری که دارم این است که فقط و فقط چهره، دلیل انتخاب نمایش نباشد، حضور یک چهره دلیل بر حرفهای بودن نمایش و عدم حضور ایشان، دلیل بر غیرحرفهای بودن نیست.
در حال حاضر به عنوان کارگردانی که هم نمایش ایرانی کار کردهاید و هم نمایش غربی، این دو نوع را از هم متفاوت میبینید؟ انتخاب خودتان کدام است؟
خب من کاملا نمایشنامههایی را کار میکنم که حرف کلی و جهانشمولتری را داشته باشد، فرقی نمیکند ایرانی یا خارجی باشد.
مهم این است نمایشنامه خنثی نباشد و تاریخ مصرف هم نداشته باشد تا بشود آن را در زمانهای مختلف به روی صحنه برد. نمایشنامههای بزرگ این خاصیت را دارند که میشود با رویکردهای مختلفی به روی صحنه برود.
به قول استادم حمید سمندریان بزرگ یک کارگردان از نمایشنامه مکبث یک طبیعت شیطانی در دل هر قدرت میبیند و دیگری در مورد مکبث میگوید: خود قدرت بیمعنی است و این نمایشنامه ضدقدرت است.
دلیل گرایش بسیاری از کارگردانها برای روی صحنه بردن نمایشهای خارجی را چه میبینید؟
کارگردانهای دیگر را نمیدانم، اما خود من به این دلیل از نمایشنامههای خارجی استفاده میکنم که ساختار کاملتری دارند، عمیقتر هستند و مختص به یک جامعه و یک زبان نیستند.
مثلا نمایشنامه ننه دلاور هیچوقت بیاستفاده نمیماند؛ چراکه تا جهان وجود دارد جنگ بخش مهمی از زندگی انسانهاست.
وضعیت امروز اجراها در سالنهای خصوصی را چطور میبینید؟ اساسا گسترش بیشتر این سالنها را به نفع تئاتر میدانید یا نه؟
در حال حاضر این سالنها باعث شلوغتر شدن تعداد نمایشها در تهران شدهاند و با باز شدن این سالنها هزاران کارگردان پا به عرصه گذاشتهاند که من شخصا این را کاملا به ضرر تئاتر میبینم.
دانشجویی که ترمهای اولیه خود را پشتسر میگذارد اتودهای کلاسی و آزمونها و تجربههای اولیه خود را با پرداخت مبلغی به این سالنها به روی صحنه میبرد، از آن به بعد در یاد گرفتن را به روی خود میبندد.
بگذریم که مخاطبانی هم در این میانه، با دیدن این تجربهها، به احتمال زیاد دیگر هیچ وقت به دیدن تئاتر نمیآیند، اما خود آن دانشجو خود را کارگردان حرفهای میبیند که نمایشاش در کنار نمایشهای حرفهای به روی صحنه میرود.
اضافه شدن این سالنها متأسفانه به کیفیت هنر نمایش لطمه بزرگی زده، چراکه هر کدام هزینه گزافی را برای برپایی آن مجموعه پرداختهاند، پس به هر شکلی که شده باید این هزینهها جبران شود و این گونه میشود که دیگر کیفیت کارها مهم نبوده و فقط توان گروه برای پرداخت کرایه روزانه سالن مورد توجه قرار میگیرد.
وضعیت این روزهای تئاتر ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
تئاتر ایران در حال حاضر بیمار است. بیماری که برای درمانش هیچ دارویی وجود ندارد. بیماری عدم صداقت، بیماری تئاتر جشنوارهای، بیماری عدم حمایت مسئولان و مهمترین بیماری باند بازی.
باند بازیای که نمونهاش هیچ کجای تاریخ یافت نمیشود. تعداد مشخصی کارگردان و بازیگر که جای خود را در سالنهای نمایش عوض میکنند. مدیرانی که به غیر از شاگردان و دوستان خود به کسی اجرا نمیدهند.
جوسازی کذب و بزرگنمایی خندهدار برای بالا بردن فروش نمایشها. آری. تئاتر ما بیمار است و مهمترین و اصلیترین دلیلش، خود ما هنرمندان تئاتر هستیم که ذرهای با هم صداقت نداریم.
اجازه پیشرفت به هیچ جوانی نمیدهیم. مگر این که مجیزمان را بگویند. در این هنر که عاشقانه دوستش میدارم، هنرمند بودن شکل خود را عوض کرده است.
ماهها تمرین جایش را به دو هفته تمرین داده است. چون با بودن بازیگر جوان، کیفیت مورد اعتنا و قضاوت قرار نمیگیرد و تنها با بودن اسامی چهره و دهان پر کن، فروش به چند صد میلیون هم میرسد.
در این هنر، هر کس که بخواهد بدون گذراندن دورهای کارگردانی میکند. تنها کافی است توان پرداخت روزانه چند صد هزار تومان را داشته باشی تا نمایشی را هر زمان که اراده کردی روی صحنه ببری.
در غیاب نامهای بزرگی مانند استاد حمید سمندریان، جا برای جولان کسانی باز شده که ربط چندانی با مقوله حرفهای نمایش و هنر تئاتر ندارند.
مهرداد نصرتی ـ اعظم حسنتقی
ضمیمه قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد