مهینترابی بازیگر بیحاشیهای است که نقشهایش را آنقدر خوب اجرا میکند که باورش میکنیم. همانگونه که در مصاحبهای که میخوانید آنقدر بیغل و غش صحبت کرد که باور کردم همانگونه رفتار میکند که حرف میزند.
در مقدمه صحبتهایتان اشاره کردید هر کسی جهان شخصی خود را دارد. به نظرتان هر آدمی چگونه میتواند این دنیای شخصی را بسازد؟
دنیای ما آدمها خیلی پیچیده است، اما علم پیشرفت کرده و شاخههای تخصصی علمی بهوجود آمده تا متخصصان و مسئولان بتوانند جامعه بهتری را طراحی کنند. معتقدم ما نمیتوانیم داستان زندگی خود را بهعنوان نسخه به مردم بدهیم. داستان زندگی من کاملا شخصی است و به کار خودم میآید. با همه اینها بر این باورم که لحظه به لحظه زندگی در حال تغییر است و طرحی نو میاندازد. آدمها روی هم تاثیر میگذارند، آب و هوا، شرایط جهانی، حتی ستارهها روی زندگی ما تاثیر میگذارند.
با چنین احوالی، متخصصان باید بنا به شرایط موجود برای مسائل مختلف راهحل ارائه کنند. باید راه و روش زندگی جوانان را تحلیل و برای زندگی شخصی، تحصیلات و... آنها برنامه ارائه کنند.
با توصیه هیچ مشکلی حل نمیشود! برای تغییر باید شرایط فراهم و مسیر هموار شود.
با توجه به این نکته که گفتید دنیا هر لحظه در حال نو شدن است، چنین به نظر میرسد که دنیای درون شما سیال است از کی ساخت این دنیا را شروع کردید؟
به نظرم هر انسانی که به دنیا میآید با نَفس خودش با دنیا برخورد میکند. انسان برای شناخت دنیای درون خود خیلی اذیت میشود. رنج میکشد تا موقعیت خود را به عنوان یک انسان شناسایی کند و متوجه شود کجای این دنیا ایستاده و قرار است به کجا برود. این شناخت، تلاشی کاملا شخصی است که هر فردی وظیفه دارد آن را انجام دهد.
من به اندازه نیازی که به شناخت موقعیتم داشتم زحمت کشیدم و سعی کردم به درون خودم دسترسی پیدا کنم. عیبهایم را ببینم و برای رفع آنها تلاش کنم. چون فقط این سعی و تلاش است که برای ما میماند. به نظرم انسان موجود فوقالعاده پیچیدهای است که باید پیچیدگیهای درونی خود را شناسایی کند، فرق نمیکند آن آدم در کدام موقعیت اجتماعی، حرفهای یا خانوادگی قرار دارد این مسئولیتی است که در قبال خودمان و خدای خودمان داریم.
تئوریای هست که میگوید اگر هر فردی خودش را اصلاح کند جامعه هم اصلاح میشود...
با این تئوری موافقم. اینکه میگویند تذهیب نفس قبل از هر کاری باید انجام شود کاملا درست است. اگر به کشور خودمان یا حتی جهان نگاه کنیم متوجه میشویم، دلیل بسیاری از گرفتاریهای ما دروغ، حرص، طمع، حسادت و... است.
همه این صفات از درون آدمها و نفس آنها نشات میگیرد .همین نفس است که باعث جنگ میشود. یکی پیدا میشود که فکر میکند باید جهان را تغییر دهد و نظم دلخواه خود را حاکم کند و با این نوع نگرش میلیونها کشته، آواره، بیخانمان، رنج و غصه به همراه میآورد. معتقدم هر شخصی وظیفه دارد روی خودش کار کند در غیر این صورت اولین کسی که آسیب میبیند، خودش است و بعد جامعه را درگیر میکند.
یک سری مهارتهای رفتاری و اخلاقی را باید فرابگیریم این مهارتها را خود فرد باید یاد بگیرد، جامعه به او آموزش دهد یا خانواده؟
خانواده خیلی مهم است. اگر پدر و مادر با عشق و بدون منیت و خودخواهی به فرزندان خود رسیدگی کنند، حتما بچههای موفقتری تربیت میکنند تا خانوادهای که مدام در آن پرخاشگری، حسادت و... وجود دارد. خانوادهای که عشق در آن حاکم است حتما خانواده موفقتری است، عشق زندگی را سروسامان میدهد. آدمهایی مرا تحتتاثیر قرار دادهاند که صاحب خانوادهای بودهاند که آنها را از عشق لبریز و چشم و دلشان را از عشق پر کردهاند. آنها چنان از محبت سیرابند که نیازی به توجه بیرونی ندارند. مادر خیلی مهم است، یک زن خوب که عاشقانه خانواده خود را حفظ میکند، میتواند نسلی بیپایان از آدمهای خوب را تربیت کند که عشق را به اطراف پراکنده میکنند.
شما این عشق را از طرف خانواده دریافت کردهاید؟
من در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم و بزرگ شدم همین باعث شد عشقی را که دلم میخواست دریافت نکنم، اما وقتی بزرگ شدم روی خودم زیاد کار کردم! زحمتم بیشتر شد، اما خودم را رها نکردم. معتقدم خانوادهها باید آنقدر به فرزندان خود عشق هدیه بدهند که دیگر لازم نباشد مثلا یک آدم در 30 سالگی به خودش بیاید و بفهمد که باید روی خودش کار کند چون در آن زمان دیگر خیلی دیر شده و او باید خیلی زحمت بکشد تا حال درونیاش خوب شود. اما وقتی عشق را از خانواده دریافت کنی، آنقدر قوام یافته و قوی است که برای همیشه از تو حمایت میکند.
آن کسی که عشق را از خانواده گرفته، تکلیفش مشخص است و معمولا به بیراهه نمیرود، اما آن کسی که در کودکی از عشق والدین محروم بوده چه باید بکند؟
به نظرم در هر شرایطی آدم باید بتواند خودش را کنترل کند. باید افکار خودرا کنترل و به چیزهای خوب فکرکند. یکی از فرمولهای خوبی که در همه شرایط جواب میدهد این است که آنچه برای خودت نمیپسندی برای دیگران هم مپسند! مراقبت از نفس لازم است. باید ششدانگ حواسمان باشد تا رفتارهای ناپسند دیگران را تقلید و تکرار نکنیم.
توانایی خوب بودن را خدا در وجود ما گذاشته، پس اول باید خودمان طالب خوب بودن، باشیم و بعد از خدا یاری بگیریم و از او بخواهیم به ما کمک کند تا خوبیهای درونیمان را بروز دهیم و ما را ناتوان کند در انجام بدیهایی که آنها را دوست نداریم.
به نظر میرسد رابطه شما با خدا خیلی خوب است؟
مگر میشود خوب نباشد! مثل این است که آدم رابطهاش با خودش خوب نباشد.
به نظرم ما باید از ذهنمان عبور کنیم، چون اوست که مدام میگوید: من میدانم، من میتوانم، من... اما واقعیت این است ما با دانش اندکی که داریم به اصطلاح قادریم فقط تا نوک دماغمان را ببینیم. باور دارم عقل و انرژی دیگری وجود دارد که کل کائنات را اداره میکند و نهتنها اکنون ما را میبیند بلکه تا ابدیت ما را تحت نظر دارد، پس بهتر است به او اعتماد کنیم. این اعتماد زمانی شکل نمیگیرد که خودمان آن را نادیده بگیریم.
اما هستند کسانی که وقتی با ناکامی و شکستی روبهرو میشوند اعتمادشان به خدا را از دست میدهند...
این نگرش اشتباه است. معتقدم خدا جز نیکی چیز دیگری نیافریده اگر سختی و ناکامی را پیشروی ما میگذارد برای این است که چیز جدیدی به ما یاد بدهد باید حواسمان جمع باشد تا درسی را که قرار است فرا بگیریم، دریافت کنیم. اگر نگاهمان اینگونه باشد خیلی از مشکلات حل میشود. اما منیت در برخی از آدمها آنقدر قوی است که اگر هزار بار هم زمین بخورند باز هم متوجه نمیشوند کجای کارشان ایراد دارد. اما کسانی هم مثل مولانا هستند که جز خوبی در دنیا هیچ چیز دیگری نمیبینند، چون از منیت خود عبور کردهاند. وقتی منیت و ذهن ایرادگیر را از سر راهت برمیداری، فقط بیکرانگی باقی میماند. اگر منیت از سر راه برداشته نشود آرامش، برکت، عشق، شادی و... به زندگیمان وارد نمیشود چون مدام فکر میکنیم با عقل ناقص و زندگی کوتاه باید دنیا را بر وفق مراد خود تغییر دهیم. ما نمیتوانیم دیگران را تغییر دهیم ما فقط قدرت تغییر خودمان را داریم. ما اگر از درون با خودمان و با دنیا آشتی کنیم، جهان بهتری خواهیم ساخت.
طاهره آشیانی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد