به گزارش جام جم آنلاین ، گواه این ادعا، سفرنامههای بیشمار جهانگردان ممتاز جهانی است که نتوانستهاند در مقابل این همه زیبایی سر تسلیم فرود نیاورند و صفحات زیادی از سفرنامههای خود را به آن اختصاص ندهند.
نمونه آن سفرنامه پر و پیمان «پیترو دلاواله» ایتالیایی است که 17مارس 1617 میلادی از راه همدان و گلپایگان وارد اصفهان شد؛ درست در زمان حکومت شاه عباس صفوی در ایران. او حتی در سفر خود به ایران با شاه عباس صفوی عازم اردبیل میشود تا از نزدیک شاهد جنگهای ایران و عثمانی باشد. این بخش از سفرنامه دلاواله را که توصیف کوتاهی است از محلههای اصفهان، بخوانید:
«در مشرق زمین به استثنای قسطنطنیه و حومه آن، واقعا هیچ یک از نقاط دیگر را نمیتوان با اصفهان مقایسه کرد و نسبت به قسطنطنیه نیز اصفهان نهتنها از بسیاری جهات مساوی است، بلکه به جرات میتوان گفت از آن برتر است.
از لحاظ وسعت، اصفهان با ناپل برابر و شاید مختصری کوچکتر باشد. در اطراف آن به دستور شاه سه محله جدید ساخته شده که به فاصله کمی از شهر واقع شده است. یکی از آنها تبریزنو نام دارد که سکنهاش را آن عدهای از اهالی تبریز که به اصفهان کوچ کردهاند، تشکیل میدهند ولی شاه مایل است که این محله به نام او «عباسآباد» نامیده شود.
محله دیگر به نام جلفاست که سکنه آن را مهاجران جلفا تشکیل دادهاند و همه آنها ارمنی و مسیحی و ثروتمند هستند. شاه دستور داده است این عده را از نقاط مختلف به اصفهان کوچ دهند تا در حوالی مرزهای مجاور ترکها نباشند و خطر از دست رفتن آنان و اسارتشان به دست ترکها منتفی شود. بهطور کلی شاه تا حد امکان، حوالی مرزها را از سکنه خالی کرده و آنها را به مرکز انتقال داده و زمینهای دیگری در اختیارشان گذاشته تا ابقای آنان در مملکت تضمین شود و در عین حال شهر اصفهان بزرگتر و ثروتمندتر و زیباتر شود؛ زیرا او اولین پادشاهی است که اصفهان را به پایتختی انتخاب کرده و با ساختمانهای پیاپی و مخارجی که در آن میکند، تمام سعی خود را در راه عظمت آن گذاشته است.
در سومین محله، گبرها یعنی خارج از مذهبها و آتشپرستان ساکن هستند. نظر شاه بر این است که این سه محله هر چه زودتر به اصفهان وصل شود و برای عملی کردن این مقصود با حرارت هر چه تمامتر تلاش میکند و از هماکنون به اندازهای ساختمان زیاد شده و برای کسانی که میخواهند خانه سازی کنند آنقدر تسهیلات از قبیل زمین و پول فراهم میشود که میتوان انتظار داشت بهزودی الحاق محلات به شهر اصفهان عملی شود و در این صورت اصفهان و حومه آن از قسطنطنیه و حتی رم بزرگتر خواهد شد.
روی هم رفته میتوان گفت با وجودی که ساختمانها همه یک طبقه و همسطح زمین بنا شده و به بلندی عمارات قسطنطنیه نمیرسد ـ اصولا در مشرق زمین احتیاجی نیز به عمارات بلندتر نیست ـ با این حال به ساختمانهای قسطنطنیه برتری دارد، بهخصوص بازارها واقعا بینظیر است و همه بناهای آنجا بزرگ و عالی و مساوی و منظم و دارای معماری فوقالعاده خوبی است و به علاوه در آن خوراکی و کالا از هر نوع به حد وفور وجود دارد و دالانها را طوری تقسیم کردهاند که هر قسمتی به متاعی تخصیص یافته و این امر موجبات تسهیل امر دادوستد را فراهم آورده است.
کاروانسرا نیز به حد لزوم برای خارجیان وجود دارد و همه آنها بزرگ و دارای ساختمان نسبتا خوب و تزئینات مناسب است و چنین به نظر میرسد که علاوه بر شاه، اشخاص دیگر مساعی خود را در راه بهبود آن صرف میکنند. در اینجا مسجدهایی از نوع پنج یا شش مسجدی که توسط امپراتوران عثمانی در قسطنطنیه ساخته شده است، وجود ندارد ولی میتوان از دو محل اسم برد که به نظر من نهتنها نظیر آن در قسطنطنیه نیست، بلکه با بهترین آثار مسیحیت برابر است و حتی بدون تردید بر آنها مزیت دارد. یکی از این دو محل میدان شاه یا میدان اصلی شهر واقع در جلوی قصر سلطنتی است که طول آن 690 و عرض آن 230 قدم میشود. دورتا دور این میدان را ساختمانهای مساوی و موزون و زیبا فراگرفته که سلسله آنها در هیچ نقطهای قطع نشده است، درها همه بزرگ و دکانها همسطح خیابان و بالای آنها ایوانها، پنجرهها و هزاران تزئینات مختلف منظره زیبایی را بهوجود آورده است. این حفظ تناسب در معماری و ظرافت کار باعث تجلی بیشتر زیبایی میدان میشود و با وجودی که عمارتهای میدان ناوونا در رم بلندتر و غنیتر است، اگر جرات این را داشته باشم باید بگویم میدان شاه را به دلایل مختلفی به آن ترجیح میدهم.»
ضمیمه چمدان
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد