نقدی بر فیلم «مزار شریف» ساخته عبدالحسین برزیده

سیلی محکم به صورت ژانر سیاسی

مزارشریف فارغ از تمام حاشیه‌ها و ضعف‌های ساختاری‌اش که حقیقتا کم هم نیست؛ فقط از منظر معنوی و فرهنگی قابل احترام است. هرچند در سینمای فقیر ما به لحاظ تنوع ژانر؛ این فیلم می‌توانست یک اثر خاص در گونه سیاسی تاریخی یا یک تریلر خوش ساخت نام بگیرد.
کد خبر: ۸۳۷۵۶۸
سیلی محکم به صورت ژانر سیاسی

اتفاقی که شوربختانه روی نداد.داستان غم‌افزای شهدای دیپلمات ایرانی در مزارشریف توسط طالبان دستمایه این فیلم است.

ذکر یک نکته مهم درباره نام شخصیت اصلی و کاراکتر اول فیلم در ابتدای این یادداشت بسیار مهم و ضروری است.

در منابع رسمی نام وی سرهنگ الله‌مدد شاهسوند ذکر شده است، اما در بسیاری از خبرهای خبرگزاری‌ها و در فیلم نیز از اسم الله‌داد شاهسون استفاده شده، با این همه به استناد اسناد رسمی مرکز اسناد انقلاب اسلامی و کتابخانه ملی ایران از نام اصلی این قهرمان سرافراز در این نوشتار استفاده کرده‌ام.

برای اولین بار مزار شریف در جشنواره سی و سوم فیلم فجر به نمایش درآمد؛ فیلمی به کارگردانی عبدالحسین برزیده و فیلمنامه مهدی شیرزاد و تهیه‌کنندگی حوزه هنری.

بازخورد‌ها اما آنچنان با این فیلم مناسب نبود. اکران عمومی فیلم نیز با اقبال آنچنانی تماشاگران روبه‌رو نشد.

این مهم نهایت درد سینمای ایران را نشان می‌دهد که چگونه یک روایت دست اول و جاودانی اینچنین ساده ساخته می‌شود و شش‌میلیارد نیز صرف ساختنش می‌گردد.

در واقع مزار شریف گران‌ترین فیلم حاضر در جشنواره فجر سال قبل بود. با این همه فیلم اگرچه در بطن خود روایت مظلومیت قهرمانان ایرانی و رشادت‌های آنان است اما در بیان این حماسه؛ توان و بیان سینمایی ندارد و به یک اثر عادی تبدیل شده است.

این درد زمانی بیشتر حس می‌شود که می‌دانیم مزارشریف از بهترین امکانات و تکنولوژی برای
ساخت و ساز استفاده کرده است، اما فیلمنامه به‌شدت ضعیف و بازی‌های دم‌دستی حسین یاری و مهتاب کرامتی و همچنین مسعود رایگان و کارگردانی متوسط برزیده باعث شده این فیلم به هیچ وجه اثر قابلی از کار درنیاید.

شخصیت‌هایی که نمی‌شناسیم

مرداد 77 تاریخ غمباری برای ایران است. مزار شریف روایت شهادت مظلومانه دیپلمات‌های ایرانی در روز 8 آگوست 1998 مصادف با 17 مرداد 1377 در کنسولگری ایران در مزار شریف است.

اتفاقی که طی آن رسما شهادت هشت نفر از دیپلمات‌های مستقر در کنسولگری تائید و در نهایت نام دو نفر دیگر از کارمندان کنسولگری و یک خبرنگار نیز بر تعداد شهدا افزوده شد.

اما نکته مهم اتفاقات کنسولگری نجات یافتن یکی از دیپلمات‌ها به نام الله‌مدد شاهسوند بوده است؛ فردی که با مرارت فراوان به ایران بازمی‌گردد...

کارگردان مزارشریف و مهم‌تر از آن فیلمنامه‌نویس این اثر؛ حقیقتا بودجه‌ای کلان را صرف ساخت یک فیلم سراپا مغشوش و درجه 2 کرده‌اند.

فیلم یک شخصیت اصلی مرد دارد که همان الله‌مدد شاهسوند است و یک شخصیت زن افغان که معلوم نیست از کجا آمده و چطور نیز یکباره دود می‌شود و به هوا می‌رود.

نوع روایت نیز فلاش بک است، آن هم به صورت بازجویی‌هایی که از شاهسوند پس از فرار از دست طالبان و ورود به ایران انجام شده است.

یعنی درحالی که قهرمان ماجرا در حال بازجویی است به شرح دلاوری‌هایش پرداخت می‌شود. اصلا معلوم نیست چه لزومی داشت روایت مظلومانه و غمبار الله‌مدد شاهسوند و یاران شهیدش چنین سرد و انتزاعی و در محیطی غیردوستانه روایت شود.

البته مسلم است کپی‌برداری ناقص برزیده از آثار هالیوودی شاخص و قابل احترام این ژانر؛ به جای این‌که مساعدت در کیفیت نهایی برای این کارگردان در پی داشته باشد او را زمینگیر کرده است.

در واقع خود شخص شاهسوند چنین مصایبی را از سر گذرانیده اما برگردان چنین وضعیتی برای شروع شرح حال او کاری است کارستان که هرگز در توان برزیده نبوده است.

اگر سریال موفق کارآگاهان حقیقی/ True Detectives را دیده باشید؛ پی به این مقایسه می‌برید.

از حقیقت‌گویی تا ماجراجویی

شرح حال کشتار و شهادت دیپلمات‌های ایرانی کنسولگری مزارشریف و روایت تنها بازمانده مظلوم آن یعنی شاهسوند بسیار غم افزاست.

همچنان که در فیلم نیز شاهد هستیم شاهسوند با پای تیرخورده طی 19 روز فاصله حدود 800 کیلومتری مزارشریف تا مرز ایران را با مرارت‌های مختلف طی می‌کند تا به نیروهای خودی می‌رسد.

برزیده اما این شرح حال دردناک و تاریخی را بسیار ناقص روایت می‌کند. بازی‌های معمولی و ضعیف و فلاش بک‌های ضعیف و گاها بی ترتیب؛ فیلم را زمین زده است.

مهم‌ترین سکانس مزار شریف بی شک باید همان صحنه حمله عوامل طالبان به کنسولگری باشد. تماشاگر انتظار دارد چیزی اضافه از اطلاعات قطره‌چکانی مسئولان بداند.

اما برزیده نیز همان را به ابتدایی‌ترین وجهی نشان می‌دهد که همگان می‌دانند. این‌که این افراد طالبان پاکستان بودند یا افغانستان یا یه یک مشت تحت نظارت طالبان یا اوباش را تماشاگر عام متوجه نمی‌شود و برزیده بی جهت بسیار محتاط عمل کرده است.

از سویی جنبه ماجراجویی تا حقیقت‌گویی و حقیقت‌یابی در مزار شریف جنبه پررنگ‌تری دارد. در واقع خشونت طلبی طالبان و روایت ظلم و جنایت آنها حلقه مفقوده فیلم است و در فیلم بیشتر نمایش فرار 19 روزه تنها بازمانده ماجرا یعنی شاهسوند را شاهد هستیم.

همین روایت نیز ناقص و الکن است. معلوم نیست از کجا زنی افغان به نجات شاهسوند می‌آید؟ این دو بارها گرفتار می‌شوند و هر بار به شکل بی‌منطق و گاهی معجزه‌آسا نجات می‌یابند تا این‌که این زن افغان از فیلم خارج می‌شود و شاهسوند به نزدیک مرز می‌رسد...

این پرداخت در کاراکتر در حالی اتفاق می‌افتد که شخصیت کاراکتر زن فیلم بابازی مهتاب کرامتی در حقیقت قهرمان فیلم است، نه شاهسوند با بازی حسین یاری. اگر این زن افغان نبود احتمالا شاهسوند تا 500 متر نیز از محل اختفایش نمی‌توانست دورتر برود.

اما همین کاراکتر مهم، انگیزه‌اش برای کمک به ایرانی دیپلمات اصلا مشخص نیست. گویی سقف آسمان سوراخ شده و این زن در پوشش یک ناجی به یک مظلوم کمک می‌کند.

کرامتی با ظاهری مغایر با یک زن افغان و با لهجه‌ای بسیار ناکارآمد جزو ضعف‌های غیرقابل انکارفیلم مزار شریف است.

ضعفی که برزیده در مقام کارگردان، مسئول اول و آخر به وجود آمدنش است. چرا که کرامتی فقط و فقط برای گیشه و تماشاگر عام ایفاگر این نقش شده است.

از دیگر سو، وجه سیاسی فیلم نیز مغشوش است. اسناد تاریخی می‌گوید حراست از کنسولگری به نیروهای پاکستانی سپرده شده بوده و در فیلم چنین چیزی شاهد نیستیم.

دیالوگ‌های سکانس حمله نیروهای طالبان به کنسولگری نیز بسیار دم‌دستی است. اگرچه حضور بازیگران افغانی باعث شده حداقل لحن فیلم کمی تا قسمتی واقعی به نظر برسد.

اما نحوه مواجهه این افراد با دیپلمات‌های ایرانی و اتفاقات بعدی باعث نمی‌شود تماشاگر از هویت واقعی این افراد مطلع شود.

آیا باید طالبان پاکستان، طالبان افغانستان و اوباش منتسب به آنان را جدا از هم بدانیم یا درجه شیطانی آنها را کمتر و بیشتر اندازه گیری کنیم؟

‌ لوکیشن و مصائب آن

تولید مزار شریف نیز داستان خاص خودش را دارد، اما باید پذیرفت در تعدادی صحنه‌ها نماها چشم‌نواز است.

طبیعی بود لوکیشن مزار شریف در حال حاضر برای حضور در آنجا قابل تصور گروه سازنده هم نبوده از همین رو برزیده و منوچهر شاهسواری در مقام تهیه کننده تصمیم گرفتند صحنه‌های داخلی را در کمالشهر کرج فیلمبرداری کنند.

برای این منظور در زمینی به وسعت چهار تا پنج هزار متر چند سوله بزرگ ساخته شد و سکانس‌های مربوط به ساختمان کنسولگری و خانه‌های اطراف و همچنین مسجد و حسینیه در آنها فیلمبرداری و ضبط گردید.

سکانس‌های پاسگاه‌های مرزی ایران و بازار مزارشریف نیز در این منطقه ساخته شده است. با این همه صحنه‌های داخلی مزار شریف هیچ حرفی برای گفتن ندارد و صحنه‌های خارجی نیز درهم و برهم روایت شده است.

البته این لوکیشن در اجاره تهیه‌کننده بود و این شهرک کوچک پس از پایان فیلمبرداری تخریب شد.‌

تدوین فیلم و موسیقی مزار شریف معمولی است. ضمن این‌که همین موسیقی بخش مهمی از احساس را در بیان داستان بر عهده دارد. چنانچه حتی گاهی موسیقی جلوتر از داستان می‌دود.

با این همه باید به عزت و رشادت و عظمت دیپلمات‌های شهیدمان و به مظلومیت ایشان گریست و تمام قد برایشان ایستاد.

ای کاش هر چه زودتر بزرگمردی از بدنه شریف سینمای‌مان در یک اثر درخور فیلمی در شأن این شهدا و قهرمان نجات یافته آن بسازد.

مهدی تهرانی - قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها