در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
از چیزی که قرار است ما را شگفتزده کند، غافلگیر کند و دست آخر ما را به چیزی رهنمون کند که پیشتر نداشتهایم؟ از کسی که عضلات به هم پیچیده و نگاه آنچنانی دارد و داستان یکسره بر سر کاکل او میچرخد؟ یا نه، قهرمان همان گمشده همیشگی ماست که همین اطراف زندگی میکند. با ما نفس میکشد، با ما غذا میخورد، چشم تو چشم ما نگاه میکند، غر میزند، ناله میکند، میخندد، هر روز از کنارمان رد میشود؛ سر و شکل و لباساش هیچ فرقی با ما ندارد اما به خاطر تفاوت نگاه پدیدآورندگان آنچنان پررنگ و عینی و قابل لمس میشود که نادیده گرفتنش به این راحتی اتفاق نمیافتد. خودش را تحمیل میکند و در همه لحظاتی که امواج روزمره زندگی ما را به این سو و آن سو پرت میکند حواسمان به او، دنیایش، عقایدش، کارهایش، شیرینکاریهایش، جذابیتهایش، بدخلقیهایش، خندههایش و خلاصه هر چیزی که از او ساطع میشود هم هست و در اوج همه کلافگیها و خستگیها و روزمرگیها باز هم دوست داریم دمی با او بگذرانیم؛ وقت بگذاریم. خلوت کنیم، دل بدهیم و با این موجود دوستداشتنی به یاد همه لحظات خوبی که به یادمان آورده، ما را خندانده، اشکی از گوشه چشممان فشانده یا ما را در حسی گنگ و نامفهوم غرق کرده، لحظاتی را بگذرانیم.
واقعا وقتی داریم از قهرمان حرف میزنیم از چه چیزی حرف میزنیم؟ چرا لازم است یک رسانه حتما قهرمان داشته باشد؟ این قهرمان، قرار است چه کاری انجام دهد که از فوجی از آدمهای دیگر برنمیآید. این قهرمان باید چه ویژگیهایی داشته باشد که مخاطب باید هم از او خوشش بیاید و هم آنقدر میخش را بالا بزند که به این زودیها دست یافتنی نباشد. چطور میشود بعضی قهرمانها اینقدر دوستداشتنی هستند در ذهنها میمانند و مردم هم به آنها روی خوش نشان میدهند،اما در مقابل انبوهی از «شبحهایی» داریم که قرار بوده در قامت قهرمان دیده شوند، همه عناصرشان و حتی ریزهکاریهاشان تقریبا یکی بوده، اما این اتفاق نیفتاده. میان آن «قهرمان» و این «شبحها» چه رازی است؟
دو: تلویزیون تلاش کرده همیشه قهرمان داشته باشد. گاهی این قهرمان مرادبیک و حسامبیک روزی روزگاری بوده، گاهی هم حاج یونس میوه ممنوعه، گاهی کلاه قرمزی و دوستان، گاهی نقی معمولی پایتخت، گاهی عادل فردوسیپور نود، حالا به نظر میرسد این شبها نوبت رامبد جوان و خندوانه است که سری در میان سرها دربیاورد. نه این بار نمیخواهیم از رامبد جوان حرف بزنیم. میخواهیم از قهرمانی حرف بزنیم که بار بزرگی از جذابیت این برنامه را به دوش میکشد. آقای جنابخان. با گویندگی محمد بحرانی که انصافا توانسته به خوبی مخاطبانش را تا آن وقت شب پای گیرندهها بنشاند و با لبخند و چشمانی که برق شادی در آنها میدرخشد آنها را راهی رختخواب کند. جنابخان قهرمان این شبهای تلویزیون است.
اغراق نیست اگر بگوییم خیلیها به خاطر این عروسک بامزه خندوانه را دنبال میکنند. مواجهه او با مهمانان برنامه و نیز تسلط محمد بحرانی بر اشعار فولکلور و هماهنگی بینظیر او با عروسکگردانها که باعث سینک فوقالعاده گوینده با حرکات دست و صورت عروسک شده همه از دلایلی است که مخاطب به این قهرمان از راه رسیده روی خوش نشان دهد، با او بخندد، آواز بخواند، دست بزند و لحظات خوبی را سپری کند. باید به بحرانی و عروسکگردانهای جنابخان تبریک گفت که به این سطح از هماهنگی رسیدهاند. همان چیزی که از دید مخاطب هم دور نمانده است. تلویزیون باز هم به این قهرمانها، قهرمانهایی که وارد قلب مخاطب شوند، بسیار نیاز دارد.
مهدی غلامحیدری / دبیر قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: