گفت‌وگوی فرهنگ‌ها سرمیز شام

سبک زندگی در سیطره غذاهـای یکسان‌ساز

خیابان‌های پایتخت ایران پر شده از رستوران‌های ایتالیایی، هندی، ترکی، چینی و.... ممکن است بگویید این رستوران‌ها فاقد کیفیت و اصالت لازم در ارائه غذایی هستند که مدعی ارائه آن هستند. همین وفور و تعدد، موجب رقابت و در نتیجه تأسیس رستوران‌های اصیل و با کیفیت در ارائه این غذاها خواهد شد، اما بحث این نوشته کیفیت این رستوران‌ها و غذایی که ارائه می‌کنند نیست، بلکه تأثیر فرهنگی آنها و آثارشان بر سبک زندگی آدم‌هاست. در مقابل این رستوران‌های فرنگی و رنگارنگ، کثرت مغازه‌های غذای آماده و سریع (Fast Food) هم در شهر فراگیری چشمگیری دارد. باید بدانیم این فقط شامل حال ایران نمی‌شود؛ همبرگر، هات داگ، انواع ژامبون و... همه شهرهای جهان را گرفته است.
کد خبر: ۸۱۸۳۱۹

همه در حال خوردن غذاهای فوری و آماده هستند و این غذاها بخشی از سرگرمی و جایزه‌ای است که آدم‌ها در اوقات فراغت برای خود و خانواده در نظر می‌گیرند. مردم در یک آخر هفته شیرین خانوادگی یا با دوستان خود به رستوران می‌روند و مثلا همبرگر یا هات داگ می‌خورند.

فرهنگ غذایی و غذای فرهنگی

به همان اندازه که غذا می‌تواند انسان‌ها را با فرهنگ‌های مختلف و تازه آشنا کند و ذائقه و دیدشان را رشد و تنوع ببخشد، می‌تواند در قالب غذاهای آماده، محدود و منحصرشان کند.

جهانی شدن در تغذیه و خوردن یکسان غذا را از ظرفیت‌های فرهنگی، جغرافیایی و معنایی خود تهی کرده است. غذا همواره نشان‌دهنده طبع آدم‌ها و امکانات تولیدی آنها در کشاورزی و دامداری و فرآوری و نشان‌دهنده شرایط محیطی آدم‌ها و میزان تأثیر صنعت در زندگی آنها بوده و همواره در هماهنگی با آب و هوا و ارتباطات یک ملت با همسایه‌هایشان به وجود آمده است. غذا صورت‌بندی اعتقادات یک ملت هم بوده است؛ برای مثال مردم کشورهای مسلمان غذایی می‌خورند که کشورهای آسیای شرقی آن غذاها را نمی‌خوردند و نمی‌خورند و در مقابل بسیاری از غذاها برای مسلمانان حرام بوده که اروپایی‌ها حلال می‌پنداشتند و این تفاوت‌ها هر کدام نگاه اقوام مختلف را به عالم و طبیعت نشان داده است.

چای در فرهنگ چینی اساسا نوعی ابزار آیینی محسوب می‌شود. در ایران عرقیات گیاهی با حوزه سلامت مردم ارتباطی عمیق و اصیل داشته است. بسیاری از جانوران و گیاهانی که در چین و تایلند خورده می‌شود، خوردنشان برای اروپاییان قابل تصور نیست و برای مسلمانان به لحاظ اعتقادی حرام بوده است. همه اینها نشان می‌دهد غذا فقط غذا نیست، بلکه حوزه‌های وسیع و متفاوتی را دربرمی‌گیرد، غذا با سرعت زندگی روزمره، رفتار و سبک زندگی و نگاه آدم‌ها به کارشان ارتباطی معنادار و ماهوی داشته و دارد. فرهنگ کافه‌نشین و کمی فخرفروشانه فرانسوی‌ها آنها را در غذا خوردن، هم سختگیر کرده و هم غذا خوردنشان را کند و مفصل گردانده است. فرانسوی‌ها کمتر با غذای اصلی، یک وعده غذایی را به اتمام می‌رسانند و پیش غذا و دسر از ملزومات فرهنگ غذایی آنهاست. ایرانی‌ها به سبب فرهنگ خانوادگی پر جمعیت و اهمیت و جایگاه پدر به شیوه‌ای غذا می‌خوردند که این نوع خوردن غذا دور یک سفره بزرگ و با نشستن سلسله مراتبی، نوع غذاها و میزان خوردن آدم‌ها را هم تحت تأثیر قرار می‌داد.

نوع و میزان کار از عوامل تعیین‌کننده دیگر است، به این معنا که کار سنگین میزانی از انرژی را از فرد طلب می‌کرد که او باید غذاهای خاصی را در وعده‌های زیاد و نزدیک به هم می‌خورد. غذای کشاورزان ایران اغلب متأثر از کار سنگین آنها روی زمین، مفصل و متنوع است، اما در مقابل این شیوه‌های هنجاری و ارزشی غذا خوردن، برای مثال شیوع ساندویچ و غذاهای فوری نشان‌دهنده این است که آدم‌ها از آیین برای غذا خوردن صرف نظر کرده‌اند، چرا که کار اجازه تمرکز در غذا خوردن را به آنها نمی‌دهد. وقت برای انسان جدید تنگ است و زندگی او و ساحات مختلفش در کار و تلاش برای درآمد بیشتر حل شده است.

رویارویی فرهنگ‌ها سر میز غذا

با این اوصاف غذا آنقدر به حوزه‌های گسترده‌ مرتبط و دربرگیرنده مسائل متفاوت است که خوردن غذایی از فرهنگی دیگر به معنای آشنایی و رویارویی با آن فرهنگ دیگر می‌تواند باشد. خوردن غذای ایتالیایی، هندی، چینی یا ترکی در ایران فقط به معنای خوردن غذا و آشنایی با ذائقه مردمانی در نقطه دیگری از دنیا نیست، بلکه مصرف کردن در فضایی است که فرهنگ، سیاست، سبک زندگی و اعتقادات آنها را بازنمایی می‌کند. با این اوصاف غذا نوعی بازنمایی فرهنگی و اقلیمی است که مردم جهان و فرهنگ‌های مختلف را در دیدار یکدیگر و آشنایی با هم قرار می‌دهد.

غذای آماده و فست‌فود در جهت فرهنگ زدایی از زندگی روزمره و سبک زندگی انسان پیش می‌رود. این برای کشورهایی چون ایران یا چین که از مکتب غذایی منحصر به فرد و با سابقه‌ای برخوردار بوده‌اند و همواره نگرشی همه‌جانبه و کامل برای پاسخ دادن به نیازهای جسمی و روحی مردم داشته‌اند، یک ضایعه عمده و خطرناک است

در کنار این آشنایی، غذاها با فرهنگ کشوری دیگر تعدیل می‌شود و تغییر می‌یابد. اسپاگتی ایتالیایی‌ در کشور ما نزدیک به فرهنگ غذایی و ذائقه خودمان شده است. خوراک کاری هندی‌ها آنقدر تند است که ناچار برای نزدیک شدن به ذائقه ایرانی تبدیل به غذایی نزدیک به خورش‌های خودمان می‌شود و یک حاصل جدید پیدا می‌کند، درباره غذاهای دیگر هم می‌توان همین تغییرات را بر شمرد و بیان کرد. غذا در بافت فرهنگی تازه وارد می‌شود، فرهنگ خود را نمایش می‌دهد، با فرهنگ میزبان تغییر می‌کند و به چیزی تازه می‌رسد. این نوعی گفت‌وگو یا دیدار فرهنگ‌ها و تمدن‌ها روی میز غذاخوری است.

ملت‌هایی با غذای آماده

در مقابل این آشنایی و همنشینی سازنده، در مقابل این فضای رنگارنگ و شاد و تجربه‌گر که با خلاقیت و طبع و ذائقه و سلیقه افراد همراه است، چیزی وجود دارد به نام غذای یکسان‌ساز جهانی. غذایی که استاندارد و علایق آدم‌ها را سرکوب می‌کند، تقلیل می‌دهد و به فرهنگ تأسف‌انگیز جهانی غذای آماده تبدیل می‌شود.

ریچارد لینک لیتر، فیلمساز معروف آمریکایی که اخیراً با فیلم پسرانگی و پیش‌تر با سه گانه پیش از طلوع، پیش از غروب و پیش از نیمه شب، دل خیلی از علاقه‌مندان سینما و هنر فیلم را تسخیر کرده است، سال 2006 فیلم مهمی ساخت به نام ملت غذای آماده (Fast Food Nation) که برداشتی از کتاب تکان‌دهنده اریک اسکلوسر به نام سویه تاریک بود.

او در این اثر نشان داد چگونه فرهنگ غذای آماده و رستوران‌های زنجیره‌ای میانمایه آن، به طور غیرمسئولانه سلامت شهروندان را تهدید می‌کنند، در زندگی روزمره آنها تأثیر منفی می‌گذارند و سبک زندگی آنها را حتی تا انتخاب شغل و پیشرفت فردی تنزل می‌بخشند و همین‌طور از جهت دیگر تأثیری فاسد و مخرب در دستگاه مالی و قضایی کشور آمریکا و حتی جهان دارند. در این فیلم به شیوه‌های مختلف، ارتباط غذای آماده با جریان‌های سیاسی آمریکا نشان داده می‌شود و بحران حوزه عدالت را در فرهنگ غذایی آدم‌ها و خمودگی و بیماری را در این فرهنگ به غلط جهانی شده، نقد می‌کند.

به همان اندازه که در مراودات غذایی کشورها، فرهنگ پویا و اثرگذار است سلامت و احترام به طبع و ذائقه فردی محترم است، در فضای مصرفی و منحط غذای آماده و سریع، تنوع فرهنگ‌ها در حاشیه قرار گرفته و حتی روبه نابودی است و جایگزین آن نوعی بی‌مایگی و اهمیت ندادن به غذا قرار گرفته است.

غذای آماده در جهت فرهنگ زدایی از زندگی روزمره و سبک زندگی انسان پیش می‌رود. این برای کشورهایی چون ایران یا چین که از مکتب غذایی منحصر به فرد و با سابقه‌ای برخوردار بوده‌اند و همواره نگرشی همه‌جانبه و کامل برای پاسخ دادن به نیازهای جسمی و روحی مردم داشته‌اند، یک ضایعه عمده و خطرناک است. در این میان باید در خاطر داشت که رستوران‌های فرنگی بد نیستند، اتفاقا دارای تأثیرات مثبت فرهنگی هستند آنچه مخرب است رستوران‌های بی‌کیفیت و یک شکل است که نابودگر و برهم زننده روند سالم زندگی و محدودکننده ذائقه و طبع فردی می‌شود.

علیرضا نراقی

‌‌ اندیشه

انتخاب غذا، انتخاب سبک زندگی است

اندیشه

حسین برید

یکی از اصطلاحاتی که برای توصیف عصر ما به کار می‌رود، اصطلاح «جهانی شدن» است. جهانی شدن، فرآیندی پیچیده است اما به اختصار می‌توان آن را نزدیک شدن مردم جهان به یکدیگر از حیث الگوهای مصرف و شیوه زندگی و نیز یکپارچگی آنها دانست به گونه‌ای که گویی عضو یک جامعه واحد هستند. شاید تا اینجای کار، جهانی شدن چندان پدیده منفی ای به نظر نرسد چرا که با نزدیک شدن ظواهر انسان‌ها به یکدیگر، احتمالا دل‌های آنها نیز باید به یکدیگر نزدیک شود.

اما باید ببینیم این یکپارچگی به چه معناست؟ آیا یکپارچگی به این معناست که مردم جهان همگی برای نزدیک شدن به یکدیگر، به سوی یک شیوه واحد «بین فرهنگی» حرکت می‌کنند یا یک عده از مردم جهان، از علایق فرهنگی و اجتماعی و تمدنی خود صرف‌نظر می‌کنند، تا شیوه عده‌ای دیگر از مردم را بپذیرند؟ برخی از مظاهر جهانی شدن، صحت این احتمال را بیشتر می‌کند که جهانی‌شدن به معنای غلبه یک فرهنگ بر دیگر فرهنگ‌هاست. یک سری از این مظاهر، از جنس خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها هستند.

بر اساس دیدگاه برخی جامعه‌شناسان، کوکاکولا و مک دونالد، از مظاهر مهم جهانی شدن دانسته می‌شوند؛ برندهای خوراکی‌ای که در سراسر جهان، دارای نمایندگی هستند و مردم جهان، با فرهنگ‌ها و زبان‌ها و ملیت‌ها و باورهای مذهبی مختلف، مشتری آنها هستند. بر این اساس، هرچند یک فارس و یک چینی و یک فرانسوی، زبان یکدیگر را نفهمند، اما اگر در ترانزیت فرودگاه کشوری دیگر ـ مثلا آلمان ـ در حال انتظار زمان پرواز باشند، می‌توانند برای شروع یک ارتباط، یکدیگر را به نوشیدن یک کوکاکولا دعوت کنند. بنابراین این نوشیدنی یا آن ساندویچ، به زبان مشترک مردم دنیا مبدل شده است. این زبان مشترک، از جنس نیاز اولیه ما انسان‌هاست. غذا، یک نیاز زیستی و بیولوژیکی است. هر جانداری به غذا نیاز دارد. اما از سوی دیگر، غذاهایی که نماد عصر جهانی شدن هستند، نماد یک فرهنگ نیز هستند. به عبارت دیگر این خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها، ابتدا متعلق به قلمرو جغرافیایی و فرهنگی خاصی بودند، اما بعدها به مناطق دیگر جهان نیز تسری یافته و در سراسر دنیا طرفدارانی پیدا کرده‌اند. پس برندهای خوراکی غربی، به نوعی میدان جولان دادن یک فرهنگ، برای معرفی خود به مثابه فرهنگ غالب است.

پس عادت غذایی، یک عادت خنثی نسبت به مساله فرهنگ و سبک زندگی نیست، بلکه ما با انتخاب غذا، به نوعی تعلق یا انفعال خود را نسبت به یک چرخه فرهنگی ـ اقتصادی تائید می‌کنیم. از این رو باید توجه داشته باشیم به این نکته که، انتخاب غذا، انتخاب نوع زندگی است. کنار گذاشتن عادات غذایی سنتی، آن هم بدون دقت و تامل عقلانی و نقادانه، کنار گذاشتن بخشی از هویت ما و پذیرش غیرعقلانی یک سبک زندگی است.

از سوی دیگر هر یک از عادت‌های غذایی براساس ویژگی آب و هوای یک منطقه جغرافیایی خاص نهادینه شده است و غفلت از این شرایط جغرافیایی و فراگیر کردن یک غذا به مثابه نادیده گرفتن طبع و ذائقه افراد و در نتیجه مواجه شدن با نوعی عدم انسجام در سبک زندگی است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها