نظری به جهانی شدن فراتر از موافقان و مخالفان

جهانی شدن و زندگی خصوصی

جهانی شدن از اصطلاحات مناقشه‌برانگیز و پر جدل است؛ از آن اصطلاحاتی که موافقان و بخصوص مخالفان فراوانی دارد. عده زیادی جهانی شدن را راه بردگی نیمه بیشتری از جهان در برابر عده معدودی می‌دانند، راه استیلای کسانی که بیشتر ثروت جهان در دستان آنهاست، اما تعدادشان به یک سوم جمعیت کره زمین هم نمی‌رسد؛ راه استیلای یک فرم از اداره جامعه، یک فرم اقتصادی و یک نوع از فرهنگ عمومی بر انواع بومی، محلی و تاریخی سیاست‌ورزی، تدبیر مالی و فرهنگ خودمانی.
کد خبر: ۸۱۷۴۸۷
جهانی شدن و زندگی خصوصی
در مقابل اما طرفداران جهانی شدن که به آنها جهان‌گرایان هم می‌گویند این انتقادات را رد می‌کنند و جهانی شدن را روند ثروتمند شدن و بالا رفتن سطح زندگی و از بین رفتن فقر، تحجر و عقب‌ماندگی قلمداد می‌کنند. اما این اصطلاح از کجا آمده که چنین پر مناقشه و تعاریفش تا این حد مبهم است؟ عده‌ای همه جانبه در آن خوبی می‌بینند و عده‌ای دیگر بدی.

جهانی شدن چیست؟

اصطلاح جهانی شدن با این که از دهه 1960 و 70 میلادی در فضای دانشگاهی غرب کم و بیش رواج یافته بود، اما پس از فروپاشی سوسیالیسم دولتی و تحکیم سیاست‌های سرمایه‌دارانه بود که به یک آگاهی عمومی تبدیل شد و مخالفان و موافقان فراوانی یافت. دنیا پس از فروپاشی بلوک شرق؛ یعنی افول کشورهای چپگرای اروپای شرقی، بیشتر از گذشته به سمت یک فضای اجتماعی و اقتصادی مشترک رفت. منتقدان جهانی شدن آن را طرحی برای همه جایی کردن و تحمیل سیاست‌های غربی و اقتصاد نولیبرالی می‌دانند، یعنی اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد و سیاستی بنا شده بر چنین اقتصادی، سیاستی که کشور ثروتمندتر را دارای حق بیشتری برای تبلیغ اعتقاد و ایدئولوژی خود می‌کند و او را در جایگاهی بالاتر و ناعادلانه برای حل مناقشات بین‌المللی قرار می‌دهد. اما در مقابل این انتقادات به نظر منطقی، مدافعان جهانی شدن مدعی هستند جهانی شدن سبب شکوفا شدن شرکت‌های چند ملیتی، رونق بازارهای مالی جهانی و برجستگی مشکلات جهانی محیط‌زیست و در نتیجه یافتن راه‌حل‌های عمیق‌تر برای آنها شده است.

به این ترتیب منطقی است که باور کنیم جهانی شدن باعث ثروتمند شدن کشورهای بیشتری شده و فقر و بی‌سوادی را به حداقل رسانده است، انسان‌ها را به هم نزدیک‌تر کرده و عواطف آنها را نسبت به همنوعان خود تحریک کرده که این خود خیرخواهی و همدلی آنها را به سطحی کلان‌تر از محل و جغرافیای خودی کشانده است.

زندگی خصوصی، آوردگاه اصلی جهانی شدن

اما در چنین شرایط غیرقابل قضاوتی در میانه انتقادات و حمایت‌های منطقی بدیهی است که نمی‌توان تنش اصلی جهانی شدن را دید. تنش اصلی مساله در سیاست‌های کلان جهانی، برنامه‌های بزرگ اقتصادی و تضادهای عمده فرهنگی غرب و شرق نیست، بلکه تنش همین‌جا در زندگی خصوصی و هر روزه شهروندان است. تنش اصلی جهانی شدن در صفحه تلویزیون، در استفاده از کالا و سر و شکل خیابان‌ها، کوچه‌ها و مغازه‌هاست.

هر خانواده یا فردی زندگی خصوصی خود را بر اساس یک استاندارد ساخته است. هر خانواده‌ای با توجه به استاندارد و افق‌های مورد نظر خود سر و شکل پیدا می‌کند و کیفیت زندگی خود را بر اساس توان اقتصادی‌اش و با توجه به آن استاندارد، می‌سازد. اگر استاندارد من در زندگی داشتن خانه‌ای ویلایی در بهترین نقطه پایتخت، خریدن خودرو از بهترین شرکت اتومبیل‌سازی جهان، رفتن فرزندانم به پر امکانات‌ترین مدرسه خصوصی و سفرهای خارجی فصلی باشد و داشتن حقوقی حدود 2 تا 3 میلیون تومان یک فاجعه و شکست تمام عیار است. این واقعیت با توجه به آن استاندارد یک شکست تمام عیار محسوب می‌شود. گردش مالی و توان من در زندگی اساساً با استانداردها و مطلوب من در تضاد کامل قرار دارد. جهانی‌سازی در استاندارد نوعی یگانگی و یکسانی به بار می‌آورد. استاندارد و مطلوب زندگی را ممکن است بالا ببرد، اما واقعیت گردش مالی افراد همواره در سطح ارتباط و زندگی روزمره خود آنها شکل می‌گیرد. اعتقاد، مطلوب و رفتار آدم‌ها در زندگی امری برآمده از تربیت و وضع محلی آنها یا دست‌کم عکس‌العملی در برابر آنهاست، اما استانداردی که در سطح ارتباطات و اطلاعات روزانه در رسانه‌ها به عنوان اصل و معیار تبلیغ می‌شود در فرهنگ، اقتصاد و باورهایی ساخته می‌شود که الزاماً با این سطح محلی برابر و یکسان نیستند.

در چنین شرایطی، جهانی شدن با همه مبنا و کارکردهای مثبت خود معضلات و مشکلات خاص خود را دارد که در زندگی خصوصی متبلور می‌شود. به همین علت زندگی خصوصی دچار تلاطم و تفرقه‌هایی می‌شود که حاصل یکسان‌سازی است. از بین رفتن یا فراموشی هویت فردی، نیازهای اصلی و تمایلات درونی و تبدیل شدن آنها به یک خواست و تمایل ناخودآگاه تحمیل شده از فضایی بیگانه، آرامش و خودبسندگی فرد را خدشه‌دار می‌کند. این تقلیل یافتن و گمگشتگی فردی و شخصی در فرهنگی جهانی و تحمیلی، از قضا تناقضی اساسی با همان ارزش‌های بنیانی جهانی شدن دارد، به این معنا که آزادی‌های فردی را در تحمیل استانداردهای جهانی بی‌ارزش و پوچ می‌گرداند. در این شرایط انسان جهانی بیشتر از آن که در فرهنگی جهانی شکوفا شود، در یک وضع تحمیل شده گیر می‌افتد.

جام‌جم

علیرضا نراقی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها