خانواده در هفت خان سینمای ایران

فارغ از ژانر و نوع روایت و ساختار، اغلب فیلم‌هایی که بر پرده‌ سینما به تماشا می‌نشینیم به خانواده و مسائل آن ارتباط دارد حتی فیلمی مثل «من دیه‌گو مارادونا هستم» که اصلا یک بحران خانوادگی را دستمایه روایت خود قرار داده است.
کد خبر: ۸۰۱۶۲۸
خانواده در هفت خان سینمای ایران

قصه‌های بنی‌اعتماد نیز به نوعی سیر تحول خانواده را از دو دهه پیش تاکنون طی می‌کند و همه فیلم‌ها به نوعی یک سرش به نهاد خانواده وصل می‌شود، اما واقعیت این است که این تصویر با تصورات ما از خانواده یا با تصویری که مثلا در دهه 60 از خانواده ایرانی می‌دیدیم تفاوت‌هایی کرده است. مقتضیات زندگی شهری و صنعتی و تحول در ساختار معیشتی و خانوادگی باعث شده شاهد تغییر و جابه‌جایی در نقش زن و مرد در جامعه باشیم و مادرانی را ببینیم که به دلیل تامین هزینه‌های زندگی و شاغل بودن، نقش‌شان از مادری به نان‌آوری تغییر یافته است. کاهش میل به بچه‌دار شدن یا تک‌فرزند بودن نیز به ایجاد معضلاتی ازجمله فرزندسالاری دامن زده یا شاهد افزایش میزان طلاق در جامعه هستیم. بدیهی است، یکی از وظایف مهم رسانه ملی و به طور کلی دنیای تصویر مثل تلویزیون و سینما این است که به این موضوع بپردازند.

در این میان نسبت بین خانواده و سینما بویژه در فرهنگ ایرانی نسبتی چند بعدی و پیچیده است. به این معنی که همیشه سینما به عنوان یکی از مکان‌ها یا سرگرمی‌های خانوادگی شناخته شده که خانواده‌های ایرانی چه آنها که صرفا یک زوج هستند و چه خانواده‌هایی گسترده‌تر که با چند فرزند تعریف می‌شوند برای سرگرمی خود یا تفریح اعضای خانواده، سینما را انتخاب می‌کردند. از سوی دیگر به واسطه ارزش و منزلتی که نهاد خانواده در فرهنگ ما دارد فیلم‌ها یا سریال‌های خانوادگی، مخاطبان زیادی داشته و همواره یکی از ژانرهای سینمایی پرطرفدار در ایران ملودرام‌های خانوادگی بوده است. اگر به فیلم‌های پرفروش سینمای ایران نیز نگاهی بیندازیم، متوجه می‌شویم تعداد قابل توجهی از آنها فیلم‌های خانوادگی بوده است. مثلا «گل‌های داوودی» یا «بگذار زندگی کنم» در دهه 60 و «آتش‌بس» و «چهارشنبه‌سوری» در دهه 80 نمونه‌هایی از این نوع هستند. حتی امروزه که آثار طنز و کمدی با استقبال بیشتری مواجه می‌شود، قصه خود را در بستر یک فضا و ساختار خانوادگی روایت می‌کنند. پیچیدگی مفهوم یا منزلت خانواده در سینمای ایران ابعاد دیگری هم دارد. علاوه بر جایگاه فرهنگی و سنتی نهاد خانواده در ایران، آسیب‌ها و معضلات خانوادگی نیز در واقعیت اجتماعی، قضیه‌ای پردامنه بوده و به عنوان یک مساله جدی فردی و اجتماعی با طیف زیادی از زنان و مردان جامعه در ارتباط است. درست است که موقعیت خانواده از حیث سینمایی قابلیت‌های درام‌پردازی بالایی دارد، اما وضعیت و شرایط نهاد خانواده در ساحت واقعی خود، دستمایه خوبی برای ساخت فیلم و سریال است. شاید علاقه و گرایش مخاطبان ایرانی به فیلم‌های هندی یا استقبال از سریال‌های ژاپنی و کره‌ای در ایران را بتوان در توجه به ارزش‌های مشترک بویژه خانواده و مسائل آن دانست. مثلا سریال «سال‌های دور از خانه» که به «اوشین» معروف بود، یک داستان کاملا خانوادگی داشت و بسیاری از مخاطبان ایرانی می‌توانستند با آن همذات‌پنداری بالایی داشته باشند یا مثلا می‌بینیم که مساله ازدواج در فیلم و سریال‌های ایرانی چقدر پررنگ بوده و حضور مستمری دارد. همچنین در سال‌های اخیر مسائل تازه‌تری مثل خیانت، ازدواج مجدد یا پنهانی به سوژه بسیاری از آثار سینمایی تبدیل شده، اما واقعیت این است که با وجود این همه توجه و پرداخت سینمای ایران به مسائل خانواده و پرمخاطب بودن فیلم‌های خانوادگی، نهاد خانواده و اهمیت و کارکردهای آن یا تاکید بر حفظ و صیانت آن کمتر در فیلم و سریال‌های ایرانی مورد توجه قرار گرفته و به تصویر کشیده شده است. در واقع آنچه در فیلم‌های خانوادگی سینمای ما نمود بیشتری داشته، رویکردی آسیب‌شناسانه بوده که شاید به دلیل قابلیت‌های دراماتیک، بیشتر به سوژه بدل شده است، اما کمتر شاهد فیلمی بوده‌ایم که اهمیت خود نهاد خانواده و کارکردهای مثبت آن را به تصویر بکشد و مخاطب را متوجه این نهاد مقدس کند. شاید یکی از فیلم‌هایی که در سال‌های اخیر تا حدودی به این موضوع توجه کرده و اهمیت خانواده و صیانت از آن را در مرکز پیام خود قرار داده، فیلم «به همین سادگی» ‌سیدرضا میرکریمی باشد. چنانچه در این فیلم می‌بینیم، شخصیت اصلی یک قصه که یک زن است در نهایت، بر تردید خود از این که خانواده را ترک کند و بماند غلبه کرده و می‌ماند تا خانواده‌اش از هم نپاشد. شاید به نوعی همین تصمیم را شخصیت زن فیلم «کنعان» با بازی ترانه علیدوستی نیز اتخاذ می‌کند. او در پایان قصه تصمیم می‌گیرد خانواده را حفظ کرده و از متلاشی شدن آن جلوگیری کند. کاری که هانیه در فیلم «سنتوری» انجام نداده و با رهاکردن خانواده، آسیب‌های زیادی به همسر و زندگی مشترکشان وارد می‌کند. واقعیت این است که مفهوم خانواده در سینمای ایران بیشتر به روابط و مناسبات زناشویی تعبیر و رویکردی فردی شده است و خود خانواده به عنوان یک نظام عاطفی ـ اجتماعی، مغفول مانده و درباره اهمیت آن کمتر قصه‌ای گفته شده است. ازجمله کارگردان‌هایی که شاید بیشتر با سینمای روشنفکری شناخته می‌شود، اما بیش از دیگران مفهوم و منزلت خانواده را در آثارش مورد توجه قرار داده است، داریوش مهرجویی است. مثلا او در فیلم «مهمان مامان» نقش همدلی و درک متقابل زن و شوهر را در حفظ نهاد خانواده و کارکردهای آن مورد توجه قرار داده است. بویژه این‌که در این فیلم بر تاثیر بی‌مسئولیتی و بی‌خیالی مرد در فروپاشی یا تضعیف خانواده تاکید می‌شود یا در فیلم «سارا» موقعیت زنی را نشان می‌دهد که چگونه با تلاش و کارکردن پنهانی، همسر و خانواده خود را حفظ و صیانت می‌کند. جالب این که اکثر فیلم‌های ایرانی، خانواده را با محوریت نقش زن به تصویر کشیده و کمتر به مرد به عنوان مسئول خانواده نگاه شده است.

نهاد خانواده و مفهوم و کارکردهای آن بویژه در جامعه امروز که خانواده‌های ایرانی بویژه طبقه متوسط با چالش‌ها و تهدیدهای بیشتری مواجه است و تضاد سنت و مدرنیته نیز بیش از هر چیز کانون خانواده را آماج مناقشات خود قرار داده، ضروری است که سینمای ما در عین توجه به وجوه سرگرمی یا دراماتیک نهاد خانواده به برجسته‌سازی آن و آگاهی‌بخشی به مخاطب درباره اولویت و ضرورت صیانت و پاسداری از خانواده، توجه بیشتری داشته باشد.

سیدرضا صائمی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها