سروان میری آن شب کشیک قتل بود. ترجیح داد در اداره بماند و گزارش قتل در ساختمان نیمهکاره را کامل کند و فردا پرونده را همراه متهم به دادسرا بفرستد. ساعت را نگاه کرد، 8 شب بود. پرونده را بست و داخل کشوی میزش گذاشت تا به خانه برود. مقابل در اداره رسیده بود که صدای زنگ تلفن همراهش بلند شد. گوشی را روی میز جا گذاشته بود. به سمت میز برگشت و گوشی را برداشت. مامور کلانتری 19 تهران بود و از قتل دختر جوانی در غرب تهران خبر داد. سروان نشانی را نوشت و در حالی که خستگی یک روز پر کار را در بدنش احساس میکرد، راهی محل جنایت شد.
حدود ساعت 9 به آنجا رسید. کوچه در تاریکی فرو رفته بود و چراغهای گردان پلیس و آمبولانس پزشکی قانونی محل قتل را نشان میداد. تعدادی از اهالی در محل تجمع کرده بودند و سربازان به آنها اجازه نمیدادند وارد محوطه صحنه جرم شوند.
افسر کلانتری با مشاهده کارآگاه میری خود را به او رساند تا گزارش تحقیقات اولیه را بدهد:
«مقتول دختری 30 ساله به نام میترا است که با 4 ضربه چاقو از پشت سر به قتل رسیده است. البته 3 ضربه سطحی است ولی ضربه چهارم به گردن اصابت کرده و باعث مرگ شده است. میترا اهل یکی از استانهای شمالی است و در یک شرکت معتبر کار میکرد. او در این ساختمان همراه یکی از دوستانش زندگی میکرد. دوستش به نام سمیرا قاتل را دیده است.»
کارآگاه سپس خود را به جنازه رساند و مشاهداتش را در برگه تحقیق یادداشت کرد. دختر جوان مانتو و شلوار جین به تن داشت .دمپایی پایش بود و با صورت به سمت خیابان روی زمین افتاده بود. بررسی صحنه نشان میداد، از پشت سر غافلگیر شده و هیچ فرصتی برای دفاع نداشته است.
سروان برای تحقیقات بیشتر وارد آپارتمان مقتول و دوستش شد . وسایل خانه مرتب بود و هیچ آثاری از درگیری مشاهده نمیشد. از مامور کلانتری خواست سمیرا را برای تحقیقات داخل آپارتمان بیاورد. همزمان با ورود دختر جوان، برق منطقه هم وصل شد که کار سروان را در نوشتن اظهارات سمیرا راحتتر میکرد.
- چند وقت است با مقتول دوست هستی؟
- دوستی ما مربوط به دوران دبیرستان است، اما حدود یک سال است که همخانه هستیم. میترا دختر مهربان و آرامی بود و نمیدانم چرا او را کشته اند.
- درباره امشب بگو.
- من همیشه زودتر به خانه میآیم. وقتی رسیدم برقها قطع بود. چند شمع روشن کردم و مشغول آشپزی شدم. حدود ساعت 8 شب میترا به خانه آمد. خیلی آشفته بود. فکر کردم خسته است و چیزی نپرسیدم. ناگهان زنگ در به صدا درآمد. خواستم در را باز کنم اما میترا گفت با او کار دارند و به مقابل در رفت. چند دقیقهای گذشت اما خبری از میترا نشد. پشت پنجره رفتم. خودروی گرانقیمتی جلوی ساختمان پارک بود و میترا با راننده آن صحبت میکرد. ناگهان راننده از ماشین پیاده شد و با چاقو چند ضربه به میترا زد و سوار ماشین شد. میترا چند قدم به سمت در برداشت اما روی زمین افتاد. سریع خودم را به او رساندم. پیرمردی بالای سرش بود. نبضش را گرفتم اما مرده بود.
- آن مرد را شناختی؟
- نه. مردی حدود 35 ساله با قدی بلند و لاغر اندام. البته میترا مدتی بود از آشنایی خودش با مردی میگفت که قرار بود با هم ازدواج کنند.
- شماره پلاک خودرو را یادداشت نکردی؟
- نه هوا تاریک بود نتوانستم.
کارآگاه سپس سراغ پیرمرد رفت. مرد سالخورده از دیدن این صحنه شوکه بود و بریده بریده به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: در حال رفتن به خانه بودم که متوجه فردی شدم که روی زمین افتاده بود. بهخاطر تاریکی هوا نمیتوانستم خوب تشخیص دهم. به یک قدمی آن رسیدم که متوجه شدم دختر جوانی با ضربههای چاقو به قتل رسیده است. دقایقی بعد هم دختر جوانی از ساختمان بیرون آمد و با گرفتن نبض مقتول ادعا کرد او مرده است.
کارآگاه یک بار دیگر صحنه را بررسی کرد . پزشک جنایی هم در گزارش خود اعلام کرد، ضربهای که به گردن مقتول اصابت کرده علت مرگ او بوده و قتل هم حدود ساعت 8 شب رخ داده است.
سروان بعد از صحبت با بازپرس، سمیرا را به اتهام قتل بازداشت کرد. دختر جوان ابتدا منکر قتل بود اما وقتی با 3 دلیل کارآگاه رو به رو شد لب به اعتراف گشود و گفت: میترا دختر پولداری بود اما من با مشکل مالی روبهرو بودم. چندبار از او خواستم به من پول قرض بدهد اما او به بهانههای مختلف طفره میرفت. همین رفتارش باعث شد از او کینه به دل بگیرم. یک هفته قبل به شمال رفت و در آنجا سرویس طلای گرانقیمتی خرید. وقتی برگشت وسوسه شدم سرویس طلا را سرقت کنم. یک روز صبح سرویس طلا را سرقت کرده و آن را فروختم. با پولی که بهدست آورده بودم، توانستم بدهیهای خودم را بدهم و با بقیه پول برای خود گوشی تلفن همراه و طلا خریدم.
دختر جوان ادامه داد: شب حادثه او متوجه سرقت شد و قصد داشت با پلیس تماس بگیرد. من هم برای اینکه او را از تصمیمش منصرف کنم چاقویی برداشته و تهدیدش کردم. میترا به سمت خیابان دوید که ابتدا چند ضربه سطحی به او زدم که در مقابل در توقف کوتاهی کرد و ضربه آخر را به گردنش زدم. پس از اعترافات دختر جوان، بازپرس او را روانه زندان کرد.
وحید شکری / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
شما خواننده گرامی با اشاره به 3 دلیل کارآگاه برای اثبات قتل میترا میتوانید در مسابقه معمای پلیسی شرکت کنید. پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد