بایدها و نبایدهای خشونت به زبان تصویر

برای کشتن به دنیا آمدم قربان!

تلویزیون این تاثیرگذارترین رسانه روزگار ما قرار است همچون عضوی از اعضای خانه حضوری آرام و شادی‌بخش داشته باشد و نیاز به دانستن و آگاه بودن افراد را با رویکرد خانواده‌ محوری برآورده سازد، اما در این آگاهی‌بخشی، در بزنگاه‌هایی، ناگزیر از تولید و پخش صحنه‌ها و تصاویر خشونت‌باری می‌شود که ممکن است در حالت معمولی روان پرمهر بینندگان، تلخی زبان آن را برنتابد و همچون زخمه‌ای ناجور میان‌ سازی کوک نگاه‌ها را متوجه خود سازد، اما همین نت ناکوک، قواعد و باید و نبایدهایی دارد که تنها یک سازنده متبحر برنامه می‌تواند از فراز و نشیب‌های پرمخاطره آن عبور کند تا پیام خود را برساند و آگاهی‌افزا باشد.
کد خبر: ۷۶۳۰۸۴
برای کشتن به دنیا آمدم قربان!

فرشاد شکیبی، سازنده برنامه پربیننده شوک که چهارشنبه شب‌ها از شبکه سه سیما پخش می‌شود در این‌باره به قاب کوچک می‌گوید: پخش یکسری تصاویر خشن و پر از قتل و کشتار به سبک هالیوودی هیچ‌گاه مورد تائید نیست، ولی گاه فضای کار ایجاب می‌کند در مسیر داستانسرایی‌ات از مصداق‌های عینی استفاده کنی تا حس خاصی که مد نظر داری، به مخاطب منتقل شود. تصاویری گاه خشن و دردآلود از اجتماع که آسیب‌های اجتماعی را نشان می‌دهد ـ مانند دوز کمی از بیماری که از طریق واکسن به بدن منتقل می‌شود تا کل بدن از آن بیماری در امان باشد ـ عمل می‌کند و البته خاصیت درمانی هم دارد.

وی اضافه می‌کند: البته نشان دادن ناگزیر برخی صحنه‌ها مانند معتادان یا زنان آسیب‌دیده اجتماعی یا کودکان کار و مورد آزار و اذیت واقع شده، در صورتی می‌تواند به‌عنوان یک دوز خفیف واکسن، جامعه را متنبه و آگاه سازد که در کنار پخش این تصاویر، راهکارها و راه‌های برون‌رفت اجتماعی از مشکل نیز با استفاده از بهترین روش‌های جذب مخاطب همانند استفاده از هنرمندان محبوب مردمی و استفاده از بهترین مشاوران و روانکاوان و جامعه‌شناسان در اتاق فکر برنامه نیز ارائه شود تا به فرض مثال پخش سرانجام یک سارق مسلح در یک زد و خورد با پلیس، باعث ایجاد تنفر در بیننده شود و عواقب و آثار و تبعات کار خلاف را بخوبی بازگو کند.

شکیبی ادامه می‌دهد: برای مثال ساخت برنامه در مورد ایدز تا سال‌ها جزو تابو‌های برنامه‌سازان تلویزیونی محسوب می‌شد، ولی دیدیم بعد از مدتی مانند یک دمل چرکین سر باز کرد و مطرح نکردن آن بیشتر باعث اشاعه این بیماری به دلیل نادیده گرفتن آن در جامعه شد. برنامه شوک یا امثال آن ناگزیر به پرداختن موضوعی و استفاده از مصادیق و تصاویر مرتبط می‌کند تا نگاه جامعه را نسبت به این بیماران یا فرزندانی که بی‌گناه با این بیماری متولد می‌شوند، عوض کنیم و جالب این‌که این تصاویر نه‌تنها باعث دلزدگی بیننده از برنامه نشده بلکه نگاه حمایتی آنها را از برنامه شاهد بودیم یا پخش برنامه‌های ویژه در مورد اتفاقات چهارشنبه سوری یا پخش تصاویری از حوادثی که برای کودکان و نوجوانان در این روز می‌افتد در سال‌های اخیر باعث شده خانواده‌ها بیشتر به کنترل فرزندشان بپردازند و البته آمار کاهش تعداد حوادث و تلفات در انتهای سال نشان می‌دهد این‌گونه برنامه‌های تلخ و البته تا حدی خشن تا حدی توانسته‌اند موثر باشند.

وی اضافه می‌کند: البته در این میان گاه روان‌شناسان یا جامعه‌شناسان انتقاداتی از این دست وارد می‌کردند که پخش تصاویر خشونت‌آمیز و تلخ می‌تواند بر روان عمومی مردم جامعه تاثیر بگذارد، اما در ادامه با بازخوردهای مردمی نظرشان عوض شد. این امر نشان از پختگی دید اجتماعی مردم به مسائل پیرامونشان نیز می‌دهد که اگر این رشد و بلوغ فکری در مردم نبود باید منتظر بازخوردهایی از جنس دیگر می‌شدیم.

تهیه‌کننده برنامه تلویزیونی شوک در ادامه می‌افزاید: البته پخش این برنامه‌ها باید با اعلام محدودیت سنی باشد و این نکته در پخش تیزرها و زیرنویس‌های تلویزیونی رعایت شود.

استانداردهای پنجگانه

سیدآرش تقوی دکترای روان‌شناسی سلامت و مدرس دانشگاه نیز در گفت‌وگو با قاب کوچک قائل به استانداردسازی برای پخش ناگزیر صحنه‌ها و تصاویر حاوی خشونت است. او می‌گوید: ما ناگزیر به تعیین چارچوب‌هایی برای نشان دادن صحنه‌هایی با بار خشونت بیش از حد متعارف برای اهداف خاص هستیم. اولین استاندارد نیز استاندارد سنی است که در همان ابتدای پخش برنامه به‌عنوان زیرنویس ذکر می‌شود که بیننده تا چه سنی می‌تواند مخاطب برنامه باشد.

وی می‌افزاید: معمولا این شاخص را باید خانواده در مورد فرزندانشان رعایت کنند که این اتفاق کمتر رخ می‌دهد. دیدن تصاویر خشونت‌آمیز می‌تواند به بروز احساساتی نظیر خشم، ترس، غم و اضطراب در کودکان شود، چرا که کودک یا نوجوان به سنی از رشد فکری و هیجان نرسیده که بتواند پیام فیلم را درک کند و ممکن است از این نظرآسیب ببیند.

تقوی ادامه می‌دهد: دومین استاندارد از نظر محتوا و فرهنگ این آثار است که باید متناسب با هر کشور و آداب و رسوم و قومیت‌های آن باشد. مثلا پخش بعضی تصاویری در فرهنگ اروپایی‌ها مشکلی ندارد، اما همین اثر در آمریکا با محدودیت مواجه بوده و ممکن است جواب عکس بدهد. این استانداردها متفاوتند و با چارچوب‌هایی که بیشتر قومیتی محسوب می‌شود، تعریف می‌شوند. مثلا پخش فیلمی در مورد خونریزی‌ها و آدمکشی‌های چنگیز در ایران مشکلی به وجود نمی‌آورد، اما در مغولستان موجب آزردگی مردم می‌شود و باعث بروز احساسات منفی و خشم می‌شود.

وی ادامه می‌دهد: اما استاندارد دیگری نیز هست که می‌توان استاندارد سلامت جسمی به آن اطلاق کرد و اخیرا در ایران باب شده و آن هم تذکری است که هنگام پخش فیلم برای بیماران خاص مانند کسانی که آریتمی قلب دارند یا دچار افسردگی شدید هستند، داده می‌شود. دیدن برخی صحنه‌های هیجان‌انگیز یا ترسناک و حتی صحنه‌های بسیار عاطفی و غم‌انگیز برای بیماران افسرده ممکن است موجب واکنش‌ها و بدحالی بیماران شود.

این روان‌شناس در ادامه اشاره می‌کند: استاندارد معنوی به‌عنوان آخرین چارچوب و شاید مهم‌ترین استانداردی است که باید در ساخت و پخش یک اثر به آن توجه کرد. این استانداردها می‌تواند شامل چارچوب‌های مذهبی یا انسان دوستانه باشد. مثلا در روایت زندگی پیامبر(ص) و تصویر کردن کشته شدن عموی پیامبر به دست هند جگرخوار می‌تواند تاثیر شدیدی بر روحیه و احساسات مذهبی مسلمانان بگذارد. این اتفاق در مورد نشان دادن رنج حضرت عیسی(ع) در فیلم‌های آخرین وسوسه مسیح و مصائب مسیح، باعث رنجش مسیحیان و اعتراضات آنها در آمریکا می‌شود.

تقوی بااشاره به این‌که تاثیرات غیرمذهبی در این بخش از چارچوب‌ها می‌تواند احساسات بشردوستانه یا روحیه نوع‌دوستی باشد، می‌گوید: نشان دادن صحنه‌ها و تصاویر جنایات جنگی در نقاط مختلف جهان مانند کوزوو یا غزه به شکل مستقیم یا پلی‌بک، به جای این‌که احساس شفقت را در بیننده برانگیزد موجب خشم بینندگان نسبت به عاملان این جنایات می‌شود، اتفاقی که سال‌های اخیر در مورد جنگ‌های اسلام‌ستیزانه مشاهده می‌شود. وی اشاره‌ای به فیلم 300 می‌کند که در سال‌های گذشته علیه تاریخ ایران باستان تهیه شده بود و ایرانی‌ها را آدم‌های خشن نشان داده بود و باوجود این‌که این فیلم به تاریخی در 2500 سال پیش اشاره داشت، موجب برانگیختن خشم ایرانی‌ها ‌شد. با این‌که موضوع فیلم مذهبی نیست و تنها نشانه‌های ملی و تاریخی کشورمان را نشانه گرفته است.

تقوی در ادامه می‌افزاید: باوجود تمام این مسائل، بخش اعظمی از بینندگان ما را کسانی تشکیل می‌دهند که فیلم‌های مستند یا گزارش‌گونه را به دلیل ساختار هیجانی آن نه تجزیه تحلیل‌های کارشناسی مشاهده می‌کنند که همین نشان می‌دهد تا چه اندازه هیجان برای مخاطب این آثار اهمیت دارد.

تیتر برگرفته از دیالوگی از فیلم غلاف تمام فلزی، ساخته استنلی کوبریک است.

محبوبه ناطق

تصاویر را تلطیف کنیم

نمایش هرگونه صحنه یا دیالوگ که به القای خشونت منجر شود باعث بدآموزی است، اما گاه در فیلم‌های مستند و گزارشی ناگزیر از نشان دادن صحنه‌هایی اینچنینی هستیم، ولی در صورتی که پخش این تصاویر و فیلم‌ها، خارج از نگاه و مقاصد سیاسی و تنها به قصد آگاهی‌بخشی فرهنگی جامعه باشد می‌تواند به شکل تصاویر محدود و به صورت عکس و نه فیلم پخش گردد.

زیرا تاثیر عکس به مراتب کمتر از فیلم است و حتی در صورت لزوم همین عکس و تصاویر نیز می‌تواند به صورت مات پخش شود. البته ممکن است در این راه انتقاداتی نظیر سانسور سلیقه‌ای نیز متوجه برنامه تلویزیونی بشود، اما واقعیت این است که تمام رسانه‌های دنیا نیز از ممیزی‌های اخلاقی خاص خود بهره می‌گیرند که نشأت گرفته از شرایط اجتماعی خاص آن کشور است.

هیچ ایرادی ندارد اگر صحنه‌‌هایی دارای خون و خونریزی بوده و بیننده را دچار پریشانی حال کند، تلطیف گردد و نگاهی گذرا و سریع بر آن داشته باشد. البته این موضوع درباره مستندها و گزارش‌های خبری صدق می‌کند وگرنه شرایط در آثار نمایشی تفاوت دارد. هنر یک کارگردان آثار نمایشی این است که یک فیلم را به شکلی بسازد که واقعی به نظر برسد، بدون این‌که کوچک‌ترین بدآموزی داشته باشد. کشته شدن یا آسیب‌دیدن یک کاراکتر فیلم می‌تواند بدون صحنه‌های مستقیم آسیب دیدن و کشته شدن باشد؛ نیاز نیست صحنه‌های اکشن با بریدن سر و واقعی نشان دادن آن یا دریده شدن شکمی به‌طور آشکارا نمایش داده شود. اگر قرار است گلوله‌ای به «بدمن» داستان اصابت کند همان صحنه برای نشان دادن کشته‌شدن او کافی است.

در آثار نمایشی، انتخاب کارگردان از صحنه‌ها، حرف اصلی را می‌زند اگر چه تاثیر این صحنه‌ها بر بیننده نسبت به نمایش صحنه‌هایی به مراتب با خشونت کمتر در مستندها و گزارش‌های خبری کمتر است چون بیننده باوجود باورپذیر بودن داستان می‌داند با فیلم و داستان سر و کار دارد.

از طرف دیگر ما معتقد به روایت‌های هالیوودی از داستان‌ها نیز نیستیم چون فرهنگ جامعه ما، فرهنگ مهربانی است، نه خشونت. پس اگر قرار است در قالب درام و نمایش و به صورت سمبلیک هم صحنه‌های خشونت‌آمیز نشان داده شود ملاک باید فرهنگ و اعتقادات و عرف جامعه باشد، زیرا درخصوص پخش این تصاویر هیچ استاندارد تعریف شده‌ای در دنیا وجود ندارد و تمام کشورها براساس فرهنگ و عرف اجتماعی خود این ملاک را تعیین می‌کنند و کار را جلو می‌برند.

بسیاری ترجیح می‌دهند پخش تصاویر حاوی خشونت در آثار مستند و نمایشی، خلاصه، موجز و حتی پوشیده از افه‌های تصویری باشد تا صحنه‌ای تلخ، بیننده را ناخرسند نکند و تصویر در حد و اندازه بار آموزشی و آگاه‌کنندگی داشته باشد تا بیننده قانع گردد، مثلا رعایت این باید و نبایدها باعث می‌شود ساخت چنین برنامه‌هایی راهکاری برای جلوگیری از ارائه صرف خشونت باشد.

جبار آذین / منتقد و مدرس سینما و تلویزیون

قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها