وضع و حالشان اما تعریفی هم ندارد، یا مخروبهاند یا در دست تعمیر یا احیا شده اما متروک مانده با قفلهای بزرگی بر در.
خیابان پامنار، کوچه صوفیانی. در اینجا دو خانه قدیمی واقع شده؛ خانه سرهنگ ایرج که لوکیشن فیلم «مهمان مامان» بود و خانه میرزا بزرگ نوری که سریالهایی همچون «سمندون» و «در چشم باد» در آنها تصویربرداری شده است. خانه میرزا بزرگ نوری را ابتدا پیدا نمیکنم با وجودی که از جلویش هم عبور کردهام. از یک تراشکار که در آن حوالی مغازه دارد سراغ خانه را میگیرم، با تعجب نگاهم میکند. اما تا میگویم خانه سمندون، انگار که زیاد با این پرسش مواجه شده باشد خانهای را با دست نشانم میدهد. جالب آنکه دقیقا دو بار در جستجوی خانه از جلویش عبور کرده اما بهدلیل نداشتن تابلو یا نشانی متوجه نشده بودم. خانه کناریاش اما تابلو دارد؛ خانه لشکرنویس، ثبت شده در فهرست آثار ملی به فلان شماره.
خانه میرزا بزرگ نوری را تازه تعمیر کردهاند، این را از کاه و گلهای تازهای که بر دیوارهای رو به کوچه نقش بسته میتوان حدس زد. دوربینهای مداربسته بر بالای دیوارها خودنمایی میکند، پروژکتورها هم و سیم خاردارهایی که احتمالا تعبیه شدهاند تا خانه را از انبوه معتادان آن حوالی مصون بدارند. خانه اما نه تابلویی دارد و نه صاحبخانهای.
خانه سرهنگ ایرج اما حکایت دیگری دارد. این خانه که یکی دو سالی است تعمیر و احیا شده در سالهای 1285 تا 1290 هجری قمری بنا شده و در ردیف بناهای دوره قاجار طبقهبندی میشود. دارای دو بخش بیرونی شامل هشتی، دالان، کالسکه خانه، اتاق نشیمن، سردابه، حمام، آب انبار و اندرونی با دو حیاط و بخشهایی همچون ایوان و تالارهای تودرتو، مهمانخانه، اتاقهای پذیرایی، مطبخ، بالاخانه، تابستاننشین و حوض خانه است. فیلم مهمان مامان هم در آن فیلمبرداری شده است؛ همان خانه درندشتی که چند خانواده در آن زندگی میکردند و اتفاقا سفره شام حاصل کار جمعیشان را هم در ایوان زیبای آن گسترانیدند. امروز چیزی که جلب توجه میکند دو قفل بزرگ بر در این عمارت باشکوه است و تلی از زباله که نفس کشیدن را هم در آن محوطه سنگین و غیرقابل تحمل کرده است.
خانهپردهنشین
هدی پس از سالها که از فرنگ بازگشت پای در این خانه گذاشت. خانهای با ایوان بزرگ مزین به گلهای شمعدانی و پنجرههای مشبک سبزرنگ. همانجایی که مهمانان از سر خاک مادرش بازگشته برای خوردن غذا در آن جمع شده بودند؛ خانه موتمن الاطبا که مربوط به دوره قاجار است و ثبت شده بهعنوان یکی از آثار ملی ایران. میرزا زینالعابدین دنبلی ضرابی ملقب به موتمن الاطبا فرزند میرزامحمدخان و نواده میرزااحمدخان صبور، پزشک ناصرالدین شاه بوده است. وی که نخستین فارغالتحصیل دارالفنون و شاگرد دکتر تلوزان فرانسوی بوده، از پزشکان نامی ایران در دوران قاجار بهشمار میرود. خانه او که در سال 1262 خورشیدی ساخته شد، با 800 متر مربع مساحت و با ستونها، ایوانها و بافت معماری خود، نمونهای از معماری و خانههای سنتی دوران قاجار است. سالها پیش مدیرعامل صندوق حفظ و احیای بناها و اماکن تاریخی از صادر شدن نخستین موافقتنامه اصولی، برای تغییر کاربری اقامتی و پذیرایی خانه موتمن الاطبا خبر داده بود اما لوکیشن شد و ویرانه و باز لوکیشن شد و دوباره ویرانه شد و امروز گویا قرار است مجددا دستی به سر و رویش بکشند تا لوکیشن شود برای سریال جدید حسن فتحی. این خانه قدیمی و زیبا قبلا محل تصویربرداری بخشهایی از سریالهای «سرزمین کهن» بوده است. درش باز است و در حیاطش کارگران مشغول کارند اما این بنا نه آن خانه زیبای پدری هدی پردهنشین که خرابهای است رو به ویرانی. گویا با قرار لوکیشن شدن سریال یا فیلمی تعمیر مختصری میشود و کارها که راه میافتد، دوباره در اثر بیتوجهی و عدم مراقبت مخروبه میشود.
مدیر تولید «پردهنشین» درباره انتخاب خانه موتمنالاطبا بهعنوان یکی از پنج لوکیشن اصلی این سریال میگوید: سازمان میراث فرهنگی برای این خانه کد گذاشته و اجازه هر گونه تغییر کاربری را به مالکش نمیدهد. وقتی وارد این خانه شدیم دیوارهای دو طرف در ورودی کاملا ریخته و راه پله منتهی به طبقه دوم تخریب شده بود. سقف اکثر اتاقها هم در آستانه فروریختن بود.
مرتضی متولی در گفتوگو با جامجم میافزاید: این بنا را با کسب اجازه از میراث فرهنگی و مالکش و با تضمین اینکه تعمیرات به شکل اولیه و اصلی آن لطمه نزند مرمت و خانه را به نوعی احیا کردیم. این کار نزدیک به دو ماه زمان برد.
لوکیشنی که تبدیل به مصیبت شده
این روزها پیدا کردن یک مکان مناسب تصویربرداری برای تهیهکنندگان و مدیران تولید فیلمها و سریالهایی که فضای داستانشان در گذشته میگذرد، تبدیل به مصیبتی بزرگ شده است. بافت قدیم تهران از سکنه خالی شده و در احاطه مراکز تجاری، و خانههای واقع شده در این محدوده نیز اکثرا از حالت مسکونی به شبه تجاری تغییر کاربری دادهاند؛ یا انبار شدهاند یا کارگاههای کوچک زیرزمینی، به شرط آنکه تخریب نشده و یا جایشان را به مجتمعی، برجی، آسمانخراشی، بیقوارهساختمانی نداده باشند البته. از سوی دیگر، همین معدود بناهای از تخریب مصون مانده، از سوی میراث فرهنگی نشانهگذاری شده و هر گونه مرمت در آنها مستلزم مجوز از سوی این سازمان است. همین مساله دست کارگردانان و طراحان صحنه را برای نزدیک کردن این بناها به لوکیشنهای دلخواهشان بسته است.
معدود بودن بناهای قدیمی و تاریخی مناسب فیلمبرداری، سازندگان فیلم و سریال را با یک معضل دیگر هم دست به گریبان کرده است؛ اکثر لوکیشنها برای بیننده تکراری شده است و مخاطب در حین دیدن یک مجموعه جدید به یاد یک سریال قدیمی میافتد که در همین خانه فیلمبرداری شده و چه بسا که تمرکزش زائل شود و مرغ فکرش پر بکشد به گذشته و از حال غافل بماند.
مدیر تولید پردهنشین درباره معضلات پیدا کردن لوکیشنهای این سریال میگوید: پردهنشین نزدیک به 78 لوکیشن داشت و پیدا کردن این تعداد مکان نزدیک به دو ماه و نیم زمان برد. از آنجا که اتفاقات این سریال در شهرستانی به نام گلشنآباد میگذشت احتیاج به لوکیشنهایی داشتیم که بکر و کمتر دیده شده باشد. ابتدا لوکیشنهایی را در استانهای مرکزی، اصفهان و قزوین دیدیم اما برای تعدادی از بازیگران به علت حضور همزمان در یک کار دیگر یا بازی در تئاتر، سفر به شهرستان و دوری از تهران مقدور نبود. از این بابت مجبور شدیم دوباره به تهران بازگردیم و دنبال لوکیشن بگردیم.
وی با تاکید بر اینکه فضای این لوکیشنها باید به فضای ذهنی نویسنده و کارگردان نزدیک میبود، اظهار میدارد: برای پیدا کردن لوکیشن خانه حاجآقا شهیدی به محله مولوی مراجعه کردم و شخصا در تک تک خانهها را زدم تا بالاخره مکان دلخواه پیدا شد. محل فیلمبرداری حوزه علمیه یک کاروانسرا در شهرستان رباط کریم بود و محل کار میرزایی، کاروانسرای خانات در جنوب تهران و مغازهای که برای پسرش میخرید واقع شده در بازار عودلاجان.
70 درصد لوکیشنها نابود شده است
مدیر تولید سریال «سالهای ابری» نیز درباره سختیها و معضلات پیدا کردن لوکیشن در تهران توضیح میدهد: متاسفانه روند ساخت و ساز طی سالهای اخیر آنچنان افزایش پیدا کرده که 70 درصد لوکیشنها نابود شده است. حتی در فاصله سه ماهه از پایان ساخت سریال «سالهای ابری» تا شروع تصویربرداری تلهفیلم «جهیزیه پرماجرا» هفت تا هشت لوکیشن را به طور کل کوبیدند و تخریب کردند.
مسعود عسگری با بیان اینکه از نظر لوکیشن هر روز بیپشتوانهتر میشویم، یادآور میشود: اگر شرایط همینگونه پیش برود مجبور خواهیم شد برای پیدا کردن برخی فضاها به خارج از تهران برویم. همین معدود لوکیشنهای موجود در تهران هم تکراری و نخنما شده است و برای خروج از یکنواختی، به دکور و نور و رنگ و تغییر چیدمان متوسل میشویم.
وی ادامه میدهد: برای فیلمبرداری سریال سالهای ابری به دنبال یک فضای بکر بودیم، اما سراغ هر جا را که میگرفتیم یا تخریب شده بود یا به واسطه تغییراتی که در آن داده بودند جوابگوی قصه ما نبود. تیم تولید باید علاوه بر صرف هزینه هنگفت مالی، انرژی مضاعفی را هم صرف کنند تا یک لوکیشن پیدا و برای تصویربرداری آماده شود.
عسگری با اشاره به اینکه حتی برای به تصویر کشیدن دهه 40، 50، 60 و حتی 70 شمسی مشکل داریم، میگوید: حتی اگر هم لوکیشنی پیدا شود به علت تعمیرات و ساختوساز در اطراف آن با مشکل مواجه میشویم. سکانسهایی از سریال سالهای ابری در مدرسه ناشنوایان باغچهبان تصویربرداری میشد و در نزدیکی آن یک ساختمان میساختند که صدایش کار ما را با مشکل مواجه میکرد. مجبور شدیم پس از مذاکره با پیمانکار آن ساختمان، مبلغی را بپردازیم تا برای چند روز کارشان را متوقف کنند.
به گفته مدیر تولید سالهای ابری، هزینه لوکیشنهای این سریال سه برابر برآورد اولیه تمام شده است.
وی اعتراض همسایهها را از دیگر معضلات لوکیشنهای تهران بیان میکند و میگوید: همسایهها از آنجا که میپندارند صاحبخانه دارای درآمد میلیونی شده و سر آنها بیکلاه مانده، شروع به بهانهتراشی و ایرادگیری میکنند. حتی پیش آمده با 110 هم تماس گرفتهاند. البته آنها هم حق دارند، بالاخره حضور گروه تولید فیلم آرامش را از آنها میگیرد.
عسگری این بهانهگیریها را تنها مختص به همسایهها نمیداند و تصریح میکند: صاحبان لوکیشن هم شرط و شروط عجیب و غریب میگذارند. مثلا نرخ اجاره روزانه را براساس ساعت اداری محاسبه کرده و بابت مابقی ساعات مبلغ اضافی طلب میکنند.
مدیر تولید سریال سالهای ابری پر کردن لوکیشنهای خالی از اسباب زندگی را از دیگر معضلات هزینهبر مدیران تولید برمیشمرد و یادآور میشود: باید یک خانه قدیمی را رنگآمیزی کرد و با وسایلی منطبق با فضایی که داستان فیلم یا سریال در آن میگذرد پر و تزئینش کرد. در سریال سالهای ابری برای خانهای که در میدان بهارستان اجاره کرده بودیم 15 وانت وسایل خریداری کردیم و در آن چیدیم.
برخی بازسازیها ناشیانه است
داوود معدنی اما مشکل پیدا کردن لوکیشنهای قدیمی در تهران را نه فقط تعداد کم و محدود بودنشان که تعمیرات و بازسازیهای ناشیانهای که موجب تغییر شکلشان به صورت امروزی شده است میداند.
مدیر تولید مجموعه «خاطرات مرد ناتمام» توضیح میدهد: خیلی از لوکیشنهای قدیمی و تاریخی بهخاطر تعمیرات ناشیانه از بین رفته یا کارایی خود را از دست داده است. مثلا پنجرهها را تعویض و از شکل اولیه خود خارج کردهاند، اگر هم بخواهی به شکل اولیه برگردانیشان نه اجازهاش را میدهند و نه اصولا از نظر اقتصادی به صرفه است.
معدنی با ذکر مثالی توضیح میدهد: یکی از لوکیشنهای سریال «در چشم باد» کاروانسرایی در رباط کریم بود که این اواخر سازمان میراث فرهنگی تعمیرش کرده و کاملا به شکل و شمایل امروزی درش آورده است، تاجایی که حتی کف محوطهاش را با سنگهای جدید سنگفرش کردهاند. همین اواخر که برای یک کار جدید به این کاروانسرا مراجعه کردیم کاملا کارکردش را از دست داده بود.
همه آدرس خانه حاجآقا شهیدی را میخواهند
لوکیشن در تهران علاوه بر کمیاب و نایاب بودن گران هم هست، خیلی گران. گویا صحبت از میلیون یا چند میلیون است نه برای یکماه که فقط برای یک روز.
مدیر تولید پردهنشین با تاکید بر اینکه برای لوکیشنهای پر تعداد این سریال رقمهای بالایی را پرداخت نکردهاند، میگوید: پردهنشین یک سریال الف بود و نه الف ویژه که بودجه آنچنانی برای لوکیشن داشته باشد.
متولی، یکی از عوامل بالا بودن نرخ اجاره لوکیشنها را شایعات و حرفهای در گوشی میداند و بیان میکند: بعضیها فکر میکنند تهیهکنندگان سیما با گونی پر از پول آمدهاند و قرار است بیحساب و کتاب خرج کنند.
وی درباره حضور دلالان در بازار پیدا کردن لوکیشن و نقش آنها در افزایش قیمتها میگوید: این بحث جدیدی نیست. خیلی از پیشکسوتان تدارکات فیلم وقتی که ادامه فعالیت برایشان میسر نیست، با توجه به تجاربشان و شناختی که از خانههای قدیمی دارند فهرستی را برای خود تهیه میکنند و در صورت لزوم در اختیار همکارانشان قرار میدهند و از این بابت پولی هم دریافت میکنند.
متولی میافزاید: پس از پخش سریال پردهنشین تعداد زیادی از همکاران تماس میگیرند و آدرس خانهای را که لوکیشن خانه حاجآقا شهیدی بود از ما پرس و جو میکنند. خب وظیفه ما است که این خانه را به همکارانمان هم معرفی کنیم، چرا که ادامه و بقای ساخت و ساز فیلمهای تاریخی مستلزم وجود همین بناهای قدیمی است.
به باور داوود معدنی اما مقصر اصلی گران شدن نرخ لوکیشن، مدیران تولید و تدارکاتی هستند که حاضرند هر هزینهای را بابت لوکیشن پرداخت کنند و اهل چانهزنی نیستند.
این مدیر تولید میافزاید: زمانی که صاحبان لوکیشن احساس میکنند ملکشان مورد نیاز یک فیلم یا سریال است قیمتهای نجومی میدهند و بعضی از مدیران تولید هم پرداخت میکنند و همین باعث بالارفتن نرخها میشود. بعدها که عوامل یک سریال دیگر برای اجاره این لوکیشن میآیند صاحبانش کار قبلی را مثال میآورند و اینچنین میشود که یک لوکیشن با وجود تکراری بودن هر روز گرانتر میشود. وی البته حضور دلالان و تاثیرشان بر بازار قیمتها را انکار نمیکند و میگوید: عدهای هستند که آمار همه لوکیشنها را دارند و با دفاتر املاک زد و بند میکنند و در پروژههای سنگینی که عوامل تدارکات به علت فشردگی برنامهها فرصت جستجو برای لوکیشن ندارند، ورود کرده و حق دلالی دریافت میکنند.
معضل پیدا کردن لوکیشنهای اداری
یکی دیگر از مدیران تولید تلهفیلمها و سریالهای تلویزیونی عوامل تازهکار و بیتجربه را از دیگر بالارفتن بهای لوکیشن، خصوصا از نوع قدیمیاش ذکر و اظهار می کند: مدیران تدارک فیلمهای سینمایی با پرداختهای بیحساب و کتاب برای اجاره لوکیشن بازار را خراب کردهاند. یکسری دلال هم در بنگاههای املاک حضور دارند و نرخها را بالا میبرند.
نادر اژدری توضیح میدهد: متاسفانه اسم سینما و تلویزیون بد در رفته است. فکر میکنند چه خبر است. مثلا وقتی برای خرید اسباب و اثاثیه مورد نیاز صحنه میروی تا متوجه میشوند برای فیلم لازم داری چند برابر حساب میکنند.
مدیر تولید فیلم تلویزیونی «انتخاب موفق» مشکل اصلی مدیران تولید را پیدا کردن لوکیشنهای اداری میداند و میگوید: مکانهایی مثل کلانتری و بیمارستان در اکثر فیلمنامهها وجود دارد و بهدلیل ضعف امکانات استودیویی مجبوریم از لوکیشنهای واقعی استفاده کنیم که پیدا کردن و هماهنگی برای چنین فضاهایی واقعا سخت و نفسگیر است.
محسن محمدی / گروه رادیو تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد