رمز موفقیت آثار تلویزیونی وسینمایی در دو کلمه خلاصه میشود: تکیه بر سنت روایت و درام. دو عنصری که ماده اصلی کار رماننویسان و نمایشنامهنویسان به حساب میآمد. بعدها تلویزیون و ادبیات همکاری نزدیکتری را شروع کردند و چنین شد که در کنار فیلمنامهنویسی، اقتباس هم پا به میدان گذاشت و تبدیل رمانها و نمایشنامهها به فیلمنامه در دستور کار فیلمسازان قرار گرفت و هنوز هم هست. البته اقتباس سینمایی و تلویزیونی کار آسانی نیست. به اعتقاد اهل اطلاع، یک فیلمنامه تا وقتی که تبدیل به فیلم نشده در حوزه ادبیات مکتوب قرار میگیرد.
سینما و تلویزیون از طریق اقتباس، خود را به ادبیات پیوند میزنند و (ضمن اینکه حیات و بقای خود و ادبیات را تضمین میکنند) در شکلدهی فرهنگ فکری و رفتاری جامعه بشدت نقشآفرین میشوند. اگر افراد یک جامعه، عادت به مطالعه داشته باشند، درباره آنچه که خواندهاند، فکر میکنند و وقتی همین آدمها فیلمهایی ببینند که با اتکا بر سنتهای ادبی تهیه شده باشد، عادت به فکر کردن، در رفتارشان نهادینه میشود و کسی که فکر میکند، با فرهنگ است و فرهنگ چیزی نیست جز انتخاب یک راهحل از بین راهحلهای بسیار و کسانی که اهل مطالعه و فیلم دیدنند، در مواجهه با یک موقعیت، راهحلهای بسیاری خواهند داشت و میتوانند آزادانه، یکی را که بهترین باشد، برگزینند. چنین کسانی نه دوبله پارک میکنند و نه لایی میکشند و نه به دلیل خشم ناگهانی کسی را میکشند. کسی که اهل فرهنگ باشد، اصلا دچار خشم ناگهانی نمیشود.
گمان کنم قدری از موضوع دور افتادم. قرار بود درباره وضع اقتباس از آثار ادبی در سینما و تلویزیون کشورمان حرف بزنم. باید گفت که وضع اقتباس در سینمای ما خوب نیست. شاید بشود گفت که هیچ وقت به این بدی نبوده. از زمانی که تقوایی سریال «دایی جان ناپلئون» را با اقتباس از رمانی به همین نام نوشت و ساخت و یکی از زیباترین و نمونههای اقتباس کامل را رقم زد همه امیدوار بودند که این روند ادامه داشته باشد و رابطه ادبیات و تلویزیون نزدیکتر شود، اما چنین نشد. در حال حاضر، ادبیات و تلویزیون به جزایر منفردی میمانند. به نظر میرسد تعدادی از نویسندگان ما تلقی درستی از اقتباس ندارند و به آن بدبینند. البته باید پذیرفت که تعداد فیلمنامهنویسهای کارکشته و متبحری که بدانند اقتباس با داغان کردن منبع ادبی فرق دارد، انگشتشمار است. دو سال پیش در جلسهای بودم که در آن یک فیلمساز خوب و یک رماننویس خیلی خوب حضور داشتند. موضوع جلسه، تبدیل رمان آن نویسنده به فیلمنامه بود، اما نویسنده ما نمیپذیرفت که حتی یک بخش کوچک از داستانش تغییر کند. البته او این اختیار را داشت، اما واقعا با تغییر آن قسمت لطمهای به رمان نمیخورد و حتی بهتر میشد. چنین است که علاقهمندان به تلویزیون به خواندن رمان و داستان تشویق نمیشوند و دوستداران کتاب تمایل زیادی به سینما نشان نمیدهند. البته تلویزیون میتواند فرآیند اقتباس را دوباره زنده کند. نگارنده امیدوار است که ترکیب مدیران جدید رسانه، به این موضوع عنایت نشان دهند و ادبیات و رسانه را آشتی دهند و دعا میکنم که مناقشه سرشار و بیضایی ختم به خیر شود. معروف است که به «امیلی گریرسن» گفتند که فلان کارگردان بدون اجازه تو با اقتباس از یکی از رمانهایت فیلمی ساخته است. گریرسن جواب داد: انصافا فیلم خوبی ساخته است! واقعیت این است که فقط 3000 نسخه از کتاب من به فروش رفته بود، اما حالا 500 هزار نفر آن را تماشا میکنند و من خیلی هم راضیم!
امید بهشتی / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه