گزارشی از پشت صحنه یک مجموعه طنز آیتمی

لبخند را دست‌به نقد بخرید

یک سال پس از بسته شدن پرونده «خنده بازار» اعضای این گروه با «شکرآباد» به تلویزیون بازگشته‌اند

حل مشکل روغن پالم و بوتاکس در «شـکـرآبـاد»

شکرآباد، محصول جدید گروه خنده بازار عنوان مجموعه‌ای 90 قسمتی به کارگردانی شهاب عباسی است که این شب‌ها ساعت 22 از شبکه نسیم روانه آنتن می‌شود. شکرآباد را نه‌می‌توان سریالی دنباله‌دار به حساب آورد و نه می‌توان آن را همچون «خنده‌بازار» در ردیف طنزهای آیتمی قرار داد.
کد خبر: ۷۲۸۹۴۶
حل مشکل روغن پالم و بوتاکس در «شـکـرآبـاد»
ماجراهای این مجموعه دنباله‌دار نیستند و مخاطب با پایان هر قسمت در انتظار ادامه ماجرا نمی‌ماند. هر بار استاد مکتب‌خانه دو حکایت تعریف می‌کند که هر کدامشان قصه‌ای مجزا دارد. از آن طرف نمی‌توان گفت در شکرآباد با کاری آیتمی مواجه هستیم؛ زیرا اولا تنوع این بخش‌ها در هرقسمت زیاد نیست و ثانیا شخصیت و لوکیشن‌های هربخش در حکایت‌های بعدی تکرار می‌شود. داستان‌های شکرآباد محدود به چند لوکیشن بازار، مکتب‌خانه، زمین کشاورزی، مطب پزشک و... می‌شود و نویسندگان باید قصه‌هایشان را با محوریت این مکان‌ها طراحی کنند.
/Media/Image/1393/07/05/635474570376837847.jpg

رستگاری فرزند متقلب

برخی شخصیت‌ها ثابت هستند و برخی به اقتضای قصه اضافه می‌شوند. از جمله شخصیت‌های ثابت می‌توان به پیرمرد (مختار سائقی) و دو پسرش اشاره کرد که نقش‌شان را ابراهیم شفیعی و کورش معصومی بازی می‌کنند. این سه نفر در بیشتر حکایت‌ها حضور دارند. فرزندان پیرمرد هرکدام شخصیت‌پردازی تعریف‌شده‌ای دارند؛ اما بعضا رفتارهایی از آنها می‌بینیم که پیش‌فرض‌های قبلی را نقض می‌‌کنند.

پسری که نقش او را ابراهیم شفیعی بازی می‌کند پسری درستکار و خیرخواه است. او در مواجهه با هرحادثه به این نکته فکر می‌کند که چگونه می‌تواند به دیگران خدمت بیشتری بکند. این پسر درستکار دغدغه‌های اجتماعی زیادی دارد و از دیدن بی‌قانونی و تقلب رنج می‌برد. مثلا وقتی می‌بیند برادرش در شیر، آب می‌ریزد و به ملت می‌فروشد عصبانی می‌شود و تندتند در خانه‌اش قدم می‌زند. برادر دیگر فردی متقلب و فرصت‌طلب است که همیشه به منافع خودش فکر می‌کند. او در شیر، آب می‌ریزد و از این راه پول زیادی به جیب می‌زند. نکته طنزآمیز این است که در بخش نتیجه‌گیری «شکرآباد» به پایان‌بندی‌های کلیشه‌ای توجهی ندارد و همه چیز را وارونه نشان می‌دهد. مرد متقلب رستگار می‌شود و مرد درستکار با بدبختی‌هایش تنها می‌ماند. آبی که در شیرها ریخته شده تبدیل به سیل می‌شود و خانه مرد فقیر را با خودش می‌برد. اما خانه مرد متقلب چون در شمال شهر واقع شده سالم می‌ماند. شکرآباد از این دست اتفاقات و دیالوگ‌های غافلگیرکننده زیاد دارد و بیشتر بار طنز مجموعه بر دوش همین دیالوگ‌هاست. اهالی شکرآباد ساکن ناکجاآباد هستند و در زمانی زندگی می‌کنند که هنوز پای تحولات صنعتی و علمی به زندگی مردم بازنشده است. اما بسیاری از عناصر زندگی‌شان به زندگی امروزی‌ها شباهت دارد. مثلا مرد شیرفروش اشاره‌ای به ماجرای «روغن پالم» می‌کند و در مطب پزشک درباره عوارض بوتاکس و جراحی زیبایی سخن به میان می‌آید. یکی از برادرها برای رسیدن به مقصد به جای الاغ سوار بر موتور می‌شود و شخصیتی دیگر که خرش را دوبل پارک کرده نگران آمدن جرثقیل است!

/Media/Image/1393/07/10/635478460737208808.jpg

به هم ریختن زمان‌ها و ارجاع شخصیت‌ها به اتفاقات امروزی یکی از بخش‌های جذاب این مجموعه است. شبیه این اتفاق را در سریال «شب‌های برره» هم شاهد بوده‌ایم. در آنجا هم شخصیت‌ها با آن‌که قدیمی بودند؛ اما اشتباهات آدم‌های امروزی را تکرار می‌کردند. مثلا دیالوگ «پول زور وده» اشاره‌ای به بروز رفتار غیرقانونی رشوه در سطح جامعه امروز داشت.

همان‌طور که گفته شد خصوصیات شخصیت‌های ثابت در حکایت‌های مختلف حفظ نمی‌شود و آنها هربار به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند. مثلا در بخشی که دو برادر می‌خواهند برای پدر پارچه کفن و سنگ قبر تهیه کنند در پایان هر دو رفتاری مشابه دارند. در حالی که قاعدتا پسر درستکار و پسر متقلب باید هر کدام راه جداگانه‌ای را در پیش می‌گرفتند. از طرف دیگر در مجموعه شکرآباد خبری از شخصیت‌های جذاب و دوست‌داشتنی نیست و این مساله یک نقطه ضعف برای این اثر محسوب می‌شود. سریال‌های طنز با شخصیت‌های ملموس‌شان بین مردم گل کرده‌اند. با آن که چند ماه از پخش سریال پایتخت می‌گذرد، مخاطبان همچنان شخصیت‌های نقی، ارسطو، بابا پنجعلی و هما را به خاطر دارند و تکیه‌کلام‌هایشان را به یاد می‌آورند. این شخصیت‌ها شباهت زیادی به آدم‌های دور و بر ما داشتند و به همین خاطر می‌توانستیم مشکلات و آرزوهایشان را درک کنیم. اما در مجموعه «شکرآباد» آدم‌ها در حد تیپ باقی می‌مانند و تبدیل به‌شخصیت نمی‌شوند. ممکن است در پاسخ به این نقد گفته شود که «شکرآباد» یک مجموعه اپیزودیک است و در زمان کوتاه نمی‌توان دست به خلق شخصیت زد. این پاسخ در نگاه اول می‌تواند قانع‌کننده باشد؛ ولی باید به این نکته توجه کرد که اپیزودها به یکدیگر متصل هستند و هر شخصیت در قسمت‌های مختلف در قاب تصویر ظاهر می‌شود. بنابراین زمان حضور هر شخصیت را نمی‌توان با دیگر کارهای آیتمی مقایسه کرد.

راه طولانی خنده بازار تا شکرآباد

نوروز سال 1390 بود که بین ویژه‌برنامه‌های نوروزی طنزی غیرسریالی جلب توجه کرد. گروه خنده‌بازار بی‌سروصدا به شبکه سه آمدند و خیلی زود مورد توجه مخاطبان تلویزیونی قرار گرفتند. این گروه در نوروز 90 متولد شد و پس از آن برای مناسبت‌هایی چون ماه رمضان، دهه فجر و اعیاد ملی و اسلامی برنامه‌سازی کرد.

بعد از طنزهای آیتمی همچون ساعت خوش، قطار ابدی، هفتاد و هفت و جدی نگیریم تا مدتی ساخت این‌گونه طنزها فراموش شده بود. خنده بازار با زنده‌کردن گونه آیتم‌سازی به طنزپردازان فعلی شیوه دیگری از ساخت کارهای طنز را یادآوری کرد.

شهاب عباسی بازیگرانی را دور خودش جمع کرده بود که بیشترشان قبلا در تله‌فیلم‌های طنز دیده شده بودند. تعدادی از این بازیگران مثل آرش میراحمدی، سوسن پرور و مرتضی رستمی سابقه بازی در طنزهای آیتمی مهران مدیری و رضا عطاران را داشتند.

شهاب عباسی هم در زمانی که پشت دوربین خنده بازار رفت تجربه کارگردانی تله‌فیلم‌هایی چون ارث شیرین، مشکلات یک مرد محترم، تعطیلات پردردسر، ماه‌عسل و خواب فروش را در کارنامه‌اش ثبت کرده بود.

طنزهای خنده بازار را می‌توان در دو دسته کلی مورد ارزیابی قرار داد؛ بخش اول شامل شوخی با شخصیت‌های تلویزیونی و افرادی می‌شود که مابه‌ازای واقعی دارند. خنده بازار در برخی از قسمت‌هایش به سراغ برنامه‌هایی تلویزیونی همچون نود، صندلی داغ، پلیس نامحسوس و هفت می‌رفت و با چهره‌های سیاسی، سینمایی و ورزشی شوخی می‌کرد. تسلط بالای چهره‌پردازان خنده بازار موجب می‌شد که بازیگران شباهت زیادی به شخصیت اصلی پیدا کنند. این بخش یکی از پرطرفدارترین قسمت‌های برنامه «خنده بازار» بود و فایل‌های تصویری‌اش بارها و بارها در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی اینترنت دست‌به‌دست شد. بازیگران خنده‌بازار استاد اجرای حرکات و بیان تکیه‌کلام‌های چهره‌های شناخته شده بودند و مخاطب را از این همه شباهت شگفت‌زده می‌کردند.

علی دایی، محمدرضا شهیدی‌فرد، عادل فردوسی‌پور، فریدون جیرانی، عمو قناد و خاله شادونه از جمله افرادی بودند که خنده بازار به سراغشان رفت و شمایلی کاریکاتوری از آنها ارائه داد. کرکره شوخی با چهره‌ها با وجود همه جذابیت‌هایش رفته‌رفته پایین کشیده شد؛ زیرا اجرای آن به دلیل بازخوردهای تند برخی چهره‌های اصلی بسیار دردسرساز بود. در نسخه‌های بعدی خنده‌بازار شهاب عباسی عطای شوخی با برنامه‌های تلویزیونی را به لقایش بخشید و در عوض بخش‌های اجتماعی‌اش را پررنگ‌تر کرد.

بخش دوم سوژه‌های خنده بازار شامل موضوعاتی اجتماعی می‌شد که بازیگران در آن تیپ‌سازی می‌کردند و اشاره‌شان به شخص خاصی نبود. خیمه‌شب‌بازی، مکتب‌خانه، بانک و ماجراهای باورنکردنی، نرمش صبحگاهی، یک کلاغ چهل کلاغ و کابین هواپیما را می‌توان در ردیف این بخش‌ها قرار داد. در سال 92 پرونده خنده بازار بسته شد و دست‌اندرکاران این مجموعه، طنز تلویزیونی جدیدی را ارائه ندادند. حالا پس از یک سال گروه خنده بازار با مجموعه «شکرآباد» به شبکه نسیم برگشته‌اند. آنها در شبکه‌ای فعالیت می‌کنند که برچسب نشاط و سرگرمی را زیرعنوانش دارد و محتوایش متناسب با خوراکی است که شکرآبادی‌ها تولید می‌کنند.

هشدارهای اجتماعی در غیاب لحظات بامزه

شکرآباد در چند هفته‌ای که از زمان پخشش می‌گذرد، به موضوعات اجتماعی و اقتصادی زیادی پرداخته و آنها را با زبان طنز بیان کرده است. تبدیل زمین‌های کشاورزی به مسکونی، ناکارآمدی بیمه‌های درمانی، جراحی‌های زیبایی و تاثیر مخرب واردات جنس‌های چینی بر تولید داخلی از جمله موضوعاتی هستند که دستمایه طنزنویسان «شکرآباد» قرار گرفته‌ است. این مشکلات برای مردم ملموس است و وقتی آنها را در قالب قصه‌ای طنزآمیز می‌بینند، ارتباط خوبی با کار برقرار می‌کنند. شکرآباد در مقایسه با کار قبلی این گروه، لحن جدی‌تری دارد و در آن خیلی خبری از لحظات مفرح و طنزآمیز «خنده‌بازار» نیست. در خنده‌بازار هر چند لحظه یک‌بار خنده‌ای هم بر لبان مخاطب می‌نشست، ولی در اینجا انگار دغدغه اصلی گروه بیشتر هشدار درباره معضلات اجتماعی و اشاره مستقیم و غیرمستقیم به آن بوده است. این هشدارها گاه برآمده از اتفاقاتی واقعی است و گاه ساخته و پرداخته تخیل قصه‌پردازان. مثلا فردی تحت ‌پوشش خدمات بیمه درمانی قرار می‌گیرد و پس از مراجعه به داروخانه این دیالوگ را می‌شنود که «چسب زخم شامل بیمه زرین نمی‌شود». مردم این دیالوگ را زیاد شنیده‌اند و حالا تکرارش درباره جنس ارزان‌قیمتی مثل «چسب زخم» بامزه و جالب است. در ادامه ماجرا این دیالوگ گفته می‌شود: «به جوان‌ها بیمه نمی‌دهند». از آنجا که در شرایط واقعی کسی با چنین مشکلی مواجه نشده است، بیان اغراق شده‌اش هم نمی‌تواند جنبه طنزآمیزی به قصه ببخشد.

احسان رحیم‌زاده/ ضمیمه قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها