به نظر شما ویژگی ژانر پلیسی در تلویزیون چیست؟
ژانر پلیسی در تلویزیون همان ویژگی و تعریفی را دارد که در سینما و یا ادبیات دارد، ولی این ژانر در تلویزیون طرفدار بیشتری دارد که آن هم بیشتر به خاطر دنبالهدار بودن و سریالی مطرح شدن قصههاست، چون هفتهها طول میکشد تا گرههای ایجاد شده و معماها حل شود. البته بعد از تلویزیون در رمان هم به خاطر آن که نمیشود به یکباره آن را مطالعه و تمام کرد این ژانر جذابیت خود را حفظ میکند، ولی در سینما به نظر من به خاطر اینکه خلق و حل معماهای پلیسی همه در یک زمان صورت میگیرد کمتر موفق به جذب مخاطب میشود، مگر آن که هیجانات و جذابیتهای بصری آن خیلی بالا باشد.
با این تعریف شما آیا خلق شخصیتهای پلیسی در سینما با تلویزیون فرق میکند؟
شخصیت پلیس در تلویزیون به دلیل آن که ماهها و گاهی سالها به طور منظم یا پراکنده در مقابل انظار حضور پیدا میکند، چنان در ذهن و روح تماشاگر نفوذ میکند که ماندگاری آن گاهی تا دههها پس از پایان پخش سریال باقی میماند، ولی در سینما اینطور نیست و اگر هم گاهی این اتفاق افتاده بازهم به دلیل تکرار آن بوده مثل جیمز باند که هنوز هم تولید آن هر چند سال یکبار ادامه دارد.
آیا تا به حال قهرمانهای پلیسی که در آثار تلویزیونی کشورمان مطرح شده توانستهاند این ماندگاری را در ذهن تماشاگر به وجود آورند؟
خیلی کم این اتفاق میافتد، راستش تداوم کارهای ما خیلی کم بوده است، صرفا با یک تولید 13 یا 26 قسمتی نمیتوان به این مهم دست پیدا کرد، تعداد قسمتها و سالهای متمادی پخش مهمترین معیار در این ماندگاریهاست که متاسفانه ما در کشورمان یا نداشتیم یا خیلی کم و
کمرنگ داشتیم.
ولی خودتان در این زمینه فعالیت داشتید، سریال «کلانتر» چند سال پخش شد.
بله چیزی حدود ده سال طول کشید، ولی پراکنده بود. بین کلانتر یک با دو پنج سال فاصله افتاد و بین دو با سه، چهار سال؛ ولی در نهایت بازهم خوب بود و به همین دلیل به زودی از ذهن تماشاگر خارج نمیشود، اگر کلانتر فقط مجموعه اول آن ساخته شده بود الان به سختی میتوانستیم بعد از گذشت ده سال آن را به یاد بیاوریم.
شما کلانتر، شلیک نهایی و تصمیم نهایی را هم ساختید که در هر دو «داریوش فرهنگ» در نقش سرگرد کلانی بازی میکرد، چرا آنها ادامه پیدا نکرد؟
شخصا خیلی دوست داشتم آن مجموعه ادامه پیدا میکرد، ولی به چند دلیل این اتفاق نیفتاد که مهمترین آن آقای فرهنگ درگیر ساخت سریال و فیلم سینمایی خودش بود و این هماهنگ کردن برای هر دویمان خیلی سخت بود که اگر غیر از این بود، حتما نهاییها ادامه پیدا کرده بود.
حالا که یادی از گذشته کردیم، اگر خاطرتان باشد سریال «آینه عبرت» را هم من به مدت چندین سال میساختم و پخش میشد که آخرین مجموعه آن سریال برگریزان بود، آن سریال بعد از گذشت حدود 20 سال هنوز در ذهن تماشاگر مانده است. مهم ترین دلیلش تولید چند ساله آن بود. دقیقا از سال 67 تا 71 فیلمبرداری سریال طول کشید. به نظر من کارهای پلیسی باید در طول سالها حتی به صورت پراکنده تولید شود تا قهرمانها و یا شخصیتهای خود را در ذهن بیننده ثبت کند.
جایگاه آثار پلیسی کشورمان در رسانه ملی نسبت به آثار مطرح جهان چگونه است؟
کلا مقایسه کردن به این شکل را قبول ندارم. تولیدات داخلی یک کشور را نباید با آثاری که از ابتدا برای پخش جهانی طراحی و سرمایهگذاری شده، مقایسه کرد، اگر قرار باشد مقایسهای هم صورت گیرد باید تولیدات داخلی کشور خودمان را با تولیدات داخلی کشورهای دیگر مقایسه کنیم. آن وقت شما میبینید که نهتنها ما از لحاظ کاری عقب نیستیم، بلکه جلوتر هم هستیم، چون ما برای کارهایی که فقط قرار است بیننده محدود داخلی داشته باشد و اصلا هم قرار نیست آن را به کشوری دیگر بفروشیم، خیلی بیشتر از تلویزیون کشورهای دیگر سرمایهگذاری میکنیم و وقت میگذاریم و اهمیت میدهیم.
پس به نظر شما میتوانیم امید داشته باشیم که داریم به استانداردهای جهانی نزدیک میشویم؟
راستش ما هنوز کاری برای پخش جهانی تولید نکردهایم که حالا بخواهیم نگاه کنیم ببینیم به استانداردهای آنها نزدیک شدهایم یا خیر. ما فعلا درگیر ساخت آثار داخلی خودمان هستیم و تمرکزمان بیشتر روی جذب مخاطب بومی با استانداردهای داخلی است که البته در همین کار هم داریم تمرین و تلاش میکنیم.
به نظر شما در حال حاضر بینندگان از آثار پلیسی داخلی استقبال میکنند؟
فکر میکنم استقبال کنند، چون تماشاگر سریالهای پلیسی و معماگونه را دوست دارد و با اشتیاق برای دیدن آن پای تلویزیون مینشیند، ولی متاسفانه دلسرد میشود.
چرا؟
دلایل مختلف و زیادی دارد، گاهی هوش تماشاگر بیشتر از سازندگان اثر است، گاهی سازندگان چنان جذب تعقیب و گریز و هیجاناتی که خیلی هم در ساخت آن تبحر ندارند، میشوند که قصه و داستان را که حداقل میشد با آن تماشاگر را جذب کرد فراموش میکنند.
خلق قهرمان یا شخصیت در آثار پلیسی با بقیه آثار اجتماعی چه فرقی میکند؟
شخصیت پلیس فیلم باید خوشفکر، تیزهوش و قدرتمند باشد تا بتواند تعلق خاطر ایجاد کند، تماشاگر دلش میخواهد پلیس را فراتر از آدمهای دیگر ببیند، وگرنه او را باور نمیکند و جدی نمیگیرد، مهم نیست ما نمونه آن پلیس را در اجتماع خودمان میبینیم یا خیر، بلکه این مهم است که شخصیت پلیس در تمام آثار جهانی استانداردهای یک پلیس را حتی در قالب محلی خود داشته باشد، این با شخصیتپردازی در فیلمهای اجتماعی فرق میکند، در آنجا یک آدم بیدست پا هم میتواند جذبه ایجاد کند.
چرا کارگردانهای ما سراغ قهرمانهای واقعی پلیسی نرفتهاند یا کمتر رفتهاند؟
قهرمانهای واقعی پلیس باید قبلا در جامعه به خاطر کارها و فعالیتهایشان مطرح شده باشند تا فیلمساز به دنبال ساخت زندگی و کارهای قهرمانانه آنها برود، وقتی تا به حال چنین مواردی به خاطر مسائل امنیتی یا بیتوجهی مطرح نشده فیلمساز به ناچار خودش دست به قهرمانسازی میزند.
یک شخصیت پلیسی ماندگار چه ویژگی باید داشته باشد؟
باید ویژگی ماندگاری داشته باشد.
خب مهم همین است، چه ویژگیهایی؟
مطمئن باشید هر فیلمسازی به دنبال جواب این سوال و کشف این معماست راز ماندگاری.... و قطعا با تعاریف کلیشهای نمیتوان به آن دست پیدا کرد، چراکه اگر میشد حتما همه نویسندگان و کارگردانان این کار را میکردند، در این داستان هزاران نکته باریکتر از مو هست که در حل معمای آن نقش اصلی را بازی میکند. (ضمیمه قاب کوچک)
مریم محمدی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد