این روزها اگر به تالار شمس سر بزنید، شاهد نمایشی خواهید بود با نام «آرامسایش» به کارگردانی محمد حاتمی.
بازیکن سابق پرسپولیس پس از بازی در نمایش کمدی «آرسنیک و تور کهنه»، باز هم در یک نمایش کمدی و البته این بار کمی هم موزیکال ایفای نقش کرده است. جمشیدی در «آرامسایش» با بهنوش بختیاری، علیرضا مهران و شهرام قائدی همبازی است. همچنین او اکنون فیلم «آتش بس 2» را بر پرده اکران دارد. این روزها هم در جدیدترین کار مهدی کرم پور، سریال «سال های ابری» مشغول بازی است.
به بهانه پرکاری این روزهای جمشیدی در عرصه هنرهای نمایشی و تصویری، پای حرف های او نشستیم تا برای ما و شما از روند ورودش به بازیگری و جدایی از دنیای فوتبال بگوید. این شما، این هم حرف های «پژمان جمشیدی»؛ بازیگر بعد از این!
دوست داشتم پیمان قاسم خانی را ببینم
همه آدم های جهان به فوتبالیست شدن و بازیگر شدن علاقه دارند، ولی من هیچ وقت فکر نمی کردم بازیگر بشوم. تئاتر را خیلی دوست داشتم اما کار تصویر را اصلا. ایده ای داشتم درباره فوتبالیستی که کارش در فوتبال تمام شده و شهرتش از دست رفته، چون فوتبال در کشور ما با شهرت مقطعی همراه است و با هیچ کاری در ایران قابل مقایسه نیست. پایان ناگهانی دارد اما در بازیگری می توانید نقش های مختلف را بازی کنید، از کودک گرفته تا پدربزرگ و مادربزرگ.
فوتبالیست زمان محدودی دارد که یک روز تمام می شود. در ایران ورزشکار اگر قهرمان المپیک هم بشود - که اتفاق مهمی برای اوست - و به خیابان بیاید، شاید به اندازه یک بازیکن نیمکت نشین تیم استقلال و پرسپولیس شهرت نداشته باشد. همیشه به این موضوع فکر می کردم. سال 89 با پیمان قاسم خانی درباره این موضوع صحبت کردم. آن موقع پیمان گرفتار ساختمان پزشکان بود.
من سال 81 در مراسمی با خانم رهنما آشنا شدم و همیشه دوست داشتم پیمان را ببینم. چند مصاحبه از او خواندم و به نظرم آدم جذابی آمد. خانم رهنما گفت شوهرم پرسپولیسی است و یک شب شام من را به منزل شان دعوت کرد. من و پیمان خیلی دوست شدیم. با هم به فوتبال می رفتیم و فوتبال می دیدیم. بیشتر بحث های ما آن زمان فوتبالی بود.
طرح از پژمان جمشیدی
من ایده ام را به پیمان گفتم که او گفت بامزه است و شاید یک روز کار کردیم. نمی خواستم بازیگری را شروع کنم، آن هم از تلویزیون. مهر یا آبان 91 بود که یک روز پیمان زنگ زد و گفت در تلویزیون طرح تو را تعریف کردم، خیلی خوش شان آمد و گفتند برای عید نوروز بنویسیم.
به شوخی گفتم اگر سریال را ساختید، باید بزنید طرح از پژمان جمشیدی! پیمان هم به شوخی می گفت نه دیگر، من طرح را سرقت کردم! بعد گفت می شود از اسم خودت برای شخصیت اصلی استفاده کنم؟ گفتم بله. گفت شخصیت سریال کمی ابله است. گفتم اشکال ندارد.
پیمان گفته بود فقط در صورتی فیلمنامه را می نویسد که یک فوتبالیست بازی کند. دوباره گفت دوست داری خودت بازی کنی؟! چند روز مهلت خواستم برای فکر کردن. پیمان گفت به من اعتماد کن و من قبول کردم. از زمانی که بازی در سریال را پذیرفتم تا شروع تصویربرداری، سه هفته طول کشید، بنابراین زمان کافی برای آموزش بازیگری و کمک گرفتن از کسی نداشتم.
من پژمان سریال نبودم
گروه آنقدر خوب بود و متن وکارگردانی هم همینطور که من واقعا کار خارق العاده ای نکردم. شاید هر کس دیگری هم جای من بود، همین قدر خوب دیده می شد. آنها که نمی توانستند منکر خوب بودن سریال پژمان باشند ولی خیلی هم با بازیگری من موافق نبودند، می گفتند او خودش را بازی کرده است.
نمی توانم بگویم واقعا خودم بودم یا نه، چون آن شخصیت بلاهت و حسادت زیادی داشت اما پایان ماجرا شیرین بود. طبیعی است که به شخصیت خود من خیلی نزدیک نبود اما چون اتفاقات همان چیزهایی بود که برای من رخ می داد، شاید به بازی ام کمک کرد.
پیمان مشاور پژمان
وقتی سریال پژمان را بازی کردم، روند کاری ام به سمتی رفت که مجبور شدم ادامه بدهم. سپس نمایش «بادی که تو را خشک کرد، مرا برد» (به کارگردانی علی نرگس نژاد) پیش آمد و خب تئاتر را خیلی بیشتر دوست داشتم. بدون اینکه متن را بخوانم کار را قبول کردم.
همزمان با سریال پژمان، بازی در سریال های دیگر یا فیلم هیا شبکه خانگی زیاد پیشنهاد می شد اما همیشه با پیمان مشورت می کردم. حتی برای «آتش بس 2» پیمان متن کوتاهی را که قرار بود بازی کنم، خواند. خودم هم مراقب بودم اشتباه نکنم. حالا که به این وادی آمده بودم، نمی خواستم خراب کنم.
مربیگری در فوتبال را دوست دارم
دیگر نمی توانم فوتبال بازی کنم اما خیلی دوست دارم با یک موقعیت خوب به دنیای فوتبال برگردم. کلاس های مربیگری را تا سطح B رفته ام و دلم می خواهد مربیگری کنم که به نظرم سخت ترین کار جهان است ولی دوست دارم در جای خوب و با یک گروه خوب این کار را انجام بدهم.
طنز بازی می کنم، به شرط متن خوب
یک تله فیلم به نویسندگی محراب قاسم خانی بازی کردم به نام «شرف خانواده فاضل» (با کارگردانی پوریا جاویدپور) که برگرفته از یک فیلم انگلیسی بود به نام «مرگ در تشییع جنازه». البته نسخه هالیوودی اش هم ساخته شده. آن تله فیلم طنز بود ولی من نقش جدی داشتم. در سریال آقای کرم پور هم نقشم جدی است. نقشم در «آتش بس 2» کمی طنز است. خوب است اگر آدم بتواند همه ژانرها را امتحان کند، به شرطی که در آن قالب جواب بگیرد، بدون اینکه توی ذوق بزند، دوست دارم انواع نقش ها را بازی کنم اما طنز - اگر متن خوبی داشته باشد - حال آدم را خوب می کند.
به مخالفینم احترام می گذارم
همه ایران از سریال پژمان استقبال کردند. بحث هایی که باعث شد کسانی با بازیگری من مخالفت و انتقاد کنند، بعد از اینکه در تئاتر بازی کردم و قرار شد در این عرصه ماندگار شوم، به وجود آمد. آدمی که مشهور می شود، باید جنبه داشته باشد که همه آدم ها درباره او نظر بدهند، بخصوص در کشور ما که همه در مورد هم حرف می زنیم. از این موضوع نگرانی و ناراحتی ندارم و به مخالفینم نهایت احترام را گذاشته ام. هر کسی می تواند نظرش را بدهد. نظر شخصی من این است هر آدمی در جهان می تواند هر ورزش یا هنری که توانایی اش را داشته باشد، انجام بدهد.
اگر یک هنرمند کارهای کودک و نوجوان بتواند به تیم ملی برود و خوب بازی کند، خیلی هم جذاب است. برای نظر کسانی که می گویند بازیگر خواننده نشود و فوتبالیست بازیگر نشود، احترام قائلم اما همیشه به هوادارانم و نوجوان ها می گویم این جهان با همه امکاناتش برای همه است؛ به همین دلیل هر کاری که فکر می کنید در آن توانایی دارید، انجام بدهید، چون حرف همیشه هست.
جرأت نمی کردم به کارگردان زنگ بزنم
هر ساعتی از شب بخوابم، صبح روز بعد ساعت 12 بیدار می شوم. یک روز در «آرسنیک...» تمرین داشتیم و من تازه از برزیل آمده بودم. چون تغییر ساعت داشتم، ساعت پنج صبح خوابیدم. ساعت را روی 9:30 صبح کوک کردم. وقتی بیدار شدم دیدم ساعت پنج است. فکر کردم موبایلم خراب شده، دیدم سی تا miss call و چهل تا message دارم. از مادرم ساعت را پرسیدم، گفت پنج. جرأت نمی کردم به کارگردان زنگ بزنم. خوابم برده بود بدون اینکه یک لحظه چشمم باز شود. خیلی روز بدی بود. همه بچه ها معطل من شده بودند.
«آرسنیک و تور کهنه» از بهترین کارهایی بود که در سال های اخیر دیدم
اگر در حوزه بازیگری کاری کنم تا بازی ام بهتر بشود، برای خودم کرده ام و دوست ندارم آن را جایی بگویم که حالت شو پیدا کند. کارهایی که قبلا انجام داده ام، کارهای قابل دفاعی است، نه به خاطر حضور من، به خاطر ویژگی های خود کار. سریال پژمان یک اتفاق بود. تئاتر نرگس نژاد را برای شروع دوست داشتم چون میزانس کم داشت. اگر به عنوان یک بیننده به تماشای «آرسنیک و تور کهنه» می آمدم، می گفتم یکی از کارهای خوبی بود که در سال های اخیر دیدم.
از حفظ قضیه هندسه تا حفظ دیالوگ نمایش
برای حفظ دیالوگ مشکلی نداشتم. تنها خصوصیت خوبم در زندگی، حفظیاتم است. من ریاضی خوانده ام. تمام قضایای هندسه را حفظ می کردم. اگر در امتحان یک عدد عوض می کردند بدبخت می شدم ولی بازی در تئاتر، بخصوص نمایش «آرسنیک...»، نسبت به کارهای قبلی ام سخت تر بود.
تئاتر کار سختی است چون خودتان هیچ تعریفی از این کار ندارید و کنار بازیگرانی بازی می کنید که یکسری از آنها تئاتری هستند. عده ای هم از کار تصویر آمده اند و تحصیلاتشان در این رابطه است. به همین دلیل وقتی در کنار این بچه ها بازی می کنید، هر کاری بکنید، معلوم نیست درست باشد. مثل وقتی که یکی از بچه ها کنار من فوتبال بازی می کند و زیرچشمی نگاه می کند که بازی اش درست بوده و این حرکت در فوتبال تعریف شده یا نه؟
من وقتی به کاری وارد می شوم، سعی می کنم بازی نکنم، بلکه آدمی بشوم که نقشش را برعهده دارم. فکر می کنم اگر آن آدم بود، همین رفتار را می کرد. شاید در بازی ام ایراداتی باشد اما دارم تلاش می کنم تا بهتر بشوم.
آرامسایش
محل: تالار شمس (سازمان فرهنگی هنری AIT)
دوره اجرا: 10 مهر - 10 آبان
مدت: 80 دقیقه
نویسنده وکارگردان: محمد حاتمی
بازیگران: (به ترتیب ورود به صحنه) علیرضا مهران، پژمان جمشیدی، الهام دهقانی، شهرام قائدی، روح الله کمانی، بهنوش بختیاری، محمد حاتمی، عماد سالکی
«آرامسایش» که لایه ای کمیک و موزیکال دارد، مروری است بر احوال و حالات انسان؛ انسانی که در گذر زمان با خود روبرو می شود و سعی دارد در ازدحام و هجوم جامعه ماشین زده امروز و فردا، خود را وارهاند و به حقیقت خویش دست یابد. (روزنامه هفت صبح/ احمدرضا حجارزاده)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد